جمهوری اسلامی: رژیم آل سعود با اتخاذ یک تصمیم انفعالی روابط خود با جمهوری اسلامی ایران را قطع کرد. اگرچه اساس استراتژی جمهوری اسلامی ایران بر تحکیم و گسترش روابط با سایر کشورها به ویژه همسایگان استوار است لکن در فرایند تنظیم مناسبات با سایر کشورها ملاحظاتی نیز وجود دارد که درک و رعایت پیچیدگیها و ظرافتهای آن باعث اعتبار سیاست خارجی میشود. طبعاً جمهوری اسلامی ایران از هیچ تصمیم و اقدامی برای قطع رابطه دیگر کشورها استقبال نمیکند ولی نوع برخورد کشورها با مسائل، در تصمیم سازیهای فیمابین اثرگذار است.
اگر مقامات تازه کار عربستان به این نکته کلیدی توجه میکردند، برای سرپوش گذاشتن بر خطاهای بیشمار خود به قطع رابطه با ایران متوسل نمیشدند ودیگر کشورها را نیز با ریخت و پاش دلارهای نفتی برای همراهی با خود، تحت فشار نمیگذاشتند.
ایکاش آل سعودی با مشاهده بیاعتنائی 1+5 به سفر غیرمنتظره «شاهزاده سعودالفیصل» وزیر خارجه سابق عربستان به ژنو در اوج مذاکرات برجام به وزن و جایگاه خود پی میبردند ودر همان اندازه ظاهر میشدند. وی که چندین دهه سکاندار دستگاه دیپلماسی آل سعود بود با سفر به ژنو سعی داشت مانع تحقق مذاکرات شود ولی 6 قدرت جهانی در محاسبات خود به این جمع بندی رسیده بودند که باید آن مذاکرات به نتیجه برسد. انزوای جهانی آل سعود با آن سفر سعودالفیصل و بیاعتنائی آشکار 1+5 در مقیاس جهانی به نمایش درآمد و همه دیدند که آن مذاکرات مطابق برنامه پیشبینی شده، به انجام رسید. هنگامی که «عادل الجبیر» وزیرخارجه عربستان شد، او هم نتوانست از روند تحولات پرشتاب منطقه و جهان، درسهای لازم را بیاموزد. آل سعود لازم بود این واقعیت عینی را درک میکردند که ایران اسلامی برای پیشبرد اهداف منطقهای و جهانی خود اگرچه به دوستیها و همکاریها احترام میگذارد ولی انصافاً نیازمند دوستی و همکاری با رژیم مفلوکی در حد و اندازه آل سعود نیست که به خاطر قطع رابطه چنین رژیمی دچار مشکل شود.
اکنون لازم است به موضوع مهم دیگری در همان مقوله بپردازیم و آن اینکه علیرغم جفای ظالمانهای که در طول چندین دهه در حق جمهوری اسلامی ایران شد، تدریجاً قدرتهای جهانی ناچار شدند به جایگاه و اهمیت واعتبار ایران اسلامی اعتراف کنند و خود را برای پذیرش چنین جایگاهی برای ایران آماده سازند. تقریباً روزی نیست که یک یا چند مقام برجسته بینالمللی با سفر به ایران برای بهبود و گسترش مناسبات همه جانبه برنامهریزی نکنند. اگرچه ایران سعی نمیکند با تلاشهای دیپلماتیک خود، جای دیگران را تنگ نماید یا جای آنها را بگیرد ولی آل سعود همواره نشان دادهاند که دچار «حسادت سیاسی» هستند و نسبت به مقبولیت و اعتبار منطقهای و جهانی ایران به شدت رشک میبرند.
آل سعود قطعاً به خاطر دارند ولی یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که طیف وسیعی از کشورهای اروپائی در ماجرای سلمان رشدی درصدد برآمدند ایران را مرعوب و منفعل سازند و یکباره با ایجاد جنجال سیاسی - تبلیغاتی، سفرای خود را از ایران فرا خواندند ولی بعد از مدت کوتاهی مجبور شدند بدون سروصدا، سفرای خود را به ایران باز گردانند. بعلاوه آل سعود بخاطر دارند که وزیر خارجه انگلیس برای بازگشائی سفارت شخصاً به ایران سفر کرد ولی در اینجا بازگشائی سفارت انگلیس حادثه مهمی تلقی نشد. طرح این نکته نشانگر آنست که این تجربهها هم برای ما و هم برای دیگران، بارها تکرار شده و آل سعود هم اگر سعی دارد این تجربه را تکرار کند، بیوزنی و کم اعتباری خود را یکبار دیگر پس از تجربه ناکام سعودالفیصل در ژنو، به چشم خواهد دید. نباید از تحریکات و شیطنتهای رژیم صهیونیستی و اردوغان هم غافل شد. در همین مقوله برای مقابله با رشد فزاینده موقعیت سیاسی ایران در منطقه و جهان از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند ولی حتی در آمریکا هم نتانیاهو نتوانست با سوءاستفاده از نفوذ لابی صهیونیستی «ایپک» و تضادهای ناشی از رقابت جمهوری خواهان برای تحقق اهداف خود بهرهگیری
کند و کاری از پیش ببرد.
اگر آل سعود بهرهای از عقل و تدبیر داشتند، به جای صادر کردن تروریسم و سرمایهگذاری در ایجاد کانونهای بحران در عراق، سوریه، لیبی، یمن، بحرین، فلسطین و حتی در سایر کشورهای اسلامی غیر عرب، ذرهای به وحدت و همدلی و همفکری دنیای اسلام برای عبور از عقبههای سخت و سرنوشت سازی که دنیای اسلام دچار آنست، میاندیشیدند. آل سعود بدانند که با قطع رابطه و هر اقدام خصمانه دیگر نمیتوانند بر شکستها، ناکامیها و بدنامی خود سرپوش بگذارند.
موضوع مهم دیگر به حملات مشکوک به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد مربوط میشود که بهانهای به دست دشمنان به ویژه آل سعود داده تا مظلومنمائی کنند. کسانی که مرتکب این اقدامات خلاف شدهاند، قطعاً باید بهترین یاران آل سعود در ایران به حساب آیند. هر چند این اقدام مشکوک بلافاصله توسط مسئولین ارشد نظام محکوم شد و دستورات لازم برای مقابله با عناصر خودسر صادر گردید ولی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد توطئهای هدفمند برای تغییر دادن موازنه به نفع آل سعود برنامهریزی شده بود که «نفوذیها» با سوءاستفاده از فرصت، به انجام آن مبادرت ورزیدند.
هنوز کاملاً روشن نیست که این عده از کجا سازماندهی و هدایت میشدهاند و طبعاً از طریق بازجوئی عناصر بازداشتی، این مساله روشن میشود ولی در این نکته کمتر میتوان تردید کرد که این حوادث، قطعاً تصادفی و بدون برنامهریزی رخ ندادهاند. موقعیت ممتازی که ملت برای تحقق آن سالهای درازی را انتظار کشیده و به برکت مجاهدتهای خستگیناپذیر عناصر فداکار، مومن، کاردان و مدبر در عرصه سیاست خارجی به دست آمده و درحال تثبیت است، نیاز به حفاظت و حراست دارد. این موقعیت ممتاز در سطح کشور و در سطح منطقهای و بینالمللی دوستان و دشمنانی دارد که ابعاد خشم و حسادت دشمنان را به چشم خود میبینیم. چرا باید کسانی به اسم دوستی و با ادعای انقلابیگری دست به کارهائی بزنند که دود آن به چشم نظام و انقلاب و مردم برود؟ آل سعود و همدستانش امیدوارند با بزرگنمائی این اقدامات نابخردانه، ابعاد عظیم اعتراض جهانی علیه جنایات خود را تحتالشعاع قرار دهند. همین لشکرکشی سیاسی - تبلیغاتی آل سعود برای جلب نظر سایر کشورها و ریخت و پاش دلارهای نفتی برای همدست نشان دادن رژیمهای دست چندم در جهت قطع رابطه سیاسی با ایران، به اندازه کافی گویاست و نشان میدهد
که عناصر خودسر، چه هزینههائی به نظام و انقلاب و کشور تحمیل کردهاند. تکلیف «نفوذی ها» روشن است و برای موج سواری وسوءاستفاده از خشم و احساسات مردم، از هیچ شیطنتی فروگذار نمیکنند ولی قطعاً لازم است ما تکلیف خود را با عناصر خودسر، یکبار برای همیشه روشن کنیم.
عقلاً و منطقاً قابل توجیه نیست که عدهای به نام انقلاب و دلسوزی برای نظام، با اقدامات غیراصولی خود برای نظام، هزینه و خسارت ایجاد کنند و برای دشمن، «فرصت» سازی نمایند. در ماجرای سفارت و کنسولگری عربستان، قطع رابطه مهم نیست ولی اینکه این اقدامات خلاف موجب شد آل سعود بهانهای برای مظلومنمائی و سرپوش گذاشتن برجنایات خود پیدا کند مهم است. نظام جمهوری اسلامی باید برای همیشه تکلیف خود را با جریانهای خلاف روشن کند تا هرگز با هزینههای سیاسی ناخواسته و تحمیلی مواجه نشود.
دیدگاه تان را بنویسید