هزینه ائتلاف‌شکنی دراصولگرایی پایین است

کد خبر: 513055

یک کارشناس مسائل سیاسی گفت: اینکه اصولگرایان در یک یا چند انتخابات شکست بخورند به معنای بحران نیست بلکه بیشتر مربوط به مشکلاتی در ارتباط با افکار عمومی و مهارت‌های سیاست‌ورزی است.

خبرگزاری مهر: با برگزاری انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی، اگرچه اصولگرایان در سراسر کشور با اقبال بهتری نسبت به رقیب مواجه شدند و تا اینجا اکثریت مجلس آینده را دارا خواهند بود، خصوصا که در مرحله دوم انتخابات که تا ۱۰ روز دیگر برگزار می شود، هم نامزدهای اصولگرا اکثریت را دارند، اما با همه اینها نتیجه متفاوت انتخابات در تهران و اقبال بیشتر به لیست امید در این شهر، برخی از تحلیلگران را به واکاوی علل عدم اقبال به فهرست اصولگرایان در پایتخت، بویژه پس از سه دوره رای آوری اصولگرایان در انتخابات مجلس، واداشت، در همین حال لزوم شناسایی آسیب‌ها و مشکلات مربوط به جریان اصولگرایی برای فعالان این جریان بیشتر احساس می‌شود.
مهدی محمدی، کارشناس مسائل سیاسی و رسانه‌ای در گفتگویی مشروح ضمن تحلیلی از شرایط فعلی جریان اصولگرا و با تاکید بر اینکه با وجود نتایج بدست آمده از انتخابات اخیر، نمی‌توان هیچ بحرانی را برای اصولگرایی درنظر گرفت گفت: «اینکه اصولگرایان در یک یا چند انتخابات شکست بخورند به هیچ وجه به معنای بحران نیست.»
وی در این مصاحبه لزوم شتاب بخشی به روند اجتماعی شدن جریان اصولگرایی و ارتباط‌گیری بیشتر با طبقه متوسط شهری را ضروری دانست و تاکید کرد: در انتخابات اخیر مسئله این بود که در حوزه اجتماعی اساسا صدای اصولگرایان شنیده نشد»
محمدی شناسایی آسیب‌های وارد آمده به جریان اصولگرایی را ضروری ارزیابی کرد و یکی از موانع موجود برای ائتلاف اصولگرایان در هر دوره از انتخابات‌ را موانع نظری و ایدئولوژیک دانست.
این کارشناس مسائل سیاسی همچنین به ویژگی‌ها و برجستگی‌های این جریان اشاره داشت و پاسخی را هم به ادعای کسانی که معتقدند شورای نگهبان همواره حامی جریان اصولگرا است ارائه کرد.
برخی تلاش دارند نشان دهند جریان اصولگرایی دچار بحران است، شما چنین ادعایی را قبول دارید؟
کاملا بستگی دارد که شما بحران را چطور تعریف کنید. یک جریان سیاسی زمانی دچار بحران است که یا سرمایه اجتماعی خود را به طور کامل از دست داده باشد، یا در یک دوران افول مستمر و روز به روز عمیق، گرفتار شود به گونه ای که راه برون رفتی از آن قابل مشاهده نباشد و یا اینکه با یک رسوایی عظیم مواجه شده باشد.
جریان اصولگرا به معنی کلان کلمه نه تنها گرفتار هیچ یک از این موارد نیست بلکه من فکر می‌کنم می‌تواند به طور موجهی ادعا کند که با این شاخص‌ها جریان رقیب در وضعیت بحرانی قرار دارد یا لااقل وضع آن از اصولگرایان به مراتب نگران کننده تر است. جریان اصولگرا امروز یک جریان قدرتمند است که یک «هسته سخت» در سرمایه اجتماعی خود ایجاد کرده است. این هسته سخت اولا بسیار وسیع و از لحاظ کمی بزرگ است و ثانیا اینطور نیست که فقط رای بدهد و پی کارش برود بلکه می ایستد و از رای خود و از مبانی که این رای از آن نشات گرفته دفاع می کند.
