فارس: از همان روزی که شیخ حسن روحانی، کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران، توانست پیروز شود و تحت عنوان «رئیس جمهور روحانی» بر اریکه ساختمان پاستور تکیه بزند، قرار بود چیزی با مارک «مدیران نانِ خوب خورده»! به مردم ارائه شود.
معنایی که محمود سریعالقلم، تئوریسین شعارهای روحانی آنرا در یک مقاله ارائه کرده بود.
آدمهای شیکپوش، خوشنشین، زباندان و در اصطلاح «باکلاسی» که زبان هرچیزی را با «عقلانیت» میدانند، به کسی حرف بد نمیزنند، کلید تمام مشکلات در جیبشان است، مشکلات را 100 روزه هم حتی حل میکنند و هیچ دروغی هم به مردم نمیگویند.
در همان ایام یکی از چهرههای نزدیک به اصلاحات در مصاحبهای رسانهای و در تمجید از روحانی اینطور گفته بود که «او مثل خاتمی نیست که از پشت دیوار کتابخانه ملی! آمده باشد بلکه سابقه حضور در سمتهای مختلف را دارد و میداند باید چکار کند»
تعریف و تمجیدها حتی به آنجا رسید که یکی از چهرههای اصلاحطلب نیز بیان کرده بود اگر دولت روحانی شکست بخورد مردم انقلاب میکنند. دیگری گفته بود باید دست روحانی را بوسید و نفر بعد هم اظهار میکرد که روحانی قهرمان عدالتپروری است.
و ژنرالها هم یکی پس از دیگری بعنوان سمبولهای دولت روحانی به مردم معرفی میشدند.
محمدجواد ظریف، اکبر ترکان، معصومه ابتکار، بیژن زنگنه و محمدرضا نعمتزاده که قرار بود هریک در امورات مربوط به سیاست خارجی، مدیریت، محیط زیست، نفت و صنعت کاری بکنند کارستان و به مدد دهها سال حضور در مناصب مدیریتی دولتهای مختلف -از دولت اصلاحات و سازندگی گرفته تا دولت احمدینژاد- جملگی دندانههای کلیدی باشند که روحانی به مردم نشان داده بود.
*ظریف؛ و ما ادریک ما «توافق»!
یکی از دندانههای مهم این کلید محمدجواد ظریف بود.کسی که تلاش شد اصلیترین نماد دولت آقای روحانی باشد.
مردی با آستینهای گلدوزی شده، لبخندی ملیح، آشنا به زبان انگلیسی و کسی که میتواند برای امضا شدن توافقی مثل توافق ژنو حرفهای متناقض بزند، تحریمهای پساتوافقی را نه مخالف متن که مخالف چیزی به نام روح توافق بنامد و حتی با عکس کلاهی که بر سرش گذاشته شده است، شبیه امیرکبیر انگاشته شود! بدون اینکه اعتراضی بکند...
اما آنچه که حدود دو و نیم سال مدیریت محمدجواد ظریف بر وزارت امور خارجه به بار آورده است، چیزهایی نیست که بتوان از آنها با عنوان کارنامه یک «نماد» یاد کرد.
قرار بود «احترام» به «پاسپورت ایرانی» برگردد اما حالا حتی شخص ظریف هم باید پشت دیوار ملاقات با وزیر امور خارجه دربار سعودی بماند.
نشستن ظریف در مقابل صندلی یک مقام کویتی که اخیراً منتشر شد نیز تصویری نیست که به این سادگی از ذهن افکار عمومی پاک شود.
و تمام اینها در حالی است که اصلیترین چیزی که قرار بود بعنوان کارکرد ظریف در کابینه روحانی معرفی شود نیز محقق نشده و هیچ خبری از «لغو تمام تحریمها» نیست.
و نه تنها خبری از لغو نیست بلکه تحریمهای جدید نیز اندک اندک میرسند و نه تنها کشورهای غربی پس از توافق موقت ژنو و تفاهم لوزان دهها بار ایران را تحریم کردند بلکه هماکنون این آمریکاست که باز هم در پسابرجام، ایران را تحریم کرده است.
در این میان صدای اعتراضی هم، آنچنان که باید از ظریف برنمیخیزد و یکی از یارانش در اشاره تلویحی به بیدستاوردی محسوس برجام میگوید: «مگر همهی زندگی پول است؟»
*آلودهتر از آلودگی هوا/محیط زیست مسئلهای سیاسی نیست اما...
هوای تهران و چند کلانشهر دیگر ایران در هفتههای اخیر بیش از آنکه آلوده باشد، تصویری از سازمان محیط زیست دولت یازدهم ایران را در ذهن مردم تداعی میکند.
همه میدانیم که محیط زیست مسئلهای سیاسی نیست اما گناه اصلی متوجه کسانی از جمله معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست است که از روز اول مسئله آلودگی هوا را سیاسی کردند.
علیه سیاستهای صنعتی دولت قبل ادعاهایی را مطرح کردند و مدعی شدند که «بنزینهای تولید داخل آلودهاند»! و باید دست به واردات سوخت زد.
همه میدانیم که محیط زیست مسئلهای سیاسی نیست اما گناه اصلی متوجه کسانی از جمله معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست است که از روز اول مسئله آلودگی هوا را سیاسی کردند.
ادعای آنها بر روی کاغذ هم ثابت نشد که هیچ! حتی آنها به این سؤال هم پاسخ ندادند که چرا ناصیه امورات کشور را به واردات سوخت گره میزنند و تبعات امنیتی تصمیم خود را چگونه جبران میکنند.
اما تشت رسوایی از پشت بام آلودگی هوا افتاد.
آلودگی هوا حتی آلودهتر و ماناتر هم شد وقتی ابتکار در صحبتهای اخیر خود در تلویزیون مدعی بهبودیافتگی هوای شهرهای بزرگ کشور شده بود!
و البته گرد و غبارهای خوزستان و تهران هم اعتراضات فراوانی را متوجه مدیریت اصلاحطلبانه ابتکار کرده است.
حالا دیگر حتی با اینکه پورتال الکترونیکی امام خمینی هم در وصف و مدح ابتکار، نوشتههای 6 هزار کلمهای منتشر میکند و او را در عرصه محیط زیست تنها میخواند و حتی با اینکه عکسهای ابتکار در جایی که اوباما و اولاند هم ایستادهاند بین عدهای با تفاخر دست به دست میشود؛ اما چیزی که بیشتر خودنمایی میکند؛ دود و گرد و غبار است.
*عرصه نفسگیر نفت و ژنرالهای بازنشسته
قیمت نفت این روزها به حدود 30 دلار هم رسیده است.حتی با اینکه دولت روحانی مدعی بود اهل فهم مشترک و بازی برد _ برد است و میتواند با لبخند و دیپلماسی و پیادهروی مسائلش را با دیگران حل کند...
جالب آنکه همه میدانند جدای از مسائل تخصصی اقتصاد و بازار نفت، این پروژه خباثتآمیز آمریکا و عربستان است که قیمت نفت را به سقوط کشانده است.
این ماجرا حتی در کلام شخص روحانی هم مورد اشاره قرار گرفته و او با اینکه حاضر نشده مستقیماً از عربستان سعودی نام ببرد اما زمانی گلایهاش را از این توطئه مشترک ابراز کرد.
نفت 30 دلاری، علی طیبنیا، وزیر اقتصاد دولت روحانی را نیز بر آن داشته که در یک سخنرانی بگوید: این نبرد اقتصادی از جنگ تحمیلی سختتر است!
در بعد اقتصادی نیز از سیاستهای خاص «بیژنخان زنگنه» و سایر ژنرالهای نفتی خبری نیست که نیست.
نه از تحقق وعده افزایش تولید نفت، نه از توجه به سیاستهای کلان کشور مبنی بر کاهش تدریجی وابستگی به نفت، نه از رایزنیهای موفق برای افزایش قیمت نفت در اوپک و نه غیره.
رسانههای داخلی و خارجی حتی از این گفتهاند که برخی اظهارات زنگنه نیز نه سبب افزایش که سبب کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی شده است.
و وعده افزایش تولید نفت همزمان با شعار بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی نیز به این قسمت از سریال رسیده است که حالا حتی وزیر نفت کشور آفریقایی نیجریه هم در اجلاس اوپک درباره فعالیتهای نفتی ایران ابراز نگرانی میکند.
*که عشق آسان نمود اول ولی ابتکار و زنگنه افتادند
اشتباهات اشاره شده و نتایج سوء حاصل از سیاستهای غلط، در کنار سیل روزافزون وعده و وعیدهای پسابرجامی! (که البته تحریمهای جدید نشان داده آنها هم محقق شدنی نیستند) افکار عمومی را به این سمت متمرکز کرده است که آیا دولت روحانی اهل عذرخواهی هم هست یا نه؟!
حالا که معلوم شده دغدغههای تحلیلگران اصولگرا و دلواپسان راست بود؛ آیا دولت حاضر است اشتباهات ژنرالهایش را بپذیرد و از راههای رفته به سمت مسیرهای درست، تغییر مسیر دهد؟!
در واقع اگرچه «عشق آسان نمود اول»! ولی چیزهای دیگری اتفاق افتاد.
ژنرالهای باقیمانده از سالهای دور دولتهای سازندگی، اصلاحات و حتی احمدینژاد! همراه با کارنامههایشان اکنون به نمادهای بیبدیل دولت روحانی تبدیل شدهاند و دیگر جایی برای تفاخر شیکپوشی و زباندانی باقی نمانده است. ضمن اینکه کمتر کسی هم حالا یارای آن را دارد که این ژنرالها را با گذاشتن کلاه بر سرشان به «امیرکبیر» و «بانو» و «یاران 24 خرداد» و «پدر صنعت» و «ژنرال نفتی» شبیه کند و یا اینکه دستشان را ببوسد!
وعده 100 روزه حل مشکلات به مردم نافرجام ماند، توافق موقت ژنو 100 تحریم جدید را برای مردم به ارمغان آورد، از مدیریتهای خاص هم چیزی جز سکههای زیرمیزی و حکایت کبابی و آبگوشت بزباش و تمسخر این و آن درنیامد، خودروهای بیکیفیت نیز همچنان در خیابانهای شهر ویراژ میدهند، قیمت نفت هماکنون به حدود 30 دلار رسیده است، وعدههای پسابرجام به پساانتخابات منتقل شده است، تحریمهای جدید پسابرجامی دولت را در سکوتی محض فرو برده است و آلودگی هوا هم تمام ژستهای محیط زیستی دولت را به پشت میز انتقاد فرا خوانده است.
ژنرالهای باقیمانده از سالهای دور دولتهای سازندگی، اصلاحات و حتی احمدینژاد! همراه با کارنامههایشان اکنون به نمادهای بیبدیل دولت روحانی تبدیل شدهاند و دیگر جایی برای تفاخر شیکپوشی و زباندانی باقی نمانده است. ضمن اینکه کمتر کسی هم حالا یارای آن را دارد که این ژنرالها را با گذاشتن کلاه بر سرشان به «امیرکبیر» و «بانو» و «یاران 24 خرداد» و «پدر صنعت» و «ژنرال نفتی» شبیه کند و یا اینکه دستشان را ببوسد!
هوای این روزها آلوده است اما میتواند آلودهتر هم بشود... اگر دولت فکری به حال ژنرالهایش نکند و اگر از «عذرخواهی از مردم» به هر دلیلی روی برگرداند.
دیدگاه تان را بنویسید