سرویس سیاسی فردا؛ نفوذ، کلیدواژهای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته اما این روزها بار معنایی متفاوتتری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله "نفوذ" و "رخنه" دشمن در ابعاد گوناگون هشدار دادهاند اما از دوران ماقبل برجام و بهویژه پسابرجام هشدارهای معظمله در این زمینه شدت یافته تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع "نفوذ" پرداختند.
موسی نجفی ، رئیس پژوهشکده اندیشه سیاسی و تمدن اسلامی در این باره معتقد است: نفوذ میتواند به خاک یک کشور، به یک سازمان، به نظام حکومتی و ... صورت گیرد. در دوران قاجار پس از عهدنامه ترکمنچای بیشترین نفوذ در حوزه نظام حکومتی صورت گرفت؛ اما ما در دوره صفویه نفوذ نداریم چراکه در این دوره شاهد «مدنیت شیعه» هستیم و وقتی نظام قدرتمندی داشته باشیم، نفوذ معنایی ندارد. نفوذ زمانی صورت میگیرد که مردم یا دولتمردان احساس ضعف کنند. در دوره صفویه چون شاه عباس، جانشینان و پدرانش احساس قدرت میکردند و با تحقیر به غربیها نگاه میکردند، نفوذ معنایی نداشت. وقتی امام قلی خان جزیره هرمز را از اشغال پرتغالیها آزاد کرد و از ناوهای انگلیسی کمک گرفت، این کمک ابزار نفوذ انگلیس در ایران نشد. انگلیس حتی بعد از آن هم نتوانست تجارت خانههای خود را در ایران گسترش دهد؛ در حالی که در هند توانست این کار را انجام دهد چون انگلیسیها توانسته بودند شخصیت هندیها را تضعیف کنند.
نجفی هویت و فرهنگ را از راه های نفوذ می داند و معتقد است: وقتی شخصیت تاریخیمان زیر سوال میرود و نسبت به فرهنگ و مذهب سست بشویم و آداب و رسوممان را عامل شرمساری خودمان بدانیم، شاخصهایمان تغییر مییابد و دچار بحران هویت میشویم. در این حالت از نفوذ، فرهنگ غیر خودی را خودی و فرهنگ خودی را ارتجاع و عقب ماندگی میدانیم.
وی دراین باره از تاریخ مثال هایی را می آورد: اولین گروه دانشجویان توسط عباس میرزا و در اثنای جنگ ایران و روس با هدف یادگیری پزشکی، نقشه کشی و ساخت تسلیحات به اروپا فرستاده شدند؛ ولی برخی از اینها جذب لژ فراماسونری شدند که اولین دسته فراماسونها همینها هستند. ما 3 گروه فراماسون داریم. اولین گروه اینها بودند که نمونه آن میرزا صالح شیرازی است که اولین روزنامه را در ایران چاپ کرد. گروه دوم دیپلماتهای ما همچون میرزا حسن خان ایلچی و گروه سوم بازرگانان، سیاحان و تاجران روشنفکر مسلک مانند حاج سیاح هستند. این گروهها به آرامی عقده حقارت و کهتری را دریافت کردند و از دنیای جدید تعریف و تمجید کردند اکنون نیز وضعیت به همین صورت است. کسانی که به خارج میروند و برمیگردند چنان حرفهای مسخرهای میزنند که آدم باورش میشود آنجا چیز دیگری است. به من گفته بودند که در سوئیس اتوبوسهایش یک ثانیه هم تاخیر ندارد. یک بار به ژنو سفر کردم اتفاقا این گونه نبود و دیدم اتوبوسها حتی 15 دقیقه هم تاخیر دارند. جاسوسی سبکترین نوع نفوذ است که در استعمار کهنه صورت میگرفته است.
رئیس پژوهشکده اندیشه سیاسی و تمدن اسلامی ورزش را یکی از حوزههای نفوذ دشمنان می داند وی در این رابطه می گوید: اکنون حدود سی میلیون از مردم ما به فوتبال علاقه دارند. وقتی یک خارجی سرمربی تیم ملی میشود این تیم اگر قهرمان جهان هم شود، تمام جوانان میگویند علت قهرمانی ما این فرد خارجی بوده است. میگویند ایران با سرمربیگری یک مرد پرتغالی قهرمان شد. پس جوان ما سعی میکند خود را در ظاهر شبیه این مربی کند و آن وقت اینها قهرمانهای جوانان ما میشوند. اکنون نیز بازیکنان خارجی را قهرمان و برتر میبینند و ساعتها نیز تحلیل میکنند که ما عقب افتادهایم و آنها اروپایی بازی میکنند. حالا فوتبال چیست که خودمان را به خاطر آن عقب افتاده بدانیم؟! ورزش یک سرگرمی است. وقتی این ورزش با هویت گره میخورد، میبینیم که پیرزن ذکر میگوید تا تیم ملی پیروز شود. حال که ورزش اینقدر در هویت اثر دارد پس چرا یک فرد خارجی را به عنوان مربی انتخاب میکنید؟ البته این حرف به معنای این نیست که نباید از توان و تکنیک این فرد استفاده کرد بلکه شما میتوانید پشت صحنه از تکنیک او استفاده کنید. این بحث در همه رشتههای ورزشی و در همه سطوح سرایت
کرده است و جوری شده که انگار خودمان نمیتوانیم فکر کنیم و باید مربی خارجی بیاوریم تا به جای ما فکر کند. مشروح مصاحبه تفصیلی با دکتر موسی نجفی را اینجا بخوانید.
دیدگاه تان را بنویسید