خبرگزاری فارس: «ایگور پانکروتینکو» کارشناس سیاسی روس در یادداشت اختصاصی دیدگاههای خود در خصوص چالشهای احتمالی در پی لغو تحریمها را مطرح کرده است.
در این یادداشت آمده است: لغو بخشی از تحریمهای غرب علیه جمهوری اسلامی برای همه دوستان ایران خبر خوشحالکنندهای بود، اما میخواهم ضمن این مطلب به پاسخ یک پرسشی بپردازم که برخی آن را نادیده میگیرند و یا آگاهانه از آن اجتناب میکنند. و آن اینکه آیا لغو تحریمها فقط دارای جنبههای مثبت است؟
به نظر من لغو تحریمها قطعا نهتنها دارای جنبههای مثبت میباشند بلکه چالشهای جدیدی برای اقتصاد و در کل جامعه ایران را نیز میتواند در پی داشته باشد. بنابراین از همین حالا باید به فکر مقابله با این چالشها بود.
تاکید روی این نکته مهم است که قبل از همه چالشهای پیش روی ایران دارای خصلت (ویژگی) سیاسی میباشند. در رابطه با این موضوع رهبر انقلاب اسلامی ایران پس از توافق برجام از فریب و خیانتهای برخی از کشورهای مستکبر و به خصوص آمریکا یادآور شدند و بر لزوم نظارت بر اجرای تعهد طرف مقابل تاکید کردند.
البته در این سخنان رهبر ایران هیچ گونه دعوت به سوءظن و دامن زدن به اقدامات ضد آمریکایی نیست بلکه یک نگاه واقع بینانه به سیاستهای واشنگتن در برابر تهران میباشد.
باید گفت که هدف اصلی «باراک اوباما» و «جان کری» از مذاکرات هستهای با ایران به دست آوردن حداکثر امتیاز سیاسی بود چرا که از این طریق «کاخ سفید» در چشم جامعه غربی به عنوان به اصطلاح مصلحی ظاهر شد که قادر به حل پیچیدهترین مشکلات در خاورمیانه میباشد. همچنین این پیام را به متحدان خود داد که از توان و قابلیت دستیابی به اهداف تعیینشده برخوردار بوده و همزمان ادعاهای منتقدانش در خصوص شکست کامل سیاست خارجی دموکراتها را رد کرد.
چون هدف سیاسی برآورده شده است، فعلا اوباما و کری چندان تمایلی به اصرار برای لغو سریع و کامل تحریمهای علیه ایران را ندارند. گذشته از آن آماده دستیابی به توافق با مخالفان خود در کنگره و همچنین اسرائیل و عربستان سعودی جهت ایجاد محدودیتهای جدید علیه جمهوری اسلامی میباشند.
آنها به طور جدی علاقهای به بهبود روابط با تهران نداشته و عملا این موضوع را به طور کامل به آنهایی واگذار کردهاند که قرار است با پایان مراحل انتخابات ریاست جمهوری در یک سال دیگر وارد «کاخ سفید» شوند.
این پیام سیاسی کاخ سفید را که «در لغو تحریمها و رشد روابط با تهران نباید عجله کرد زیرا ممکن است همه چیز به عقب برگردد»، تجار چه در آمریکا و چه در اروپا به خوبی گرفتند. به طور معمول سیاست همیشه همراه با اقتصاد جلو می رود. از آنجا که ما در مورد سیاست حرف زدیم پس لازم است تا به چند مورد از چالشهای اقتصادی مربوط به لغو تحریمها نیز اشاره داشته باشیم.
عملکرد ابهامآمیز واشنگتن نسبت به تعاملاتش با تهران منجر به بروز سبک جدیدی در رفتار تجار غربی شده است. آنها قطعا میخواهند به بازار ایران برگردند ولی دوست دارند این اقدام را طوری انجام دهند که در صورت سر زدن دور جدید تنشهای بین ایران و آمریکا خسارت نبینند.
