حوزه علمیه مبانی اسلام در حوزه هنر را تبیین کند/ ملّاى ما بتواند در زمینه‌ى هنرنظر صریح و روشن بدهد/ معماری در روح انسان اثر می‌گذارد

کد خبر: 481981

رهبر انقلاب، «تحقیق، عمق‌یابی و تبیین فقه هنر برای جامعه» را کاری مبارک و لازم خواندند و خاطرنشان کردند: فقه، متکفّل همه امور زندگی بشر است و هنر نیز یکی از همین امور است که باید فقه به آن بپردازد.

سرویس فرهنگی فردا: پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای:
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست اندرکاران همایش ملّی «فقه هنر» که در تاریخ 21 دی 1394 برگزار شده بود، صبح امروز در مرکز همایشهای غدیر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، منتشر شد. متن کامل بیانات معظم له بدین شرح است:
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱)
اوّلاً مژده‌ى بزرگى داده شد که حوزه‌ى علمیّه وارد مقوله‌ى مربوط به هنر از منظر شناخت فقهى شده است. روشن است که از حوزه‌ى علمیّه انتظار نیست که سینماگر یا شاعر یا نقّاش یا مجسّمه‌ساز یا معمار تربیت بکند -همان‌طور که آقاى ژرفا در ضمن بیاناتشان اشاره کردند- امّا انتظار هست که مبانى اسلامى را در باب موضوع هنر که عرض خواهیم کرد چقدر اهمّیّت دارد بیان بکند؛ اوّل کشف کند و تحقیق کند و عمق‌یابى کند، بعد هم آن را تبیین کند براى مردم و براى جامعه. شما این کار را شروع کرده‌اید؛ این کار خیلى مبارکى است و من واقعاً، عمیقاً و صمیمانه از همه‌ى شماها که به این فکر افتاده‌اید و این کار را کرده‌اید و بحمدالله فضلاى خوب و برجسته‌اى هم وارد این کار شده‌اند، تشکّر میکنم.
کار را نیمه‌کاره نگذارید، متوقّف نگذارید؛ و به‌معناى حقیقى کلمه -همچنان‌که ما در فقه معاملات، کار میکنیم، در فقه عبادات کار میکنیم، اخیراً مثلاً در فقه ارتباطات یا در فقه اقتصاد یا مثلاً فرض کنید که در فقه مسائل گوناگون اجتماعى کار میکنیم- در فقه هنر هم واقعاً کار کنیم؛ یعنى حقیقتاً ملّاى ما بتواند در زمینه‌ى هنر، هم در زمینه‌ى اصل موضوع هنر به‌معناى کلّى قضیّه، هم شاخه‌هاى متنوّع و متعدّد هنر، نظر صریح و روشن بدهد. هیچ مانعى هم ندارد که اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ کمااینکه در همه‌ى ابواب فقهى هم اختلاف نظر بین فقها وجود دارد؛ یکى یک چیزى میگوید، یکى یک چیز دیگرى میگوید؛ امّا برآیند همه‌ى این اختلافها پیشرفت است. فقه امروز با فقه زمان شیخ طوسى یکسان نیست؛ بااینکه این‌همه اختلاف در نظرات وجود داشته امّا این فقه پیشرفت کرده؛ فنّى‌تر، عمیق‌تر، دقیق‌تر، جزئى‌نگرتر در مسائل وارد شده؛ در این زمینه هم همین‌جور خواهد شد.
امّا مسئله‌ى هنر، خیلى مسئله‌ى مهمّى است. هنر جزو زندگى انسان است؛ در ذات خود، هنر یکى از لوازم وجود انسان است مثل خیلى از چیزهاى دیگر. همه‌ى شعبه‌هاى هنر همین‌جور است؛ آدمهایش مختلفند والّا این وجه مشترک در همه‌ى هنرها وجود دارد که زاییده‌ى ذوق و تخیّل است؛ تخیّل قوى و ذوق وافى، هنر را به‌وجود مى‌آورد. البتّه مهارتها، تجربه‌ها، کارشناسى‌ها، همه‌ى اینها در کنارش وجود دارد، [امّا] مایه‌ى اصلى عبارت است از ذوق؛ لذا شما همین‌طور که ملاحظه میکنید در بین فقهاى ما در حوزه‌هاى علمیّه بااینکه بحث هنر به‌معناى هنر هیچ مطرح نبوده، هنرمندان بزرگى در خود حوزه حضور پیدا کرده‌اند؛ ایشان(۲) میفرمایند به تفنّن، بعضى به تفنّن، بعضى‌ها هم واقعاً حرفه‌اى؛ مثلاً سیّدمحمّدسعید حَبّوبى شاعر حرفه‌اى است و یک شاعر برجسته‌ى عرب است. فرض بفرمایید سیّدمحمّد هندى یا سیّدرضا هندى که آن قصائد گوناگون مفصّل را گفته، یک شاعر حرفه‌اى نجف است؛ اینها مال زمان قدیم هم نیستند. یا سیّدرضى؛ من سالها پیش یک‌وقتى از یک عرب باذوقى خواستم مقایسه کند بین شعر سیّدرضى و شعر یک نفر دیگر -که نمیخواهم اسم بیاورم، یک آدم معروف و شاعر معروف- گفت اصلاً قابل مقایسه نیست. او شعرشناس بود؛ بنده شعر عربى را نمیتوانم مثل یک عرب بشناسم و بفهمم که وزن شعر و به‌اصطلاح اندازه و قواره‌ى شعر چقدر است؛ این را یک عربِ شاعر میتواند بفهمد. میگفت اصلاً قابل مقایسه نیست؛ یعنى شعر سیّد رضى در ردیف اوّل اشعار عرب قرار دارد. خب، یعنى میشود گفت این هم همان حرفه‌اى [است‌]؛ یعنى خیلى تفنّنى هم نبوده؛ واقعاً حرفه‌اى وارد شدند. و زیاد داریم؛ خود سیّد مرتضى شاعر است، محقّق حلّى شاعر است، پدر علّامه شاعر است؛ این علماى بزرگ ما همه شاعرند، منتها در مقوله‌ى شعر وارد شدند؛ فرض کنید در مقوله‌ى معمارى وارد نشدند یا در مقوله‌ى موسیقى وارد نشدند و از این قبیل. بنابراین این نشان‌دهنده‌ى این است که وقتى این مایه‌ى طبیعى، یعنى آن ذوق و تخیّل در جایى به‌وجود آمد، این بُروز خواهد کرد ولو فضا فضاى پروراننده‌ى این هم نباشد؛ مثل حوزه‌هاى علمیّه که اصلاً فضاى این‌جورى‌اى نبوده است.
خب، بنابراین هنر یک امر انسانى است؛ نمیتوانیم ما بنشینیم بحث کنیم که آیا هنر از احکام خمسه کدام حکم را دارد؛ یک طبیعت انسانى است، یک حقیقت انسانى است، یک حقیقت بشرى است؛ جلوه‌هاى مختلفى دارد مثل بقیّه‌ى کارهایى که افراد بشر میکنند؛ آن جلوه‌هاى مختلف را باید رفت سراغش و دنبال احکام خمسه براى آنها باید گشت والّا اصل هنر یک پدیده‌ى انسانى است، یک امر مبارک است، یک امر ضرورى است، یک امر حقیقى است.
فقه متکفّل همه‌ى امور زندگى بشر است؛ ادّعاى فقه این است. فقه متکفّل تبیین شرعى و اسلامى همه‌ى امورى است که مورد ابتلاء انسان است در زندگى فردى و اجتماعى‌اش. خب، هنر یکى از همین امور است؛ بایست فقه به این بپردازد. بله، ما دیر به این فکر افتادیم، دیر شروع کردیم؛ این کارها خیلى قبلها باید انجام میگرفت. و حالا بحمدالله شماها شروع کرده‌اید و این کار را حتماً متوقّف نکنید و دنبال کنید. امّا اینکه حالا آیا افراد حوزه وارد مقوله‌هاى هنرى بشوند یا نه -مثلاً فرض کنید سینما یا تئاتر یا بقیّه‌ى [رشته‌ها]- این البتّه یک حرف دیگر است. بدیهى است که یک نفر طلبه‌اى که وارد حوزه‌ى علمیّه میشود، براى یک مقصودى وارد میشود که آن مقصود معنایش سینماگرى نیست، همچنان‌که معنایش تجارت نیست؛ همچنان‌که معنایش معمارى نیست؛ بدیهى است و این لزومى ندارد، امّا منعى هم وجود ندارد که حالا یک نفرى اگرچنانچه ذوقش اقتضا کرد، برود وارد یک مقوله‌اى بشود به شرطى که از کار اصلى خودش باقى نماند. بله، یک فقیه برجسته اگر بخواهد در زمینه‌ى مسائل هنرى اظهار نظر بکند، بایستى با مقوله‌ى هنر آشنایى داشته باشد؛ اگر با این مقوله آشنایى [نداشته باشد] و نشناسد هنر را و نداند که هنر چیست و خصوصِ این مقوله‌ى هنرى چه حدّومرزهایى دارد، چه تعریفى دارد، بعید است که بتواند درست حکم را از آب دربیاورد؛ چون یکى از شرایط استنباط درست حکم، شناخت موضوع است؛ موضوع را باید خوب شناخت. اگر موضوع را نشناسیم، حکم بدرستى به دست نمى‌آید. بنابراین به نظر من جا براى این کار خیلى زیاد است؛ هم راجع به خود هنر و فلسفه‌ى فقه هنر -که آقاى على‌دوست فرمودند و کاملاً درست است؛ یعنى این بحث قابل طرحى است- بعد هم فقه هنر با ورود در مسائل فقهى هنر، حدّومرزهاى هنر را مشخّص کردن و نظر اسلام را گفتن.
اگر درباره‌ى اصل هنر بخواهیم نظر اسلام را بدانیم، به نظر میرسد که اسلام هنر را نه‌فقط قبول کرده بلکه تشویق کرده. قرآن یک اثر هنرى است؛ شما ملاحظه میکنید؛ در آیات کریمه‌ى قرآن جاهاى زیادى وجود دارد که تقدّم و تأخّر در جمله‌بندى وجود دارد به‌خاطر اینکه سجع آیه حفظ بشود. موارد متعدّدى در قرآن هست؛ با اینکه قرآن نه تقیّد به سجع به‌معناى مصطلح دارد، نه تقیّد به قافیه، [چون‌] شعر نیست و تقیّد به این چیزها ندارد امّا درعین‌حال زیبایى کلام یک جاهایى اقتضا کرده که یک جمله‌ى معترضه‌اى وسط بیاورند براى اینکه سجع آخر آیه که با بقیّه‌ى آیات منطبق است برابر در بیاید و آن زیبایى را بدهد. یا وزن و موسیقى کلام؛ در آیات کریمه‌ى قرآن، موسیقى کلمات یک چیز مغفولٌ‌عنه واقع شده و به آن توجّه نمیشود. بعضى‌ها دنبال وزن رفته‌اند که آیات موزون قرآن را پیدا کنند -و پیدا کرده‌اند، زیاد هم هست آیاتى که خودش یک وزن عروضى است- امّا موسیقى کلمات قرآن، آنجایى هم که حتّى وزن ندارد، یک چیز عجیب است؛ بسیار گوش‌نواز است. کسى که با قرآن انس داشته باشد و آشنا باشد، میبیند. خب، قرآن یک اثر هنرى است. پیغمبر اکرم از شعرایى که به حق [بودند]، ترویج کردند؛ قرآن از شاعرى که «اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحت»(۳) باشد ترویج کرده؛ عرض کنم که ائمّه‌ى ما بسیاریشان شعر میگفتند.
در مورد خواندن؛ یک روایتى در همین باب روایات غنا -که حالا ایشان(۴) اشاره کردند؛ ما هم مفصّل بحث کردیم در باب مسئله‌ى غنا- هست که یک نفر قرآن را با صداى خوشى [میخواند]؛ به پیغمبر گفتند این صداى خوشى دارد، قرآن را خوب میخوانَد. فرمود بخواند؛ وقتى شروع کرد خواندن، پیغمبر فرمود -آن‌طور که در ذهنم است- این‌جورى قرآن را بخوانید؛ یعنى با صداى خوش. خب، این هنر است؛ هنر یعنى همین؛ این هنر موسیقى است و در انواع و اقسام، ترویج شده. یا مثلاً فرض کنید که در همین عبارت‌پردازى‌هایى که علماى ما دارند. شما ببینید اوایل کتابها چه سجعهاى زیبایى [دارند]؛ در این اجازات مختلفى که علما به هم داده‌اند -اجازه‌ى اجتهاد، اجازه‌ى روایت- ببینید چه عبارات زیبایى، چه سجعهاى زیبایى را علما آورده‌اند؛ اینها همین فقهایند. در عبارات کتابهایشان هم همین‌جور است؛ حالا آنچه فارسى نوشتند -بخصوص در این اواخر- خیلى برجسته نیست امّا مثلاً کتابهاى مرحوم مجلسى از لحاظ فارسى هم نثرهاى زیبایى است؛ خب، اینها همه‌اش هنر است. بنابراین اینکه ما بیاییم فکر کنیم که نظر اسلام با هنر آیا مساعد است یا مساعد نیست، به نظر من یک بحث واضحى است؛ این روشن است که اسلام مثل همه‌ى پدیده‌هاى زندگى انسان، نسبت به هنر نظر مساعد دارد.
امروز هم جوامع بشرى با هنر آمیخته است؛ در متن زندگى بشر است؛ این‌جور نیست که هنر یک چیز زائد یا تشریفاتى‌اى باشد. مثلاً معمارى؛ معمارى یک هنر است؛ خب، معمارى با زندگى انسان آمیخته است. انسان در یک ساختمانى که زندگى میکند، سبک معمارى آن ساختمان در روح انسان، در فکر انسان، در ممشاى انسان، در سبک زندگى انسان اثر میگذارد. اینها همه‌اش چیزهاى واضح و روشنى است. بله، نسبت به شُعب گوناگون -در مورد غنا، در مورد مجسّمه‌سازى- باید حدّومرز مشخّص کرد. بعضى از این فتاواى معروف هم که در بین فقها معروف است، وقتى انسان عمق‌یابى میکند -مثل همان قضیّه‌ى منزوحات بئر(۵) که تا یک زمانى یک‌جورى میگفتند، بعد بکلّى عوض شد- واقعاً همان‌جور است؛ یعنى روى احتیاط [بوده‌]. همین مسئله‌ى مجسّمه‌سازى یا همین مسئله‌ى غنا ازاین‌قبیل است. این حرف بسیار درستى است که آقاى على‌دوست بیان کردند. خب، مهم‌ترین روایات هم ذیل همین آیه‌ى شریفه است: لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلم: خب فقط «لَهو» نیست، «یُضِلَّ» هم هست. روایت دارد درچهارچوب آیه حرف میزند با ما؛ آیه میگوید: وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشتَرى لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلم؛(۶) پس شرط حرمت اینها است. روایت هم که تفسیر میکند، همین آیه را تفسیر میکند؛ چیز دیگرى را که تفسیر نمیکند؛ همین را بیان میکند.