من فکر می کنم جریان مقابل چنین سرمایه ای در اختیار ندارد و اگر هم هسته سختی در سرمایه اجتماعی جریان اعتدال- اصلاحات بتوان مشاهده کرد، بیشتر کسانی هستند که گرایش به سمت مواضع اپوزیسیونی دارد و تعدادشان هم به هیچ وجه قابل اتکار نیست. اینکه اصولگرایان در یک یا چند انتخابات شکست بخورند به هیچ وجه به معنای بحران نیست بلکه بیشتر نشان دهنده این است که مشکلات جدی در ارتباط با افکار عمومی و همچنین مهارت های سیاست ورزی وجود دارد.
دلایل اصلی شکست در انتخابات گذشته چه بود؟
یک نکته ای که من به طور کلی می‌توانم عرض کنم این است که جریان اصولگرا بیش از آنکه در رقابت با حریف شکست بخورد در رقابت با خود شکست خورده است. کمتر زمانی وجود داشته که درون اصولگرایی انسجام حداکثری باشد و رقیب بتواند آن را شکست بدهد. اتفاقی که رخ داده این است که در حدود یک دهه گذشته جریان اصولگرایی با مسائلی در داخل خود مواجه شده که نتوانسته آن را حل کند.
در زمین انتخابات اخیر یک سطح از مسئله این بود که در حوزه اجتماعی اساسا صدای اصولگرایان شنیده نشد. من معتقدم جریان اصولگرا در این دور از انتخابات استراتژی بسیار مهمی را در پیش گرفت که می توان آن را گذار از سیاست به جامعه و تمرکز روی مسائل اقتصادی نامید. اما این صدا شنیده نشد. بخشی از آن به این دلیل است که بخش هایی از افکار عمومی همچنان در ماه عسل برجام قرار دارند و دلیل دیگر به خاطر این است که کانال کشی‌هایی که باید میان اصولگرایان و افکار عمومی وجود داشته باشد تا پیام به درستی و به موقع مبادله شود دچار اختلال است.
با این حال، این راهبرد کاملا راهبرد درستی بوده و شاید این بار جواب نداده باشد ولی بالاخره جواب می دهد. اساسا صرف نظر از رقابت های انتخاباتی، این برای جریان اصولگرا بسیار مغتنم است که خود را با اولویت های جامعه تطبیق بدهد. سطح دیگر این است که من فکر می کنم دولت آقای روحانی موفق شده فرصت افکار عمومی به خود را تمدید کند اما این تمدید هم دائمی نخواهد بود. دولت با بحران شدید کارنامه مواجه است. این امر در حوزه اقتصاد خرد بسیار جدی است. توضیح عمومی دولت این است که اولا توافق هسته ای تازه منعقد شده و طول می کشد تا ثمرات اقتصادی آن آشکار شود، ثانیا ادعا می شود که در محیط داخلی و خارجی موانعی وجود دارد. من فکر می کنم زمان معینی در آینده وجود دارد که این توضیح دیگر مسموع نخواهد بود. بالاخره دولت نمی تواند ادعاهایی را که قبل از توافق درباره ثمرات اقتصادی شگفت انگیز برجام کرده انکار کند. مردم به خوبی به یاد می آورند که حتی آب خوردن انها هم به توافق گره زده شد. همان موقع ما می گفتیم این مقدار بالا بردن سطح مطالبات از توافق به سرعت به ضد خود بدل خواهد شد اما اشتیاق دولت به توافق باعث می شد گوشی برای شنیدن این حرف ها وجود نداشته باشد. من فکر می کنم به زودی و در آینده نزدیک تفاوت میان بهانه جویی و مشکلات واقعی برای مردم شفاف خواهد شد. همان چیزی که دولت آن را مهم ترین نقطه قوت خود می داند، یعنی توافق هسته ای، اگر با تلاش وسیع برای ترجمه توافق به رفاه همراه نشود، می‌تواند به طرز نگران کننده‌ای به ضد خود بدل شود.
