صبح نو: این روزها، نام «دونالد ترامپ»، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات سال ۲۰۱۶ ریاستجمهوری آمریکا به نامی آشنا برای دنبالکنندگان اخبار مربوط به آن تبدیل شده است. مواضع تند و گرایشهای خاص سیاسی وی با وجودی که در بیشتر زمینهها خاستگاهی عوامفریبانه دارد، جالب توجه به نظر میرسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن دولت موقت به نخستوزیری مهندس بازرگان، بهناگاه ماجرای تسخیر سفارت آمریکا از سوی دانشجویان پیش آمد و از این رو، راه برای برگزاری نخستین انتخابات ریاستجمهوری هموار شد. اوایل بهمنماه 1358، نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران برگزار شد و در جریان رقابت بیسابقه آن، ابوالحسن بنیصدر توانست با کسب یازده میلیون رأی به عنوان رییس قوه مجریه، حیات سیاسی خود را به طور رسمی آغاز کند. ریاستجمهوری بنیصدر به صورت رسمی از پانزدهم بهمن 1358 و با سوگند یاد کردن وی در برابر امام خمینی رحمهاللهعلیه آغاز شد. در مراسم تنفیذ او، امام اینچنین اظهار کردند: «من از آقای بنیصدر میخواهم که مابین قبل و بعد از ریاستجمهوری در احوال روحیشان تفاوتی نباشد... تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود
است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی.» خواستههایی که هیچگاه اجرایی نشدند، چه در بعد شخصیتی و چه در ابعاد حقوقی و سیاسی! ریاستجمهوری بنیصدر هفده ماه بیشتر به طول نینجامید؛ هفده ماهی که یکسره درگیری و اصطکاک میان او و نیروهای مردمی و انقلابی در بدنه نظام بود. آغاز جنگ تحمیلی نیز مزید بر علت شد و شاید دلیل اصلی تسریع در روند صدور رأی به بیکفایتی سیاسی بنیصدر در اداره کشور را بتوان جنگ ایران و عراق دانست. به هر حال او فقط هفده ماه رییس این جمهوری بود و در این نوشتار برآنیم که گذاری کوتاه بر این هفده ماه پرتنش داشته باشیم. نخستین اصطکاک علنی که میان بنیصدر در مصدر رییسجمهور و دیگر سیاسیون صورت گرفت، جریان رأی اعتماد مجلس به کابینه معرفیشده از سوی وی بود. مجلس به گزینههایی که بنیصدر معرفی میکرد رأی اعتماد نمیداد. ۲۹ تیر ۱۳۵۹، امام خمینی رحمهاللهعلیه طی سخنانی در این باره به صورت رسمی موضعگیری کردند و گفتند: «این اشخاصی که انقلابی نیستند باید در رأس وزارتخانهها نباشند و آقای بنیصدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنایی نکند.»
اینچنین شد که جریان کشمکش مجلس و بنیصدر در رأی اعتماد به کابینه تا حدود یک ماه ادامه یافت. مجلس کاندیداهای بنیصدر را برای احراز پست نخستوزیری نپذیرفت. بنیصدر هم که از بیاقبالی مجلس به این گزینهها آگاه بود، در اول مرداد همان سال، از احمد خمینی به عنوان گزینه پیشنهادیاش برای نخستوزیری نام برد؛ پیشنهادی که با مخالفت شدید امام مواجه شد. کمیته مشترک دولت و مجلس، محمدعلی رجایی را به عنوان نخستوزیر معرفی کرد و بنیصدر نیز از سر اجبار پذیرفت اما دست از ادامه کارشکنیها برنداشت و در موضوعات دیگر، تمام نهادها و ارکان یک نظام نوپا را به چالش کشید. پس از آغاز جنگ تحمیلی و درگیر شدن تمام پتانسیل کشور در جبههها، بنیصدر از موقعیت جنگ برای تسویهحسابهای سیاسیاش سوءاستفاده کرد. روزنامه انقلاب اسلامی را با هدف مقابله با جریان انقلابیون منتشر کرد و در همه جا سخن از بیکفایتی وزرا و نخستوزیر میگفت. در همین راستا بود که نامهای رسمی و سرگشاده به امام رحمهاللهعلیه نوشت و در آن از وضعیت کابینه گلایه کرد. این گلایهها و انتقادات بنیصدر به همین جا ختم نشد. میزان تنش بین بنیصدر و دیگران آنقدر بالا گرفت که وی
در سخنرانی معروفش در چهاردهم اسفندماه و در دانشگاه تهران سخن از شکنجه در زندانهای ایران گفت. اعتراض به اظهارات وی بالا گرفت و مردم را به خیابانها کشاند. روزنامه انقلاب اسلامی توقیف شد و مردم خواستار محاکمه و اعدام بنیصدر شدند. از این رو بود که وی به سمت جریان مجاهدین خلق رفت و حمایت آنان را طلب کرد. بنیصدر متواری شد و به صورت پنهانی زندگی خود را آغاز کرد. روند بررسی کفایت سیاسی رییسجمهور بنیصدر در غیاب وی از ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد و تا ۳۱ خرداد همان سال به طول انجامید. در این روز مجلس شورای اسلامی با اکثریت ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رأی ممتنع و یک رأی مخالف رأی بر بیکفایتی بنیصدر داد. بنیصدر هم تا مردادماه همان سال در ایران ماند و پس از آن به فرانسه گریخت.
دیدگاه تان را بنویسید