آقای زیباکلام! شما بگویید کدام بیشتر باید نقد شوند: تغییر لباس یا تغییر ارزش‌ها؟

کد خبر: 489341

چند روز پیش دکتر صادق زیباکلام در یادداشتی به نقد سیاست‌ورزی آقای محسن رضایی پرداخته بود. او مدعی است آقای رضایی تکلیف‌ش با خودش معلوم نیست و نمی‌داند در کدام جریان سیاسی باید دسته‌بندی شود.

آقای زیباکلام! شما بگویید کدام بیشتر باید نقد شوند: تغییر لباس یا تغییر ارزش‌ها؟
آقای زیباکلام! شما بگویید کدام بیشتر باید نقد شوند: تغییر لباس یا تغییر ارزش‌ها؟
سرویس سیاسی فردا:
یک. چند روز پیش دکتر صادق زیباکلام در یادداشتی به نقد سیاست‌ورزی آقای محسن رضایی پرداخته بود. او مدعی است آقای رضایی تکلیف‌ش با خودش معلوم نیست و نمی‌داند در کدام جریان سیاسی باید دسته‌بندی شود.
زیباکلام می‌گوید: «آقای محسن رضایی یک مقداری در بلاتکلیفی به سر می‌برد. از این بابت که خیلی مطمئن نیست در کدام طیف سیاسی می‌خواهد قرار بگیرد. محسن رضایی مثل بسیاری دیگر درصدد است که خود را ورای تقسیم‌بندی اصلاح‌طلبی و اصولگرایی نشان دهد. به همین خاطر هم انتقادات بسیار زیادی به آیت‌الله هاشمی و اصلاح‌طلبان وارد می‌کند و در عین حال فاصله خود را هم با اصولگرایان تندرو حفظ می‌نماید و از این لحاظ امیدوار است که مورد تائید اصلاح‌طلبان قرار بگیرد.»
دو. اصولگرا یا اصلاح‌طلب؟ انرژی هسته‌ای یا معیشت مردم؟ رابطه یا عدم رابطه با امریکا؟ بعضی‌ها نانشان را در همین دوقطبی‌ها می‌خورند و به جای آنکه بر اساس مبانی حرف بزنند دوست دارند با دسته‌بندی و برچسب کارشان را پیش ببرند. اما کدام یکی از اینها اصالت دارد؟ کدام دوقطبی‌ها اصالت دارد؟ اگر کسی به فکر مردم باشد یا نباشد آن اشکال دارد. اما در بازی‌های سیاسی ترجیح می‌دهند که با برچسب‌ها و دسته‌بندی‌ها افراد را بکوبند به‌جای آنکه موضع دعوا را احقاق حقوق مردم و کارآمدی آنها قرار دهند. خیلی‌ها سعی می‌کنند دوقطبی فقر و غنا بازخوانی نشود و کسی بر اساس همراهی با جبهه مستکبرین یا مستضعفین دسته‌بندی نشود.
همین مبانی است که باعث شده است رهبر انقلاب بارها درباره اصلاح‌طلبی و اصولگرایی و این دوقطبی کاذب موضع بگیرد: «بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصولگرا نیست. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می‌کند که بشدت ضد سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند، یک روز هم منافع‌اش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روزبه روز و نوبه نو.ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحله‌یی می‌رسیم که امروز دیگر جواب نمی‌دهد؛ باید مرحله‌ی دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش‌ها، معنای اصلاح طلبی است.» (بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان- ۱۳۸۴/۰۲/۱۹)
سه. یا نزدیک شدن یا دور شدن از جریانات سیاسی اشکال یا حسن تلقی می‌شود؟ دسته بندی شدن در چارچوب گروه‌های معمول و مالوف الزاما اتفاق خوب یا بدی نیست. حتی تغییر جبهه سیاسی هم اشکالی ندارد. به طریق اولی تغییر لباس یا شغل هم اشکالی ندارد. آنچه باید محل بحث و توجه باشد، تغییر ارزشها و مبانی است. اینکه نزدیک شدن یا دور شدن از اصلاح‌طلبان مهم نیست. مهم نیست امروز در کدام دسته‌بندی قرار گرفته باشیم. مهم این است که حرف‌های ما متناقض نباشد. قطعا شرافت دارد کسی که بر یک اندیشه اصرار و اعتقاد دارد با کسی که هر روز به رنگی در می‌آید.
چهار. آقای زیباکلام می‌گوید: «آقای محسن رضایی اگر می‌خواهد که اصلاح‌طلبان مقداری برایش احترام قائل باشند، باید در قبال بسیاری از مسائل مثل ردصلاحیت‌های هیئت‌های نظارت موضع روشنی اتخاذ کند» اما بد نیست ایشان توضیح دهند آیا کسانی که در سال‌های نخستین انقلاب گفته بودند «قوه مجریه در انقلاب‌های جهانی و در تاریخ، همیشه قانون را به نفع خود تفسیر می‌کردند و انقلاب را به استبداد می‌کشاندند، بنابراین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با دیکتاتوری، شورای نگهبان پیش‌بینی شده است و برای این که جلوی دیکتاتوری گرفته شود، قانون ‌اساسی پیش‌بینی کرده که شورای نگهبان، تفسیر این قانون را برعهده داشته باشد» و حالا در موضع قوه مجریه علیه شورای نگهبان موضع می‌گیرد، رفتارشان بر اساس کدام مبانی درست است؟ یا کسانی که تا زمانی که صلاحیت‌شان تایید می‌شد حامی قانون بودند و حالا که ردصلاحیت شده‌اند، منتقد آن شده‌اند، رفتارشان درست است؟
پنج. حالا این رفتار آقای هاشمی را بگذارید کنار این تحلیل اصلاح‌طلبان که سخنان هاشمی علیه شورای نگهبان به ضرر رد صلاحیت شده‌ها است. ابطحی نوشته است: «درست در اوج رایزنی ها و گفتگوها و نیاز به همدلی برای ساخت آینده ای بهتر و علاقه بسیاری به حضور حسن آقای خمینی و دیگران در خبرگان و مجلس، این هجوم تند و بی مقدمه تنها می تواند به زیان رد صلاحیت شدگان باشد. این چیزی نیست که آقای هاشمی سیاستمدار نداند. البته این رفتار در چارچوب پوپولیستی جواب می‌دهد که آرای شخصیت های محبوبی مثل حسن آقا را به سبد رای آقای هاشمی سوق دهد.»
آقای عباس عبدی هم گفته است: «هر کس نسبت به مرجع یا منطق این رد صلاحیتها ایرادی داشته باشد قابل فهم است و حق دارد جز آقای هاشمی. به نظرم عدم تایید و حضور حسن آقا در انتخابات را ترجیح می دهند، و یا می‌خواهند اگر احتمالا ایشان تایید شدند آن را به حساب حرفهای خود بگذارند و دیگران را مدیون خویش بدانند و با توجه به منطق سخنان ایشان انتظارشان از تبعات این مدیونی هم روشن است.»کدام رفتار بیشتر باید نقد شود؟ نداشتن چارچوب یا در چارچوب‌های مالوف نیاندیشیدن؟
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت