مهر: در یادداشتی که یک کارشناس مسائل سیاسی در اختیار مهر قرار داد به بررسی ابعاد مختلف توافق هسته ای ایران و کشورهای ۱+۵ و ضرورت ارزیابی منصفانه آن پرداخت:
یکی از بزرگترین آفت های تفکر خصوصا در هنگام تحلیل پدیده های پیچیده سیاسی و اجتماعی، غفلت از سیستمی دیدن پدیده هاست که این آفت خصوصا از علوم دقیقه و مهندسی به علوم مربوط به انسان شناسی وارد شده است. واقعیت این است که هر چقدر پدیده ها در علوم فیزیکی شسته رفته و ساده اند، در علوم انسانی پیچیده و در هم تنیده هستند. همچنین آنقدر که رفتارهای ماده با فرمول های صریح و روشن قابل توصیف و پیش بینی است، رفتار انسان و جامعه ابدا به این راحتی قابل مدل سازی و تحلیل نیست. از این رو و با افزایش پیچیدگی ها و همچنین افزایش متغیرهای ورودی در تحلیل یک پدیده، نبود تفکر و نگاه سیستمی می تواند منجر به قضاوت هایی ساده لوحانه بشود، آنچنانکه ما هر روزه شاهد نمونه های متعددی از این قضاوت های مبتنی بر ساده انگاری در سطح جامعه و از آن اسفبارتر در سایت ها و خبرگزاری ها هستیم.
متفکرین سیستمی قائل اند که هر پدیده را حداقل در سه لایه می توان مورد تحلیل قرار داد: لایه رویداد، لایه روند و لایه ساختار. رویداد همان تک اتفاقی است که امروز رخ داده است، چه تصویب و اجرای برجام باشد و چه یک دعوای ساده میان دو زوج! اکثریت مردم کرانه ی نگاهشان به مسئله را به سطح رویداد فرو می کاهند و انتظار دارند تنها با نگریستن به همان رویداد قادر باشند آنرا تحلیل کنند و مجموعه علل و عوامل دخیل در آنرا برشمارند. اتفاقا آنچه اغلب منجر به شگفتی مردم از بروز برخی رویدادها و یا درماندگی آنها در تحلیل برخی دیگر می شود به دلیل همین ساده انگاری آنها در شناخت پدیده ها و فروکاستن دامنه نگاهشان به همان تک رویداد و یکی دو اتفاق اطراف آن است. متأسفانه این نوع نگاه امروزه در میان سطح وسیعی از جامعه ما وجود دارد. عمومیت داشتن همین نگاه ساده لوحانه به مسائل همواره باعث شده است تا در همه جای دنیا از جمله کشور ما، سیاست مداران، اهالی رسانه، متخصصان بازاریابی و فروش، کارشناسان تبلیغات و بطور کلی بنگاه های اقتصادی و سیاسی به نحو احسن از این ساده لوحی نهادینه شده در عامه مردم در جهت منافع خودشان استفاده کنند.
اما برای رسیدن به نگاهی عمیق ترنسبت به مسئله باید علاوه بر رویداد مورد بحث، مجموعه متعددی از رویدادهای پیشین را نیز مورد توجه قرار داد که این نوع نگاه، همان تحلیل در لایه «روند» است. مطالعه گذشته و سیر وقایع منتهی به رویداد امروز، می تواند الگوهای پنهان شده در پس این رویدادهای به ظاهر بی ارتباط را واضح کندتا تحلیلگر با نگاه به همه این وقایع به تحلیلی بسیار جامعتراز مسئله دست یابد. نتیجه این نوع نگاه کاسته شدن از میزان شگفت زدگی های ناشی از وقوع برخی رویدادها و به علاوهافزایش دقت و سهولت در پیش بینی آینده است.
یافتن روند حاکم بر پدیده های منتهی به رویدادهای امروز، مانند تلاش برای مشاهده نخی است که دانه های تسبیح را در کنار هم قرار داده است. وقایع و رویدادها مانند دانه های تسبیحی هستند که ابدا نمی توان و نباید آنها را پراکنده و جدا از هم دانست. اما با این حال مشاهده نخ اتصال این دانه های تسبیح هم مهارتی است که دست یافتن به آن مستلزم افزایش میدان دید از سطح «رویداد» به «روند» است. به این ترتیب و با این نگاه، همه اتفاقاتی که حداقل در ۱۲ سال گذشته (و بلکه پیشتر از آن) به وقوع پیوسته اند در رسیدن کشور به آنچه امروز برجام خوانده می شود موثر بوده اند، حتی اگر در مقاطعی به ظاهر باعث دورتر شدن ما از این نتیجه نهایی شده باشند.