بنابراین استراتژی فعلی شرکتهای بزرگ در رابطه با اقتصاد جمهوری اسلامی را میتوان به عنوان «حضور محدود» ارزیابی کرد.
این به چه معناست؟ به معنای بازگشت به مواضع خود در بخش هایی است که طی سالهای 2011-2012 فعالیت داشتند (نظیر صنعت خودرو و امثال این). اما این انتظار که شرکتهای غربی به طور جدی در بخش تولید سرمایهگذاری خواهند کرد یک مقدار عجولانه و غیر واقعی خواهد بود.
بنابراین نمیتوان روی این موضوع در برنامهریزیهای اقتصادی حساب باز کرد. زیرا اقتصاد جهانی وارد مرحله دوم انتقال تولیدات قرار گرفته است. مرحله اول متعلق به دهه 90 قرن گذشته بود که طی آن ظرفیتهای عمده صنعتی به چین و آسیای جنوب شرقی منتقل شدند. این اقدام یک هدف اصلی داشت که کاهش هزینه نیروی کار بود، زیرا جهت انجام کاری که یک نفر کارگر اروپایی و یا امریکایی 100 دلار میخواست، یک نفر چینی یا سنگاپوری با 5 یا 10 دلار انجام میداد.
در حال حاضر وضعیت تغییر کرده و هزینه نیروی کار در چین و دیگر کشورهای صنعتی افزایش یافته است که این موضوع شرکتهای چندملیتی را به پیدا کردن جای جدید با هزینه پائین وا داشته است. این نقش را در شرایط کنونی ویتنام، اندونزی و تا حدودی مکزیک و شیلی اجرا خواهند کرد. معلوم است که ایران با نیروی کار متخصص و سطح نسبتا بالای رفاه برای این اهداف اصلا مناسب نمیباشد.
بنابراین شرکتهای غربی قبل از همه به ایران به عنوان بازار مصرف و فروش محصولات خود نگاه میکنند، نه به عنوان محلی که راهاندازی بخشی از این تولیدات به نفعشان خواهد بود. دقیقا اینجاست که مشکلات بروز کرده و پاسخ این پرسش ها را میخواهد: آیا کالاهای ایرانی با محصولات غربی (تولید آسیای جنوب شرق) قابل رقابت خواهد بود؟ آیا کالاهای ایرانی قادر به مقاومت در برابر دامپینگ(تجارت ناجوانمردانه) قیمتها، حفظ تولیدات خود و فرصتهای شغلی خواهد بود؟
اینجاست که باید به فکر حمایت از اقتصاد و صنایع ملی بود. در متن وضعیت موجود طرح بحث عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی عجولانه و تا جایی ماجراجویانه به نظر میرسد. زیرا در چارچوب آن بازی طبق قاعدهای پیش برده میشود که در آن جای برای منافع و نیازهای اقتصاد ایران وجود ندارد.
پس منافع ایران در کداماند؟ اگر بخواهیم به صورت خلاصه به آن اشاره داشته باشیم پس باید گفت که توسعه تولید با تکنولوژی بالا، نوسازی و احداث کارخانجاتی که قادر به عرضه کالا در بازارهای جهانی باشند از جمله این منافع است و به هیچ وجه نباید احساس رضایت از لغو بخشی از تحریمها موضوع حفظ تولیدات داخلی و توسعه آن تا به سطح نیازهای امروزی جهان را تحت الشعاع قرار دهد.
بنده مطمئنم که بخش عمده مقامات ایران دقیقا روی چنین یک سناریوی توسعه جمهوری اسلامی و پیشگامی آن در فنآوری و نوآوری و استفاده از ظرفیتهای عظیم انسانی ایران با حداکثر بهرهوری حساب باز کردهاند.
جمهوری اسلامی طی دوران حیات پرافتخار خود همواره به صورت بسیار دقیق منافع واقعی خود را از شعارهای بلندبالای ایدئولوژی لیبرال متمایز کرده است که در آینده نیز چنین خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید