همه آزمون‌هایی که سید حسن خمینی باخت

کد خبر: 488906

«خمینی آمد»، همین عبارت پیچیده در شبکه‌های اجتماعی یک جریان سیاسی برای اعلام حضور سیدحسن خمینی برای فهم نمایشی که از مدت‌ها قبل پیش‌تولید آن رقم زده شده بود، کفایت می‌کرد

روزنامه وطن امروز؛ کبری آسوپار: «خمینی آمد»، همین عبارت پیچیده در شبکه‌های اجتماعی یک جریان سیاسی برای اعلام حضور سیدحسن خمینی برای فهم نمایشی که از مدت‌ها قبل پیش‌تولید آن رقم زده شده بود، کفایت می‌کرد؛ تیتری که فقط شایسته یک نفر، آن هم در قد و قامت رهبر یک انقلاب اسلامی بود، حال خرج کاندیداتوری نوه‌ ایشان می‌شد. یک آقازاده‌بازی به معنای اتم با پسوند «خمینی» خلاف مشی و منشی که حضرت آقا سیدروح‌الله خمینی داشت و به مردم ایران هم یاد داده بود که داشته باشند. اصلش مگر نه اینکه امام قیام کرده بود تا خاندان بازی‌ها وربیفتد؟ به اسم خمینی، نمایشی خلاف رسم خمینی شکل گرفت. حسن خمینی غیر از نسبت خانوادگی با بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب اسلامی 57 تقریباً هیچ ویژگی ممتاز دیگری ندارد؛ او نه از رهبران سیاسی کشور محسوب می‌شود؛ نه لیدر جناح یا حزبی خاص بوده؛ نه رئیس‌جمهور بوده که انتخاب اکثریت عنوان شود و نه هیچ فعالیت اجتماعی و سیاسی و علمی و دینی یا حتی ورزشی و هنری خاصی دارد که وجه تمایز او از دیگران شود. او تنها سمتی که دارد، تولیت حرم امام است که آن هم به دلیل نسبت فامیلی است. پس چرا درباره او مدح غلوآمیز بیان می‌شود؟ آیا صرف نسبت خانوادگی با رهبر انقلاب باید وجه تمایز او محسوب شود؟ اگر به عنوان مثال یک روزنامه اصولگرا برای فرزندان یا نوه‌های آیت‌الله خامنه‌ای جشن تولد بگیرد، آیا مدعیان اصلاح‌طلبی حس بدی از این خاندان‌گرایی نخواهند داشت؟ خود ما هم صدای اعتراض‌مان بلند می‌شود که انقلاب کردیم تا این خاندان‌بازی از بین برود و کسی صرف یک نسبت فامیلی گرامی داشته نشود. (حال، اینکه از ترس عتاب آقا کسی جرأت چنین کاری ندارد و البته مشی اصولگرایی هم با تملق فرزندان امام و رهبری جور در نمی‌آید، بحث دیگری است.) و جای امام چقدر خالی است که اگر حضرتشان بودند، قلم این تملق و سوءاستفاده از نام بنیانگذار انقلاب را می‌شکستند و اجازه نمی‌دادند نوه امام بودن را دلیل بزرگی تلقی کنند...
تن دادن به خاندان‌گرایی اولین آزمونی بود که سیدحسن خمینی در آن باخت.
تولد گرفتن‌ها در صفحه اول روزنامه برای سید حسن خمینی، صفحه ویژه تولد او با یادداشت‌های ویژه، آیت‌الله و علامه خطاب کردن یک استاد معمولی حوزه علمیه، پر کردن عکس‌های خانوادگی او در صفحات مجازی، پوشش اخبار خانوادگی حسن خمینی در رسانه‌های رسمی همچون خبر تولد فرزند او، تیترهایی همچون خمینی دوم و... همه و همه تکه‌های پازلی بود که بتواند بعدتر کامل شود. حسن خمینی اجازه داد مدح بی‌دلیل او در ادبیات سیاسی اصلاح‌طلبان بپیچد و او به شکل اغراق‌آمیزی بزرگ شود. روزی که یک روزنامه اصلاح‌‌طلب برای او صفحه ویژه سالروز تولدش را منتشر کرد که پر شده بود از یادداشت‌های متملقانه اهل سیاست برای «نوه» امام، انتظارها از کسی که یادگار امام نامیده می‌شود، عمل به مشی امام بود که بر دهان متملقان زند اما او نشست و نگاه کرد. سکوت حسن خمینی در برابر این غلو‌هایی که پیش‌تر حتی درباره رهبران انقلاب اسلامی نیز سابقه نداشت، آزمون دیگری بود که حسن خمینی آن را باخت.
روز آزمون خبرگان فرا رسید. در حالی که تصور می‌شد با توجه به منش امام خمینی در یکسان دانستن همه آحاد جامعه در برابر قانون، نوه ایشان نیز با تمکین به قانون و با اعتماد به درجه علمی خویش همچون سایر کاندیداهای خبرگان در آزمون خبرگان شرکت کند، او با بهانه عدم دعوت برای آزمون و در حالی که در شهر محل آزمون حضور داشت، از شرکت در آزمون علمی سر باز زد تا کانال تایید اجتهاد او مسیری غیر از سایر کاندیداها را طی کند. آیا کسی را به این دلیل که نسبت فامیلی با بنیانگذار حکومت دارد، باید به روندی غیر از روند قانونی کار سپرد؟ برخی خبرها در رسانه‌های حامی حسن خمینی نشان از آن داشت که او شأن خود را فراتر از نشستن بر صندلی آزمون علمی خبرگان می‌دید اما این کدام شأنیتی است که مافوق قانون قرار می‌گیرد و توقع یقینی برای فرد می‌آورد که باید اجتهاد من بدون آزمون علمی احراز شود، اگرنه حتماً اشتباهی روی داده است؟! خانواده امام به واسطه نسبت فامیلی با ایشان برای همه محترم هستند اما این چه تعریفی از احترام است که احترام یعنی مافوق و ورای قانون بودن؟! از قضا از خانواده امام به دلیل نسبت فامیلی با ایشان، بیشتر توقع می‌رود که قانونمدار باشند. آزمون عدالت‌ورزی، آزمون دیگری بود که سیدحسن خمینی آن را باخت.
(این نکته هم داخل پرانتز گفته شود که اجتهاد در 43 سالگی اتفاق خاص و ویژه‌ای در حوزه‌های علمیه نیست که فخرش را بفروشند. بزرگان حوزه به دلیل نبوغ خاص در سنین بسیار پایین و بعضاً حتی زیر 20 سال به درجه اجتهاد رسیده‌اند و حال برای اهل حوزه تقریباً عجیب هست که پیرامون درجه علمی یک استاد معمولی حوزه علمیه که در دوران طلبگی از محضر هیچ یک از علمای تراز اول حوزه بهره‌ای نبرده، چنین غلوهایی صورت می‌گیرد. فقط از باب مثال اشاره می‌شود که
امام خمینی در 21 سالگی، آیت‌الله مکارم شیرازی در 24 سالگی، آیت‌الله فاضل لنکرانی در 19 سالگی، آیت‌الله بهجت در 25 سالگی، آیت‌الله وحید خراسانی در 27 سالگی، آیت‌الله منتظری در 23 سالگی و... به درجه اجتهاد رسیدند.)
سیدحسن خمینی در روز ثبت‌نام در وزارت کشور گفت استقبال از او نشانه زنده بودن امام(ره) در میان مردم است. اینکه نسبت فامیلی را عوض از همسانی مواضع دینی و سیاسی بپنداریم، مغلطه‌ای است که حتماً استاد محترم حوزه آن را به خوبی بلد هستند. این بازتعریف‌های نادرست از امام خمینی و آرمان‌هایش و همسان‌پنداری خود با امام، جفا در حق امامی است که هیچگاه نگفته بود پشتیبان نوه‌های من باشید تا این انقلاب زنده بماند! حسن خمینی یک شخص است و امام شخصی دیگر؛ احترام او البته بر مردم ایران واجب است اما احترام گذاشتن به واسطه نوه امام بودن، به معنای یکی دانستن او و امام یا یکی دانستن استقبال از او و زنده بودن امام در جامعه نیست. همه سال‌های گذشته از رحلت حاج سیداحمد آقای خمینی، فرزند ارشد او با همه کمی سن، صرفاً به واسطه نسبت فامیلی با امام عزیز ملت ایران در تمام مراسم‌ رسمی نظام حضور داشته و در صف اول هم نشسته است. اینها نشانه‌های همان احترامی است که ملت و حکومت ایران برای نوه امام قائل بوده‌اند اما ادب مردم ایران در برابر خاندان امام نباید آنان را در شناخت جایگاه خویش دچار اشتباه کند؛ در اوج احترام هم آنها در نهایت نوه امام هستند و نه خود امام! این اشتباه باعث می‌شود او پایگاه اجتماعی امام را هم عوض از پایگاه اجتماعی خود بگیرد و تصور کند همان استقبال از او وجود دارد. «خود‌امام‌پنداری» و گره زدن احترام خود به احترام امام خمینی(ره) و پایگاه اجتماعی خود به پایگاه اجتماعی امام، آزمون دیگری بود که حسن خمینی آن را باخت.
(این بازی بعدتر توسط کسان دیگر نیز تکرار شد. روحانی احترام به امام را احترام به بیت امام دانست! هاشمی هم تنها به این امر بسنده نکرد و همه ایران را بدهکار «بیت» امام دانست! غرویان هم گفت انقلاب نباید از بیت امام فاصله بگیرد! کلاً به ناگاه نوه امام یا همان که بیت امام نامیده می‌شود، تبدیل به یکی از اصول انقلاب شد!)
و کلام آخر اینکه، سیاست‌ورزی آزمون دیگری بود که حسن خمینی آن را هم باخت. او بازیگر نمایشی شد که کارگردانی‌اش را کسی دیگر بر عهده داشت و در این راه آنچه زیر پا رفت، حرمت نوه امام بود. او مع‌الاسف ابزار دست سیاست‌زدگان شد تا آنها به آنچه خواستند برسند. اگر او تایید صلاحیت می‌شد که مهره آنان در خبرگان بود و حالا که نشده، ابزار تسویه حساب آنها با شورای نگهبان... از سویی حسن خمینی با عدم شرکت در آزمون خبرگان، تا سال‌های سال صلاحیت علمی و اجتهادی خود را مورد تشکیک منتقدانش قرار داد. حال انتقادات به او به دلیل خاص‌پنداری و عدم شرکت در آزمون بماند. از سویی او ورودی سیاست‌زده و همراه با هیاهوی سیاسی به انتخابات خبرگان داشت. انتخابات مجلسی که کوشیده از غوغای سیاست‌زدگی دور بماند. جامعه علما و بزرگان دینی اگرچه اهل سیاست است اما سیاست‌زدگی را نمی‌پسندد.
می‌بینید؟ حسن خمینی باخت‌‌های زیادی دارد که برای جبرانش باید نگاهی عمیق‌تر و سیاست‌ورزانه‌تر به آنچه کرده بیندازد. او برای مستقل بودن، باید مسیرهای زیادی را برگردد و دوباره بپیماید.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت