روزنامه ایران؛ حمید هوشنگی: سیاستهای ریاض نسبت به ایران، درچند ماه اخیرشکل عریان تری به خود گرفته و تنش آفرینی، بهانه جویی، کینه توزی و ماجراجویی عربستان علیه ایران اینک بر کمتر صاحبنظر سیاسی پوشیده مانده است. این سیاست، روشی تازه نیست، ریاض از اختلافات ایران با غرب در 37 سال اخیر حداکثر سوءاستفاده را به عمل آورده و برای رسیدن به رؤیای رهبری منطقه و جهان عرب و تشدید اختلافات غرب با ایران از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. پس از فوت ملک عبدالله و روی کار آمدن ملک سلمان این سیاست علنی تر شد. عادل الجبیر، وزیر خارجه 44 ساله عربستان که تحصیلکرده امریکا و از مبتکران نزدیکی علنی ریاض با اسرائیل بوده، در اظهار دشمنی با ایران مجری سیاست هایی است که بیش از آنکه نشانه سیاست ملی عربستان باشد، از هماهنگی کامل با اسرائیل و بخشی از سیاست پیشگان غربی نشان دارد. هدف نهایی این تبلیغات که در پرتو سیاست پولساز «ایران هراسی» غرب انجام میگیرد سوق دادن دشمنی ملتهای مسلمان با اسرائیل، به سمت برپایی درگیریهای فرقهای در جهان اسلام و دشمنی شیعه و سنی است. در جریان مذاکرات 22 ماهه هستهای ایران با 1+ 5 بارها شاهد کارشکنیهای
آشکار و پنهان عربستان بودیم. مخالفت ریاض و نتانیاهو با حل بحران هستهای همچنان ادامه داشت و پس از روی کار آمدن عادل الجبیر، شکلی عریان گرفت و اسرائیل و ریاض در جبههای واحد با هرگونه توافق غرب با ایران مخالفت کردند و ملاقاتهای نیمه محرمانه مقامات ریاض و اسرائیل به رسانهها درز کرد و جمعه 15 خرداد 94 شبکه معتبر اقتصادی «بلومبرگ» از پنج ملاقات دوجانبه ریاض و تل آویو با محوریت رایزنی و چاره جویی برای به بن بست کشانیدن مذاکرات هستهای ایران و غرب خبر داد. حمله دوازدهم دیماه «گروهی خودسر» به اماکن دیپلماتیک عربستان در تهران و مشهد، برای ریاض بهمثابه «فرصت طلایی» بود و عربستان با استفاده دیپلماتیک از این اشتباه فاحش، موفق شد بر فاجعه «اعدام دسته جمعی و گردن زدن» متهمان چند محکمه به شیوه قرون وسطایی سرپوش بگذارد. در هیاهوی خبری حاصل از این واکنش نابخردانه، ایران شانس بزرگ افشای «ماهیت واقعی حکمرانان ریاض» را از دست داد. حکام سعودی از قبل بخوبی میدانستند اعدام شیخ نمر در ایران واکنش شدید دارد و به احتمال زیاد به همین دلیل ایشان را گردن زدند تا چنین خشمی در ایران را ایجاد کنند و بر امواج احساسی آن سوار شوند.
ریاض بسرعت دست به کار شد و در سطح دیپلماتیک عربی و اسلامی به توفیقاتی نسبی دست یافت. جالب توجه است که ایران قبل از آن، توانسته بود خشم عمومی ناشی از کشته شدن حجاج ایرانی در فاجعه منا را نشانه ناتوانی مقامات عربستان در اداره امور حج معرفی کند، اما بهدلیل انزوای جهانی در آن دوره تحریم نتوانست دیگر کشورهای اسلامی را با خود همراه کند.
کنفرانس اسلامی که به درخواست یکساله فلسطینیها برای تشکیل جلسه رسیدگی به اوضاع اسفبار غزه، وقعی نگذاشته بود، به درخواست ریاض، یک هفته بعد از اجلاس فوق العاده اتحادیه عرب در قاهره و دو هفته پس از اجلاس شورای همکاری خلیج فارس، در ریاض تشکیل جلسه داد و تحت تأثیر خط تبلیغاتی ریاض، ایران را به «دخالت در سرزمینهای عربی و مسلمان» متهم و محکوم کرد. بخش دیگری از نقشه سعودیها برای ناامن نشان دادن ایران، بلوای تبلیغاتی ورزشی است که به «بهانه ساختگی» ناامن بودن انجام بازیهای ورزشی در ایران شکل گرفته است. آثار این تبلیغات کم کم در حال رخ نمایی است. طبیعی است اگر ایران نتواند موقعیت خود را در خاورمیانه مستحکم کند و به تعامل با جهان دست یابد، ریاض به یک پیروزی تبلیغاتی دست مییابد.
عربستان با بهرهگیری از دلارهای نفتی در تمامی نقاط جهان در حال تبلیغ وهابیگری است. سال قبل ریاض اعلام کرد در حال ایجاد یک «دانشگاه اسلامی» درکابل است. با یادآوری دلارهای نفتی در ایجاد طالبان و سپاه صحابه و گسترش وهابیگری در افغانستان میتوان پیش بینی کرد دانشگاه عربستان در کابل چگونه فارغ التحصیلانی خواهد داشت. جالب است بدانیم حکام خوش خیال ریاض، علاوه بر غرب و کشورهای فقیر آفریقا نظیر سومالی، اریتره، جیبوتی، سودان، نیجر، مالی و...، برای کشورهای دیگری نظیرکوبا هم خواب دیدهاند. ایجاد حوزه اسلامی وهابی عربستان در هاوانا از اخبار جالبی بود که چند ماه پیش علنی شد!
در خلأ حضور مصر که زمانی رهبر جهان عرب و دشمن اسرائیل بود، اینک ریاض با تشویق اسرائیل بشدت تلاش میکند خود را رهبر مسلمانان سنی جهان و ایران را دشمن صلح وامنیت در خاورمیانه معرفی کند. تأکید تبلیغات ریاض و گروههای وهابی- سلفی- تکفیری بر«ارتش صفوی» و نفوذ ایران در خاورمیانه برای تفرقه افکنی در جهان اسلام بخشی از این نقشه شوم است که همراه با فعال کردن این گروههای بشدت تندرو درمنطقه و تبلیغات وهابیگری در کل جهان اسلام، ایران را بهمثابه دشمن اهل تسنن معرفی کرده و در این رهگذر برای اسرائیل همپیمان با ریاض، امنیت خاطر فراهم کرده است.
عربستان با الگو گرفتن لابی یهودیان از امریکا، اخیراً به ایجاد یک لابی فعال به نام «سابراک» در امریکا اقدام کرده است که تعداد زیادی از روزنامه نگاران، صاحبان صنایع، سیاست پیشگان و تجار امریکایی را در بر میگیرد. سیاست این لابی، اشاعه دروغهای بزرگ علیه ایران و تکرار این دروغهاست تا در افکار عمومی غرب از نقش ریاض در ایجاد طالبان، داعش، بوکو حرام و گروههای تروریستی منحرف شود. مقاله اخیر عادل الجبیر در روزنامه نیویورک تایمز که در پاسخگویی به مقاله دکتر ظریف در دو هفته قبل منتشر شد، بوسیله این لابی تهیه شده بود.
فیصل ترکی سفیر سابق عربستان در امریکا، چهارشنبه گذشته چندساعت قبل از ورود دکتر روحانی به پاریس، در مصاحبه با تلویزیون «فرانس 24» دروغگویی را به نهایت رساند و گفت «حجاج شیعه ایرانی در سال 1987 در مکه میخواستند خانه کعبه را که به کل مسلمانان تعلق دارد، به تصرف خود درآورند» وی متکبرانه افزود «اگرایران بخواهد به سیاستهای خود ادامه دهد باید از خاورمیانه برود! وعربستان اجازه نمیدهد نفوذ ایران در خاورمیانه گسترش یابد» این همان نکتهای است که دکتر ظریف بارها به آن اشاره کرده و گفته است عربستان تصور میکند قدرتیاست که میخواهد ایران را در خاورمیانه حذف کند!
در مقابله با این سیاستهای ماجراجویانه به نظر میرسد غیراز فعالیت در صحنه سیاست خارجی، تعامل با غرب، ورود به تجارت جهانی و تشویق سرمایه گذاری خارجی در ایران، لازم است سیاستهای وحدت طلبانه در ایران نیز اتخاذ شود تا حربه تبلیغات ریاض در وجود نابرابری اهل تسنن با شیعیان در ایران را بیاثر کند. محاکمه سریع عوامل حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران و خارج کردن این بهانه از دست ریاض نیز قطعاً راهگشاست. به نظر میرسد کمک جدی ایران به حل بحران سوریه و اتخاذ سیاستی که به سود اکثریت مردم سوریه باشد، موقعیت ایران در منطقه را مستحکم تر میکند. در کنار تمامی این تحرکات، فرصت شناسی سیاسی برای رسیدن نوعی مدارا با ریاض در زمان ضروری را نباید کاملاً نادیده گرفت. عربستان همسایه ماست. درست است که فیصل ترکی پیشنهاد فرمودهاند بهترست ایران از منطقه برود اما ما که واقعیتهای جهان را میفهمیم!
دیدگاه تان را بنویسید