نوشتن مقاله توهین آمیز نسبت به امام آخرین ضربه به میز حکومت شاهنشاهی بود
اما براستی چه چیزی روندها را می سازد؟ روندها در کجا زاده می شوند و از کجا انرژی لازم برای باقی ماندن و خلق رویدادهای جدید را دریافت می کنند؟ باز هم ساده انگاری است اگر تصور کنیم که تنها سلسله ای از تک اتفاق ها که هر کدام از آنها فقط و فقط به اتفاقات قبلی شان مرتبط بوده اند، یک روند را شکل می دهند. واقعیت این است که باز هم می توان تحلیل را به لایه ای عمیق تر کشاند که به لایه ساختارمعروف است. ساختار در واقع آن بستر مولدی است که روندها بر آن سوارند، از آن زاده می شوند و با تکیه بر آن رشد می کنند و دنیای بیرونی ما را با رویدادهای پیاپی می سازند. اکثرما، اغلب به این دلیل که ساختارها در زیر رویدادها و روندها قرار دارند، آنها را مشاهده نمی کنیم و از میزان اثرگذاری آنها در شکل دادن به زندگی و جهان پیرامون مان غافلیم.
به عنوان مثال نوشتن مقاله توهین آمیز نسبت به امام خمینی در روزنامه اطلاعات یک رویداد بود که منجر به فوران خشم مردم و وقایع منتهی به انقلاب اسلامی شد. اما طبیعی است که مردم تنها با مشاهده یک مقاله اهانت آمیز تصمیم به شورش و انقلاب علیه نظام شاهنشاهی نمی گیرند. آنچه باعث شد یک مقاله، خشم مردم را به فعلیت در آورد و ایران را به صحنه مقابله مردم و حاکمیت تبدیل نماید، مجموعه ای طولانی از وقایع و رویدادهای پیشین بود که شرایط را به آنجا رساند که گویی مردم منتظر چنین حماقتی از جانب رژیم پهلوی بودند. در واقع نوشتن آن مقاله اهانت آمیز، آخرین ضربه به میز حکومت شاهنشاهی بود که موریانه رویدادهای کوچک از مدت ها قبل، خوردن پایه های آنرا آغاز کرده بودند.
و اما لایه ی ساختار در این مثال، آن بنیان های عمیق فرهنگی در مردم ایران است که اساسا با ظلم می ستیزند و در نظر آنها هر مظلومی خصوصا اگر مرجعیت شیعه باشد چنان شایسته حمایتاست که حاضرند برای پشتیبانی از او، حتی جان و مال خویش را نیز به خطر بیاندازند. می توان انتظار داشت که با وجودچنین ساختاری، زنجیره وقایع در هر حال به سمت و سوی مشخصی پیش برود، زودتر یا دیرتر، نرم تر یا تندتر.
در واقع وجود این ساختار باعث می شود تا با کمترین و کوچکترین رویدادها، شکل خاصی از روندها شکل بگیرد و رویدادهایی سلسله وار، یکی پس از دیگری اتفاق بیافتند و دیر یا زود به نتایج مشخصی برسند. گواه این مسئله آنکه مراجعه به تاریخ کشور ما نشان می دهد که همواره جنبش های آزادی خواهی متعددی در این بستر فرهنگی رشد کرده اند و تقابل میان مردم و حاکمیت قصه جدیدی نیست که در چند دهه اخیر و در سالیان منتهی به انقلاب اسلامی ایران رخ داده باشد. بدیهی است که اگر رویدادهایی که در ایران اتفاق افتاد در نقاط دیگری از دنیا به وقوع پیوسته بود، ابدا منجر به تولید نتایج مشابهی نمی شد، چراکه اساسا نوع بستر فرهنگی و شناختی مردم ایران با مردم نقاط دیگر دنیا متفاوت است.
ساختارها، روندها را می سازند و روندها منجر به تولد رویدادهایی می شوند که شدت تلخی یا فشار ناشی از آنها می تواند اندکی ساختارها را جابجا یا دستخوش تغییرات کند و آنگاه ساختارهای تجدید شده شروع به تولید روندها و رویدادهای جدیدی خواهند کرد. نسبت ساختار، روند و رویداد مانند نسبت مرغ و تخم مرغ است که نمی توان مشخص کرد کدام یک اول و کدام یک دوم بوده است. اما با همه این احوال، ساختارها اصیل ترین، لخت ترین و مقاوم ترین المان هایی هستند که دنیای بیرونی ما را شکل می دهند و تغییر دادن یا باز مهندسی کردن آنها، یکی از دشوارترین و زمان بر ترین فرایندهای اجتماعی و حتی فردی است.
برجام محصول ساختارهایی از جنس فرهنگ، سیاست، اقتصاد و نظامی گری در ایران، منطقه و جهان است
تصویب و اجرای برجام هم یک رویداد است. اما این رویداد تنها قطعه کوچکی از یک روند طولانی ۱۲ ساله یا بیشتر است که این روند نیز خود محصول ساختارهایی از جنس فرهنگ، سیاست، اقتصاد و حتی نظامی گری در ایران، منطقه و جهان بوده است. مشکل اصلی موافقین و مخالفین رویداد برجام در این است که آنرا صرفا در محدوده بسیار کوچکی از زمان و مکان می بینند و علاقه مندند تمام نقاط قوت یا تمام نقاط ضعف آنرا به دولت فعلی و حتی بعضا به شخص وزیر خارجه نسبت دهند. این نوع نگاه قطعا مستلزم غفلت از لایه های زیرین این رویداد بوده و به همین دلیل متهم به نقص و ایراد است.
وزیر خارجه آقای دکتر ظریف، اگرچه امروز به قاعده روزگار توانسته است میوه نهایی یک فرایند ۱۲ ساله یا حتی بیشتر را بچیند، اما نباید فراموش کرد که او مسئول همه نقاط قوت و ضعف برجام نیست. دکتر ظریف تنها آخرین شخص درگیر در این پرونده از یک سلسله طولانی دیپلمات ها، دولت ها و از همه مهمتر روندهایی بوده که بسیار فراتر از این دولت و حتی کشور ما بوده است و همه این روندها در کنار هم فرایند متولد کردن برجام را مقدمه چینی کرده اند. توجه کنید که همین رئیس جمهور و وزیر خارجه فعلی، در ابتدای مناقشه هسته ای در ۱۲ سال پیش هم مسئول همین پرونده بوده اند در حالیکه ارزشمندی دستاوردهای آنها در آن روزگار توسط همه تحلیل گران سیاسی، حتی در حد کسری از ارزش آنچه امروز به دست آورده اند هم ارزیابی نمی شود. اگر ظریف به نمایندگی از همه ملت و دولت و نظام ایران توانست با خرج کردن همه یا بخشی از غنی سازی ۲۰ درصد، ۱۹ هزار سانتریفیوژ ساخت داخل و سایت ارزشمند فردو معامله ای بکند و امتیازاتی بگیرد، باید دانست که همه این هزینه ها را دولت قبلی در جیب آقای ظریف شارژ کرده بود، آنچنانکه جناب ایشان در ۱۲ سال قبل و با دست خالی ابدا نتوانست رسمیت حق
غنی سازی ایران (و البته رفع تحریم ها که آن هم در دولت قبلی اتفاق افتاد) را از طرف های غربی بستاند. این نشان دهنده آن است که آنچه امروز دکتر ظریف و همکارانش از بازار مذاکرات با ۵+۱ خریده اند، با پولی بوده است که دیگران آنرا به این تیم داده بودند.
عربستان سعودی با جنگ نفتی که به راه انداخت مانع از دستیابی ما به یک برجام ارزشمندتر شد
از طرف دیگر اگر چنانچه مخالفان برجام هم معتقدند که برجام یک معامله نامتوازن و در بردارنده نقاط ضعف فراوان است باید بدانند که بر فرض قبول نقدهای آنان بر برجام، باز هم نباید این نکته را از نظر دور داشت که وزیر خارجه فعلی و حتی دولت فعلی مسئول همه نقایص این رویداد نیست و باز هم دولت قبلی که با برخی رفتارهای نامتوازن خود، مقاومت هسته ای را در نظر بخشی از توده مردم هجو و بسیار گرانقیمت جلوه داد در این نقاط ضعف و شکست ها، مقصر و سهیم است.
تفکر در لایه ساختار، مشخص می کند که تا چه حد عوامل مختلف در شکل گیری برجام نقش داشته اند. بعنوان مثال تفکر در این لایه به ما نشان می دهد که حتی عربستان سعودی با جنگ نفتی که به راه انداخت مانع از دستیابی ما به یک برجام ارزشمندتر شد، اما همین کشور با سیاست های غلطی که در عراق و سوریه در پیش گرفت اما به همت غیورمردانی از جنس سردار قاسم سلیمانی به شکست و حتی افزایش نفوذ ایران در منطفه انجامید و به ما در رسیدن به برجامی متوازن تر کمک نمود. با این رویکرد حتی تحولات شبه جزیره کریمه که منجر به افزایش قدرت سیاسی و به تبع آن افزایش حضور نظامی روسیه در سوریه شد هم در شکل گرفتن برجام اثرگذار بوده است. ولی واقعا شبه جزیره کریمه و طرفین مخاصمه در آن کجا و برجام و تحریم های هسته ای ما کجا؟
آنچنانکه مشاهده می کنید همه دوستان و دشمنان ما، هم در شکست ها و هم در پیروزی های برجام سهمی دارند آنچنانکه مهارت مذاکره دکتر ظریف و همکاران او هم سهمی در این پیروزی ها و شکست ها دارد. اما در عین حال نه ظریف و موافقان برجام می توانند خود را صاحب همه پیروزی های برجام بدانند و نه مخالفین این معامله بزرگ می توانند شخص ایشان و حتی دولت فعلی را مسئول همه نقائص آن برشمارند.
دیدگاه تان را بنویسید