مهر: «شیخ نمر باقر النمر، صبح امروز اعدام شد». این خبر کوتاه اما بهت آوری بود که صبح روز شنبه در رسانه ها منتشر شد و بلافاصله فضای عمومی ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی را تحت الشعاع خود قرار داد.
گرچه رژیم آل سعود در سال ها و بویژه در یک سال اخیر اقدامات نابخردانه و جنایتکارانه متعددی را در داخل و خارج از مرزهایش به اجرا گذاشته است، اما بسیاری از کارشناسان سیاسی و بین المللی اجرای نهایی حکم اعدام شیخ نمر را اقدامی دور از ذهن دانسته و بر این باور بودند که اگر ذره ای عقل در سر سران سعودی باشد ضمن پرهیز از این اقدام، با عفو ملوکانه سلمان، زمینه محبوبیت شاه تازه کار و ناتوان را در حجاز فراهم می کنند.
موضوعی که سید حسن نصرالله هم اینگونه به آن اشاره کرد: « میتوانستند مسئله را به تعویق بیندازند و اعدام را اجرا نکنند و عفو کنند و دل مردم را به دست بیاورند و اختلافات را کاهش دهند. در شرایط حاکم بر منطقه، برخی از افراد امیدوار بودند سعودیها عاقلانه رفتار کنند و میانهروی داشته باشند.» همین تصور هم باعث شد انتشار خبر اعدام شیخ موجی از بهت و ناباوری را پدید آورد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی حکومت وابسته ی پهلوی، آمریکا که سال ها با اجرای سیاست دو ستونی در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس، تمایلات خود را از طریق دست نشانده هایش در ایران و عربستان دنبال می کرد، با خلاء جدی مواجه شد.
در چنین شرایطی اگرچه برخی کشورهای کوچک در سطح منطقه در کورس وابستگی و خوش خدمتی به آمریکا، با یکدیگر رقابت می کردند اما رژیم آل سعود، جایگاه محوری و بی بدیل خود را برای ایالات متحده حفظ کرد خصوصا که با ظهور ایران انقلابی و صدور گفتمان آن، ملل مختلف گمشده خود را یافته و روز به روز به هواداران مردمی انقلاب و امام بزرگوار آن افزوده می شد.
در این میان حکومت اسلامی برآمده از خواست مردم، از ابتدا بنای خود را بر تعامل با کشورهای اسلامی و وحدت مسلمانان اعلام کرد. نامگذاری «هفته وحدت» اقدام هوشمندانه و استراتژیک امام خمینی(ره) و تاکیدی بود بر رویکرد دوستانه و مبتنی بر برادری با اهل سنت و سایر فرق اسلامی توسط جمهوری اسلامی ایران.
اما در سوی دیگر میدان، آمریکا و همپیمانان غربی اش خشمگین از سرنگونی پادوی گوش به فرمانشان در ایران، طراحی های جدیدی را در جهت پیشبرد اهداف و تحقق منافع شان در منطقه حساس غرب آسیا در پیش گرفتند.
بدون شک اختلاف اندازی بین مسلمانان و جلوگیری از تداوم موج گرایش به نوای مبارزه با ظالم و حمایت از مظلوم، محور بسیاری از این نقشه های شوم بود و رژیم تندروی آل سعود نقش اول این نمایش خطرناک.
در این مجال فرصت مرور حوادث رخ داده بر آن بستر شوم نیست اما آنچه در مقابل همه این توطئه های بیرون آمده از آستین استکبار، از سوی ایران صورت گرفت ضمن حفظ اصول اساسی عزت، حکمت و مصلحت، رعایت ادب اسلامی و نگه داشتن حرمت برادری در امّت اسلامی بوده است و هر چه دشمنان در تنور اختلاف مذهبی دمیدند، ایران تلاش کرد برای سرد شدن آتش گام بردارد، چراکه بدرستی دست های پشت پرده آنرا می شناخت، رهبر معظم انقلاب اخیرا و در جمع شرکت کنندگان در کنفرانس وحدت اسلامی فرمودند: «آن روزی که کلمهی سنّی و شیعه در ادبیّات آمریکاییها پیدا شد، ما نگران شدیم؛ اهل نظر همه نگران شدند. سنّی و شیعه به آمریکا چه ارتباط دارد؟ فلان سیاستمدار یهودی صهیونیست آمریکایی که جز شرارت علیه اسلام و مسلمین از او ممکن نیست سربزند، چهکار دارد که بیاید بین سنّی و شیعه در دنیای اسلام قضاوت بکند، راجع به سنّی یک چیزی بگوید، راجع به شیعه یک چیزی بگوید؟ از وقتی ادبیّات سنّی و شیعه در کلمات آمریکاییها ظهور پیدا کرد، اینجا کسانی که اهل فهم و دقّت بودند نگران شدند؛ فهمیدند که یک کار جدید در شُرف انجام است و تحقّق پیدا کرد.»
جمهوری اسلامی در همه اینگونه حوادث، نقش طراحان، آمران و مجریان را به درستی تشخیص داده و برای هر کدام در سطح متناسب اقدام کرده است و به بیان دیگر شیطنت «شیطانک» ها هیچ وقت ایران را از «شیطان بزرگ» غافل نکرده است.
البته همواره هم تاکید داشته این درگیری ها جنبه سیاسی دارد نه مذهبی؛ موضوعی که ولی امر مسلمین جهان هم به صراحت به آن اشاره می کنند: « این اختلافاتی که امروز شما میبینید در عراق و در سوریه و در بقیّهی جاها سعی میشود عنوان دعوای مذهبی به آن داده بشود، به هیچوجه دعوای مذهبی نیست، دعوای سیاسی است. جنگ در یمن، جنگ سیاسی است نه جنگ مذهبی؛ به دروغ میگویند که بحث شیعه و سنّی است، درحالیکه شیعه و سنّی نیست. بعضی از آنهایی که زیر بمباران سعودیها در یمن دارند بچّه و زن و کودک شیرخوار و بیمارستان و مدرسه را از دست میدهند، شافعیاند، بعضیشان زیدیاند؛ بحث شیعه و سنّی نیست، دعوا دعوای سیاسی است، دعوای سیاستها است.»
تردیدی نیست که برای آل سعود در چند دهه اخیر و بویژه در سال های پس از موج بیداری اسلامی در همه بحران هایی که در آن فعالانه حضور داشته، جایگاهی بیش از «مجری اوامر دیکته شده» نمی توان قائل شد، در واقع آل سعود «مهره» ای در دستان شطرنج بازان غربی بوده است که بسته به شرایط آنرا به حرکت وا داشته اند اگرچه حکام این رژیم هم به این شرایط مشتاق بوده و اساسا یکی از اصول سیاست خارجی عربستان ارتباط با قدرت برتر جهانی است که به زعم خودشان در دوره ای انگلیس بوده است و اکنون آمریکا.
در پی مرگ ملک عبدالله در بهمن ماه گذشته و جابجایی قدرت در آل سعود، میزان این وابستگی شدت یافت زیرا کارنابلدانی در این سرزمین به قدرت رسیدند که حیات سیاسی شان در قلب آمریکا رقم خورده بود و پیش بینی می شد که بیش از گذشته باید شاهد اقدامات عجولانه و نابخردانه از جانب هیئت حاکمه این کشور بود.
حضرت آیت الله خامنه ای نیز در ابتدای حمله جنایتکارانه آل سعود به یمن ضمن محکوم کردن اقدام این کشور فرمودند: « ما با سعودیها اختلافات متعدّدی در مسائل گوناگون سیاسی داریم؛ امّا این را همیشه می گفتیم که سعودیها در کار سیاست خارجیشان یک وقار و متانتی نشان می دهند؛ این وقار و متانت را هم از دست دادند. چند جوان بیتجربه، امور آن کشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبهی توحّش را غلبه می دهند بر جنبهی متانت و ظاهرسازی؛ این به ضررشان تمام خواهد شد.»
آمریکا نیز همواره مزد این خوش خدمتی را به آل سعود داده است؛ اوضاع فاجعه بار حقوق بشر و آزادی های مدنی، عدم وجود حداقل های مردم سالاری حتی بصورت نمایشی، گردن زدن مخالفان و ... نمونه هایی از اوضاع داخلی عربستان است که ایالات متحده سکوت در برابر آن را به هر اقدام دیگری ترجیح داده و همواره در مقام دفاع از هیئت حاکمه جنایتکار این کشور ظاهر شده است. مسئله ای که بارها رهبرانقلاب هم بر آن تاکید کرده اند: «آمریکا هم البتّه از آنها(آل سعود) دفاع می کند، حمایت می کند؛ طبیعت آمریکا این است، در همهی قضایا طرف ظالم را می گیرد؛ طرف آن چهرهی بد را می گیرد، به جای اینکه طرف مظلوم را بگیرد؛ این طبیعت آنها است»
در موضوع مهمی مانند اعدام آیت الله نمر هم نمی توان نقش مستقلی برای آل سعود قائل بود حتی اگر آنگونه که سید مقاومت می گوید رژیم آل سعود عقل خود را از دست داده باشد و حماقت بر اعمال آنها حکمرانی کند، بازهم آمریکا نسخه پیچیده شده از سوی آل سعود را در چارچوب منافع خود به پیش خواهد برد در اینصورت نباید به بیانیه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که می گوید ما نگرانیم که اعدام نمر النمر، روحانی برجسته شیعه و فعال سیاسی خطر تشدید تنشهای فرقهای را به همراه داشته باشد، دلخوش کرد. چرا که از قدیم گفته اند چاقو دسته خود را نمی برد.
موضوعی که نوام چامسکی هم در هفته اخیر اینگونه به آن اشاره می کند: «باید توجه داشت که احتمالا هیچ کار خاص و اقدامی عملی در قبال عربستان صورت نخواهد گرفت چراکه آل سعود یک متحد خیلی ارزشمند برای حامیانش است.»
مروری گذرا بر تاریخ بشر و نگاهی به تحولات جهانی کافی است تا نمونه هایی متعددی از جنایت در حق مظلومان را یافت که نتیجه اش سرنگونی ظالم بوده است. « یقیناً شهید شیخ نمر مورد تفضل خداوند خواهد بود و بدون شک دست انتقام الهی گریبان ظالمانی را که به جان او تعدّی کردند خواهد گرفت و این همان چیزی است که مایهی تسلّی است» مسئله ای که علاوه بر حضرت آیت الله خامنه ای، دبیرکل حزب الله لبنان هم به بیان دیگری به آن اشاره می کند؛ «زمانی که یک رژیم عقل خود و سادهترین احساسات انسانی را از دست میدهد، به پرتگاه و فروپاشی رسیده است. من هم مانند همهی کسانیکه روز گذشته گفتند تأکید میکنم نشانههای پایان کار این رژیم فاسد، جنایتکار، ظالم، مستبد، تکفیری و تروریستی پدیدار شده است.» و این سنت تاریخ است.
دیدگاه تان را بنویسید