بنابراین خیلى حرفهاى تازه و نو میشود در زمینه‌هاى گوناگون رشته‌هاى هنرى و شعبه‌هاى هنرى بیان کرد. مثلاً فرض کنید در باب نمایش؛ این قضیه‌ى تلبّس مرد به لباس زن، تلبّس زن به لباس مرد که یکى از این شبهه‌هایى است که در ذهنها هست، واقعاً انسان [وقتى‌] در بحث فقهى وارد میشود و عمق‌یابى میکند، اصلاً معناى آنچه وجود دارد این نیست که این‌جورى معنا بشود که نتیجه‌اش این باشد که [اگر] مثلاً زنى لباس مرد، یا مردى لباس زن بپوشد، در نمایش اشکالى داشته باشد. بنابراین به نظر من خیلى کار در این زمینه میشود کرد؛ کار هم کار فضلا است.
البتّه نکته‌ى مهمّى که بیان فرمودند آقایان، همین مسئله‌ى انضباط فقهى است. یعنى ما تحت‌تأثیر جوّ قرار نگیریم که حالا چون یک جوّى فرض کنید در یک بخشى از جامعه وجود دارد که فشار روى ما بیاورد که «آقا شما چرا فلان‌چیز را حرام میدانید، چرا فلان‌چیز را ممنوع میکنید»، ما تحت‌تأثیر آن جو بیاییم فکر کنیم؛ نه، این غلط است؛ واقعاً این رفتار کاملاً غیر صالحانه است؛ نخیر، کاملاً انضباط فقهى رعایت بشود و همان‌جور که ما بقیّه‌ى احکام فقهى را از کتاب و سنّت استفاده میکنیم، به کتاب و سنّت مراجعه بکنیم و همان‌جور عمل بکنیم. اَمارات(۷) را در جاى خود، اصول را در جاى خود، همه‌ى اینهایى که در اختیار فقهاى شیعه قرار گرفته از این ذخایر عظیم فکرى و این به اصطلاح روش استنباط و این اسلوب استنباط که جا افتاده است و تقویّت شده است و پخته شده است، از همه‌ى جوانبش باید استفاده کنیم و در زمینه‌ى هنر ان‌شاءالله به یک نتایجى برسیم.
منتظر میمانیم که ان‌شاءالله از نتایج این اجتماع شما، گردهمایى شما استفاده کنیم. و بعد هم اگر زنده ماندیم، ادامه‌ى کار شما را -که ان‌شاءالله کار تازه‌اى را شروع کرده‌اید- شاهد باشیم. مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى‌ یَوْمِ القِیَامَةِ؛(۸) این کار را شما در حوزه راه انداختید؛ ان‌شاءالله بعد از این، آن کسانى که در این زمینه کار کنند و کارِ مورد مثوبت(۹) الهى باشد، قطعاً اجرش به شما هم خواهد رسید. برایتان آرزوى توفیق میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةالله‌
۱) این همایش به همّت دفتر تبلیغات اسلامى حوزه‌ى علمیّه‌ى قم، در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ گشایش مى‌یابد. در ابتداى این دیدار، حجج اسلام و المسلمین احمد واعظى (رئیس دفتر تبلیغات اسلامى حوزه‌ى علمیّه‌ى قم)، ابوالقاسم على‌دوست (دبیر علمى - محتوائى همایش) و سیّدابوالقاسم حسینى (ژرفا) گزارشى ارائه کردند.
۲) دبیر علمى - محتوائى همایش‌
۳) از جمله، سوره‌ى شعرا، بخشى از آیه‌ى ۲۲۷؛ «مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده ...»
۴) دبیر علمى - محتوائى همایش‌
۵) بئر» به معناى چاه آب و «منزوحات» تعداد سطلهاى آب است که به هنگام آلوده شدن آب چاه به نجاستى (مثلاً مردار حیوانى) از چاه کشیده میشود تا چاه پاک گردد.
۶) سوره‌ى لقمان، بخشى از آیه‌ى ۶؛ «.. سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى [هیچ‌] دانشى از راه خدا گمراه کنند...»
۷) اماره» دلیلى است که براى غالب انسانها و به‌صورت طبیعى، ظن‌آور است و شارع مقدّس فقط به جهت همین خصوصیّت آن را معتبر کرده است.
۸) اصول کافى، ج ۹، ص ۳۷۲
۹) پاداش‌
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت