خبرگزاری فارس: «اسن اوسوب علیف» رئیس مرکز پژوهشی «راهحلهای عاقلانه» انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) را معرفی مسیر توسعه اسلامی به عنوان جایگزین ایدههای کمونیستی و سرمایهداری برشمرد.
به اعتقاد این اندیشمند قرقیز، با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران در موضعی پیشرو در جهت ابراز اندیشه سیاسی و اسلامی به عنوان ایدهای مترقی برای توسعه بشریت قرار گرفت.
اسوب علیف پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را باعث رشد فزاینده علاقمندی تمام جهان به اسلام و به میراث فرهنگی و دینی آن برشمرد که شروع جریان فکری در جهت درک این میراث بزرگ را نه فقط به عنوان بخشی از میراث تاریخی بلکه به عنوان بخش مهمی از تحقق مسیر توسعه اسلامی برای تمام کشورهای جهان، تحت تأثیر قرار داد.
به گفته رئیس مرکز پژوهشی «راهحلهای عاقلانه»، امام خمینی(ره) به طور ویژه بر روی 2 نکته مهم یعنی بروز رسانی و بازاندیشی تفکر دینی شیعه و خودداری از بیتحرکی روحانیت دینی و دست زدن به اقدامات فعال تأکید داشت تا مرزهای جدایی دین از سیاست را بشکند.
وی در بخش دیگر سخنان خود تصریح کرد: ولایت فقیه به عنوان ایدهای دارای موقعیتهای بینظیر بوده که هم به اهل سنت و هم به شیعه نزدیک است ضمن آنکه برای نکته مهم دیگر که همانا وحدت جهان اسلام است، شرایط مناسبی ایجاد میکند.
اوسوب علیف در زمینه فعالیت ایران در آسیای مرکزی ضمن اشاره به این نکته که «پنجرههای فرصتها» در حوزههای زیادی از علم، فناوری و پزشکی گرفته تا پروژههای حملونقلی و زیرساختی به وجود میآیند، اظهار داشت: در این رابطه حضور ایران و موضع فعال آن در منطقه بسیار ضروری به نظر میرسد.
در ادامه مشروح این مصاحبه ارائه میشود.
انقلاب اسلامی ایران چه تأثیراتی بر روی آشنایی مردم منطقه با اصول صحیح اسلام داشته است؟
اوسوب علیف: قبل از همه باید گفت انقلاب اسلامی که در سال 1979 در ایران اتفاق افتاد، در واقع در شرایط مقابله جدی 2 ایدئولوژی کمونیسم و سرمایهداری که فضای بینالمللی را به 2 اردوگاه مقابل تقسیم میکردند و برای جذب بیشتر امت جهانی به سمت خود رقابت داشتند، صورت گرفت.
فضای آفریقای شمالی، خاورنزدیک و خاورمیانه که در پی مبارزات آزادیبخش ملی ضداستعماری به عرصه مبارزه 2 ایدئولوژی مخالف تبدیل شده بود، باعث رشد اندیشههای ملیگرایانه عربی در مصر، سوریه و عراق میشد و در بعضی از کشورها سمت و سوی سوسیالیستی نیز داشت و در دیگر ممالک، رژیمهای پادشاهی اقتدارگرایی را که با سیستم سیاسی و مالی غرب پیوند قوی داشتند، تقویت میکرد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیتا... خمینی(ره) برای اولین بار در تاریخ مبارزات جهانی، برای افکار و قلوب مردم مسیر توسعه اسلامی را به عنوان جایگزین ایدههای کمونیستی و سرمایهداری مطرح کرد.
انقلاب اسلامی در ایران نه فقط از نظر اندیشه دینی بلکه به لحاظ شرایط سیاسی آن زمان، امکان اندیشیدن نه فقط در مورد مسیر توسعه خود بلکه اثبات عملی تحقق آن در جامعه و مملکت مشخصی که جزئی جداییناپذیر از جامعه اسلامی است را نشان داد.
ایران با این گام، در موضعی پیشرو در جهت ابراز اندیشه سیاسی و اسلامی به عنوان ایدهای مترقی برای توسعه بشریت قرار گرفت.
در این رابطه، اتفاقات در ایران باعث رشد فزاینده علاقمندی تمام جهان به اسلام و به میراث فرهنگی و دینی آن شد و شروع جریان فکری در جهت درک این میراث بزرگ را نه فقط به عنوان بخشی از میراث تاریخی بلکه به عنوان بخش مهمی از تحقق مسیر توسعه اسلامی برای تمام کشورهای جهان، تحت تأثیر قرار داد.
راهبرد حکومتی امام خمینی(ره) چه تفاوتی با استراتژی دیگر رهبران منطقه و جهان داشت؟
اسوب علیف: انقلاب اسلامی در ایران باعث به وجود آمدن مسیر و نگاهی ویژه به تحقق اصول اسلامی شد به عبارتی، خودداری از استفاده از ایدئولوژیهای مصنوعی و نظریههای علمی و سیاسی پردازش شده از سوی انسانها و تکیه بر قانون الهی به عنوان منبع اصلی حقوق و سازماندهی حیات اجتماعی و سیاسی کشور را در پی داشت.
امام خمینی(ره) که اندیشمندی اسلامی و دولتمردی مطرح بود به خوبی میفهمید که چندین مسئله مهم میتواند برای ایران به عنوان بخشی از جهان اسلامی مطرح باشد البته نه به خاطر اینکه موضعی پیشرو در جهان اسلامی برای این کشور تأمین کند بلکه باید برای بیداری تمام جهان اسلامی شرایط مناسبی را ایجاد نماید زیرا ایشان پی برد که جریانات شروع شده در ایران نه فقط برای خود ایران بلکه برای تمام مسلمانان جهان مهم خواهند بود.
به همین خاطر، کار نظری و فکری گستردهای قبل از اینکه در کشور حکومت اسلامی تشکیل شود، انجام شده بود.
ایشان به طور ویژه بر روی 2 نکته مهم بروز رسانی و بازاندیشی تفکر دینی شیعه و خودداری از بیتحرکی روحانیت دینی و دست زدن به اقدامات فعال تأکید داشت زیرا وقتی شخص روحانی از دانش لازم برخوردار باشد، برای توسعه حیات دینی و اجتماعی- سیاسی مملکت مسئولیت میپذیرد.
از سوی دیگر، وقتی رهبر مملکت حوزههای زندگی مردم را به بخش دینی و سکولار تقسیم نمیکند (عدم جدایی دین از سیاست) در واقع، پیروی از سنت پیامبر(ص) و بزرگان دین صورت گرفته است.
ولایت فقیه به عنوان ایدهای دارای موقعیتهای بینظیر بوده که هم به اهل سنت و هم به شیعه نزدیک است ضمن آنکه برای نکته مهم دوم که همانا وحدت جهان اسلام است، شرایط مناسبی ایجاد میکند (امام خمینی(ره) از تقسیمبندی جهان اسلام به شیعه و سنی خودداری میکردند و از چنین فعالیتهایی در سیاست بینالمللی انتقاد مینمودند).
اقدامات امام خمینی(ره) چه در داخل کشور و چه در سیاست بینالمللی همواره بر روی الگویی منحصربهفرد و فراخوان کشورهای جهان اسلامی تکیه داشت اما دیگر کشورهای اسلامی به کپیبرداری کامل از تجربه ایران نمیاندیشیدند.
با تحلیل سخنرانیهای امام خمینی(ره) میتوان با اطمینان کامل گفت که پیام اصلی اندیشههای ایشان در فراخوان مسلمانان برای جستجوی راههای تحقق حکومت اسلامی خویش در هر موقعیت و شرایط کشور میباشد.
زیرا همانگونه که ایشان میاندیشید، اسلام و قانون الهی منبع تمام نشدنی حکمت، الهام و جستجوی فکری دائمی میباشند و این همه، ایده انقلاب فرهنگی اسلامی را به عنوان ابزار اصلی سیاست خارجی ایران برای سالیان بعدی تحت تأثیر قرار داد.
دیپلماسی عمومی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روابط خود با کشورهای آسیای مرکزی چه نقاط قوت و ضعفی داشته است؟
اوسوب علیف: نقاط ضعف و قوت ایران در سیاست خارجی در آسیای مرکزی بدون شک موضوع گستردهای است که تحلیل جدا و مفصلی را میطلبد اما به طور کلی، میتوان بر روی برخی از ویژگیهای سیاست ایران در این منطقه تأکید کرد.
آسیای مرکزی هرگز در بین اولویتهای جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی آن قرار نگرفته بود و این به ویژگی موضع ایران (خاورمیانه همواره اولویت داشته است) و ویژگی روابط بین کشورهای منطقه بستگی دارد که در این زمان نتوانستند به فضای سیاسی و اقتصادی واحد تبدیل شوند و این واقعیت بر روی درک چشماندازهای توسعه روابط در خود ایران هم تأثیر میگذارد.
پس از استقلال کشورهای آسیای مرکزی میتوان دوره کوتاه فعال شدن ایران در تمام کشورهای منطقه را مشاهده کرد اما بعدا ایران فعالیت خود را کاهش داد و بیشتر حضور خود را در کشورهایی مانند ترکمنستان، تاجیکستان و قزاقستان تمرکز بخشید.
با این وجود، اشتباه اصلی سیاست ایران در آسیای مرکزی در آن بود که به خاطر بعد جغرافیایی، بیشتر بر روی داشتن روابط فرهنگی و انساندوستانه و نه بر روی مناسبات تجاری- اقتصادی، علمی و فناوری تأکید کرد.
به عبارت دیگر، ایران با پیبردن به اینکه آسیای مرکزی و ایران به یک فضای فرهنگی و دینی واحد متعلق میباشند، مسیر آسانی را طی کرد.
قابل فهم است که در شرایط تحریمهای بینالمللی، این بهترین گزینه بود اما در آن زمان میزان هویت دینی در آسیای مرکزی خیلی بالا نبوده است و با این وجود، کشورهای منطقه بعد از استقلال در گسترش روابط خود با جهان به دنبال همکاریهای اقتصادی و تجاری بودند.
به نظر من، میبایست تلاشها را بر روی توسعه مناسبات تجاری و اقتصادی و پس از آن بر روی روابط فرهنگی و انساندوستانه متمرکز کرد که اگر این چنین بود، میتوانستیم از رشد تدریجی علاقمندی در کشورهای آسیای مرکزی برای توسعه انواع دیگر روابط با ایران صحبت کنیم.
همین رویکرد میتوانست حضور دائم و روبه افزایش ایران در منطقه را تأمین کند که بعدا میتوانست به تأثیر مثبتی بر روی توسعه تمام آسیای مرکزی تبدیل شود اما این به آن معنا نیست که در حال حاضر فرصت برای شکلگیری سیاست خارجی فعال ایران در آسیای مرکزی از دست رفته است.
برعکس، منطقه در حال حاضر در شرایط تحول قرار دارد زیرا مراکز سنتی تأثیرگذاری، دوره دگرگونی و ارتقاء نقش خود را در آسیای مرکزی میگذرانند (رقابت فزاینده روسیه، آمریکا و چین مشاهده میشود).
در عین حال، «پنجره فرصتها» در حوزههای زیادی از علم، فناوری و پزشکی گرفته تا پروژههای حملونقلی و زیرساختی به وجود میآیند که در این رابطه حضور ایران و موضع فعال آن در منطقه بسیار ضروری به نظر میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید