سرویس سیاسی فردا؛ محسن مهدیان*: چقدر قدردان مردمیم؟ به دلمان رجوع کنیم. برنده و بازنده این انتخابات درباره مردم چه فکر می کنند؟ "نجواهای دل آدمی" نقش بازی نمی کند. رسانه نیست و تریبون عمومی که "خود"ش کنار رود و رنگ بگیرد. ملاک و حجت، "عقل های مستقر در قلب" است که چطور ارزیابی می کند؛ اینکه آمدن مردم را پاس می دارند و نعمت می دانند یا نقمت.
رهبری انقلاب فرمود من را هم قبول ندارید پای صندوق ها بیایید. رهبری از حق خود گذشتند چون ایمان داشتند که اول "حضور" مردم است که این انقلاب را نگه می دارد و بعد "انتخاب" آنها.
اما در همان ایام، بازیگران صحنه انتخابات درباره مشارکت مردم چه نظری داشتند؟ آیا حاضر بودند از حق خودشان بگذرند اما مشارکت بالا رود؟ نه در "جلوت های رسانه ای" بلکه در "خلوت"شان اگر کسی را دعوت به حضور در انتخابات می کردند اما آن فرد حاضر نبود به جریان متبوع آنها رای دهد ، بازهم برای حضورش پای صندوق رای اصرار می کردند؟ پاسخ به این سوال ملاک خوبی برای صداقت است؛ هرجریانی به "وجدان سیاسی" خودش رجوع کند.
مردمگرایی شعار و لقلقه زبان اهل سیاست نیست. مردم و نقش مردم ریشه در الهیات و فلسفه توحیدی ما دارد. برای همین نیز امام وصول از "کثرات خلق" به "وحدت خالق" را هموار و سهل می دانند. تا آنجا که می فرماید:"تا نفس می کشم به شما خدمت می کنم" این نگاه متعالی به مردم کجا و شعارهای دروغین دموکراسی در غرب کجا. مردمسالاری دینی روح این انقلاب است. چنین تعابیر بلندی است که رهبری می فرمایند: "هرجا مردم می آیند دست خدا هم هست." و یا "خدا را می بینم و به مردم اعتماد می کنم." هر کس و هرجریانی از این ساحت انقلاب فاصله بگیرد بدون شک زمین می خورد.
انتخابات تمام شد. منتخبین مردم مشخص شدند. هر گروهی به وجدان سیاسی خودش مراجعه کند ببیند چه نگاهی به مردم دارد. پیروز رقابت با خود فکر کند اگر شکست خورده بود باز هم مدح مردم می گفت. شکست خوردگان انتخابات ببینند در مورد رای مخالف مردم چه فکر می کنند؟
طی این چند روز حرفهایی "پراکنده و نادر" اما تلخ شنیده شد که به سبب خلجانش در دل ناقلانش پنهان نماند و به زبان ها کشیده شد. اینکه تحلیل هایی ازاین دست کردند که "مردم ما از آرمان و ارزش ها دور شدند که عده ای شکست خوردند." یا "سبک زندگیشان غربی شده است که به رقبای ما اعتماد کردند "و حرفهای دیگر از این دست.
این حرفها ناشی از 2 اشتباه اساسی است. اول عدم اعتماد واقعی به اکثریت بی رنگ مردم. و دوم یکی پنداری جریان متبوع سیاسی با آرمان های انقلاب. اتفاقا مردم ما اهل آرمانند؛ فقط به هزار و یک دلیل به یک جریان سیاسی اعتماد نکردند.
رهبر انقلاب تعبیر بسیار زیبا و لطیفی درباره خانم های کم حجاب دارند؛ چنانچه در دیدار با روحانیون فرمودند کم حجابی اگرچه نقص است اما نه دل، بلکه جان او دلباخته این آرمان هاست. آرمان های این انقلاب شعارهای ساختگی امروز و دیروز و این و آن گروه سیاسی نیست. ارزش های ما ریشه در فطرت این مردم دارد، غبار بگیرد؛ از بین نمی ورد. استکبار ستیزی ریشه در ظلم ستیزی آنها دارد و دوست داشتن مستضعفین را از فطرت عدالت جویشان گرفته اند. مگر با "عرفی شدن" و "غربی گرایی" فطرت تغییر می کند؟
مساله این است که تنها رای این مردم، همراه با یک گروه سیاسی نشده است. این شکست ها نتیجه کم کاری و اهمال هاست که بجای توجه به دل آرمانگرای آنها و دلباختگی شان به ارزشها، از متن مردم فاصله گرفته شد تا سلب اعتماد شود.
شکست سیاسی یک گروه را به پای انحراف مردم از آرمان ها گذاشتن، نهایت کج سلیقگی است، نهایت کفران نعمت و قدرنشناسی است. این مردم همان هایی هستند که چند سال پیش به یک گروه دیگر سیاسی رای دادند.این مردم همانهایی هستند که در تمامی مراسم های مذهبی و معنوی شهر حضور هنگامه ساز داشته و دارند.
اما از بدفهمی هاست. مشکل از آنجایی است که حضور شورآور مردم در تشییع جنازه شهدای غواص را به حساب حمایت از یک جریان سیاسی گذاشتیم. افتخار حضور گسترده مردم در راه پیمایی ها را خرج یک گروه سیاسی کردیم. اعلام برائت آنها از استکبار را پای شعار های سیاسی یک حزب نوشتیم. طبیعی است که امروز رای مردم را باور نکنیم و تفسیر و تاویل بر انحراف کنیم.
راه پیروزی و نصرت کنار مردم بودن است. آنها که شکست خوردند به بازگشت فکر کنند و آنها که پیروز شدند به مراقبت؛ که قدرت نشینی، آنها را از مردم دور نسازد.
مردم تهران تنها برای پایداری و پیشرفت کشور پای صندوق آمدند و با اتکا به همه آرمان هایشان به یک گروه اعتماد کردند، انشاالله که منتخبین مردم با قدرشناسی خاضعانه، تمام همت شان را خالصانه خرج این مردم و آرمان هایشان سازند.
*همشهری
دیدگاه تان را بنویسید