واقعیت این است که جریان اصولگرا باید به دقت شرایط را پایش کند. هیچ خبری برای ما خوشحال کننده تر از این نیست که دولت حقیقتا بتواند مشکلات کشور ار حل کند و حالا که هزینه ای به بزرگی تعطیلی برنامه هسته ای پرداخت شده لااقل مردم عایدی درخوری به دست بیاورند. منتها استراتژی سیاسی دولت ظاهرا این نیست. دولت بیشتر مایل است تلاش برای رفاه را گروگان بگیرد تا مجوز مذاکرات بیشتر دریافت کند تا اینکه یا همین مقدار در پی تولید حداقل مقدار بهبود اقتصادی باشد.
مهمترین اقداماتی که باید برای بازسازی جریان اصولگرا انجام داد چیست؟
باز هم باید مفهوم بازسازی را معنا کنیم. به طور بسیار اجمالی من فکر می کنم اولین و مهم ترین اتفاقی که باید بیفتد این است که جریان اصولگرا به روند اجتماعی شدن خود که به معنای مشارکت در زندگی طبقات مختلف جامعه است شتاب بدهد. این روند شروع شده و قوی تر خواهد شد و آن وقت است که رقابت سیاسی در موضع درست خودش قرار می گیرد یعنی رقابت بر سر مشکلات واقعی مردم و دوقطبی های موجود هم تصحیح خواهد شد. بعد از آن نوبت می رسد به اینکه ادبیات انقلابی به زبان قابل فهم برای عموم مردم ترجمه شود. این خودش یک مهارت عمده است. بحث ها درباره ضرورت یا عدم ضرورت ائتلاف را هم بالاخره باید جایی پایان داد. این بحثی نیست که تا ابد بخواهد باز بماند و هر بار که انتخاباتی برگزار می شود یک بار از اول درگیر آن شویم.
مهم ترین برتری ها و برجستگی های جریان اصولگرا را در چه می بینید؟
اولا جریان اصولگرا یک جریان ریشه دار و به یک معنا همزاد انقلاب اسلامی است. از یک جنبه می توان گفت جریان های رقیب اصولگرایی در واقع به این دلیل از اصولگرایی متمایز هستند که در مواردی در اصول انقلاب اسلامی تجدید نظر کرده اند.
نکته دوم این است که جریان اصولگرایی همواره پای اصول ایستاده و هزینه اش را هم داده است. منازعه بر سر اصل انقلاب اسلامی و خط امام اصلی ترین منازعه ای است که این جریان درگیر آن است. در دولت های مختلف اصلی ترین علت درگیری های اصولگرایان با دولت ها این بوده که به جای اینکه وارد معامله شوند پای اصول ایستاده اند. حتما موارد جزئی برخلاف این می شود پیدا کرد ولی درباره عموم، آنچه به عنوان اصولگرایی شناخته می شود درست و قابل دفاع است. همین ویژگی باعث شده کمتر قبیله گرایی در میان اصولگرایان شکل بگیرد. دولتمردانی بوده اند که از دل اصولگرایی برخاسته اند اما وقتی از مسیر اصل منحرف شده اند اول کسی که در مقابل آنها ایستاده خود اصولگرایان بوده اند. این در حالی است که در جریان مقابل تقریبا چیزی که بتوان آن را یک روند موفق پاکسازی و خالص سازی درونی گذاشت، نمی توان دید.
سومین ویژگی از دید من این است که جریان اصولگرا همواره مدافع اعتقادات عمومی دینی در جامعه ایرانی بوده در حالی که تجدید نظرطلبی دینی در قالب پروژه های شکست خورده ای مانند روشنفکری دینی جزو زیرساخت های پروژه اصلاح طلبی در ایران است.
به این ویژگی ها اخیرا یک ویژگی دیگر هم اضافه شده و آن این است که اصولگرایان خود را نه به عنوان یک جریان سیاسی صرف بلکه بیشتر به عنوان یک جریان اجتماعی تعریف کرده اند که هدف از آن خدمت رسانی به جامعه است. این تعریف جدید نیست ولی من فکر می کنم در شرایطی که جریان مقابل هر چه بیشتر در حال محدود کردن خود در دوقطبی های سیاسی است، برند اصولگرایی را به نحو قابل توجهی رشد خواهد داد.
جریان اصولگرایی از جانب دشمنان و مخالفان خود متهم است به اینکه تا امروز دیدگاه هایی صرفا حکومتی داشته و به مطالبات مردمی بی توجه بوده و همچنین این اتهام را هم به آن وارد می کنند که از حمایت نهادهایی مانند شورای نگهبان برخوردار است. شما چه پاسخی به این ادعاها دارید؟
این اتفاقا جرو افتخارات اصولگرایان است که اپوزیسیون نظام نیستند. یکی از مشکلات تاریخی اصلاح طلبان در ایران که حالا اعتدالیون هم به آنها اضافه شده اند این است که همواره سعی کرده اند در عین حال که درون حاکمیت هستند نقش اپوزیسیون را هم بازی کنند. همین باعث شده هر وقت هم که تلاش می کنند بخشی از قدرت را تسخیر کنند این تصور به سرعت درباره آنها شکل بگیرد که مجددا می خواهد وارد قدرت شوند و با استفاده از امکانات نظام نقش اپوزیسیون را بازی کنند. این طراحی اصولگرایان یا تبلیغات آنها نیست بلکه نتیجه ای است که به طور تجربی از عملکرد اصلاح طلبان گرفته می شود. به همین دلیل هم هست که اصلاح طلبان با نهادی مانند شورای نگهبان مشکلات بسیار بیشتری داشته اند. مشکلات شورای نگهبان با اصلاح طلبان ناشی از این نیست که با اصلاح‌طلبان مسئله دارند بلکه ناشی از این است که اصلاح طلبان با اصل نظام مشکل دارند، قواعد بازی را مراعات نمی کنند و عموما تمایزی میان خود و دشمن قائل نیستند یا حتی وجود دشمن را انکار می کنند. بنابراین من فکر می کنم اصلاح طلبان باید مشکل را درون خود جستجو کنند نه در شورای نگهبان.
آینده جریان اصولگرایی را در چه می بیند؟
قضاوت درباره آینده سخت است اما من تصور می کنم اصولگرایی به عنوان یک تفکر روز به روز قدرتمندتر خواهد شد. علت اصلی این است که اصولگرایی از مبانی تغذیه می کنند که بسیار الهام بخش، نیرومند و جذاب هستند. اما اصولگرایی به عنوان یک جریان سیاسی دچار مشکلات و آسیب هایی است که تا وقتی بازسازی نشود در بهترین حالت وضعیت اوج و فرود آن سینوسی خواهد بود.
چالش های اصلی که مانع ایجاد وحدت و انسجام درون جریان اصولگرایی می شود کدام است؟
چالش اول این است که هزینه های ائتلاف شکنی پایین است. بنظر من باید این هزینه ها را به شدت بالا برد. در مرحله بعد، برخی موانع نظری و ایدئولوژیک پیش پای مفهوم ائتلاف را باید برداشت و توجه کرد که آنچه در سیاست ورزی عملی مدنظر است ائتلاف است نه وحدت؛ بنابراین برای اینکه حداکثر مقدار رضایت تولید شود، باید حداقلی از نارضایتی میان همگان توزیع گردد. چالش بعدی این است که اصولگرایان باید با طبقه متوسط شهری ارتباط قدرتمندتری برقرار کنند. دورانی از دیالوگ لازم است که البته پیش شرط آن تبدیل شدن جریان اصولگرایی به یک نهاد خدمتی قدرتمند است.
آیا با شکل گیری نگاه حزبی درون جریان اصولگرایی موافق هستید؟
من فکر می‌کنم چاره‌ای نیست و بالاخره باید تشکل هایی وجود داشته باشد ولو نام آنها را حزب نگذاریم. عملا هم این تشکل ها وجود دارند. منتها مشکل این است که افکار عمومی جامعه ایرانی به چنین مفهومی علاقه نشان نمی دهد و بنابراین حتی اگر احزاب هم شکل بگیرند نهایتا این افراد و دوقطبی ها هستند که تعیین کننده خواهند بود.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت