شاه‏ کلیدهایی که نامه رهبری نشان داد

کد خبر: 473867

نامه‏ رهبر انقلاب به جوانان غربی حرف‏ها و درس‏های بسیاری برای اهالی رسانه و در عین حال فعالین انقلابی داشت. حرف‏ها و درس‏هایی که مداقّه در آنها می‏تواند گره‏گشای مسائل بسیاری باشد.

فردا:

نفسِ این گفتگو با دنیا و این نگاه جهانی اولیه‏ ترین درسی است که باید اذعان کنیم فعالین رسانه‏ ای و انقلابی در در آن دچار ضعف جدی‏ اند. ما اغلب، منازعات را در سطح ملی و معمولاً جناحی درک و تفسیر می‏کنیم اما رهبر انقلاب مسائل را از منظری بالاتر و کلان‏تر می‏ بینند و تحلیل می‏ کنند. تفاوت در منظر نگاه نسبت به پدیدارها اختلافات تحلیلی قابل توجهی می‏ آفریند. مثلاً در ماجرای برجام اگر موضوع را تنها در سطح ملی و فارغ از مناسبات جهانی و عرصه‏ نبرد بین‏ المللی تحلیل می‏کردیم، به گونه‏ ای پاسخ می‏گرفتیم و وقتی ضمن در نظر گرفتن ضعف و قوت‏های آن در سطح ملی، آثار بین‏ المللی آن و آثار بین‏ المللی انواع مواجهه با آن را مد نظر قرار می‏ دادیم، مسیری دیگر فرا روی¬مان قرار می‏گرفت. کسانی که مواضع طرف‏های غربی خصوصاً مواضع سردامداران آمریکا را رصد می‏کردند و نیز موضع‏ گیری‏ها و فرمایشات رهبری را در این سطح از منازعه می‏فهمیدند، به خوبی متوجه بودند که نوعی دوئل بدعهدی بین ایران و آمریکا برقرار است و هر یک از طرفین، دیگری را با همین عنوان محکوم می‏کند. در عین حال تلاش طرف غربی نه تنها بر شکست سیاست‏های ایران که در سطحی بالاتر بر شکست گفتمان و اندیشه‏ رهبری در برجسته کردن مفاهیمی مثل استکبارستیزی تمرکز داشت. طرف غربی به دنبال ایجاد دودستگی و حاکمیت دوگانه در داخل کشور بود. طرف غربی می‏خواست و اذعان کرد که می‏کوشد با اتکاء به مسئولین دولت یازدهم مسیر مطلوب خویش را پی بگیرد. در واقع آنچه در ماجرای برجام اهمیت داشت، تنها داده‏ها و ستانده‏ها نبود. چند منازعه‏ی همزمان کلید خورده بود. علت اینکه کمتر این‏گونه به موضوع برجام در داخل کشور نگریسته شد، این بود که کمتر در داخل کشور آن‏گونه که باید و شاید با رسانه‏ها و آخرین سرمقاله‏ها و تحلیل‏ها و مواضع طرف‏های غربی مواجه هستیم. اساساً بیش از آنکه مثلاً آخرین سرمقاله‏ واشنگتن‏پست برای ما اهمیت داشته باشد، آخرین سرمقاله‏ روزنامه‏های احزاب سیاسی داخلی برایمان مهم است. حتی سیاسیون ما به شدت دچار این نقصان هستند. کمتر کسی هست که آخرین تحلیل‏های بین‏الملی را دقیق رصد کند و بکوشد به عنوان یک سیاستمدار واقعی در این سطح نقش ایفا کند و طرف‏حسابِ آخرین حرف‏های تحلیلگران غربی قرار بگیرد. ما نه تنها در اِشِل و سطح بین‏المللی وارد فضای تخاطب جدی نشده و نمی‏شویم، بلکه از آخرین تحلیل‏ها و آخرین سرمقاله‏های ستون‏نویس‏های مطرح غربی و عربی نیز اطلاعی نداریم. البته سرویس بین‏الملل رسانه‏های ما فعال است اما آیا این برای کسب نگاه بین‏المللی و دیدنِ خود در منازعه‏ بین‏المللی کافی است؟! دبیران سرویس‏های سیاسی ما چه درکی از ستون‏نویس‏های معروف رسانه‏های غربی دارند؟ اساساً ما سیاست و حتی اقتصاد را جدا از بخش بین‏الملل می‏فهمیم و یکی از مشکلات بزرگ و اساسی از همین جا آغاز می‏شود. آنچه سرویس بین‏الملل تحویل ما می‏دهد، پاسخگوی آن نیاز نگاه جهانی داشتن در سرویس سیاسی نیست. این نقد چنانچه گفته شد نه تنها به اصحاب رسانه‎ ما که به دانشجویان، طلاب و مهم¬تر از همه سیاسیون ما وارد است و ضعف در درک زبان‏های انگلیسی و عربی را می‏توان یکی از دلایل این نقصان تلقی کرد. این‏چنین است که وقتی متن برجام تحویل نمایندگان می‏شود، بسیار اندکند افرادی که علاقه‏ای به مرور متن اصلی توافق داشته باشند. وقتی نماینده و سیاستمداری که باید در سطح بین‏المللی نقش‏آفرین باشد، تمام نگاهش به درون کشور است و از رسانه‏های جهانی خبر ندارد، سطح سیاست‏ورزی در ایران به نازل‏ترین حد افول می‏کند. مهمتر از فهم آخرین تحلیل‏های طرف‏های غربی و رسانه‏های غربی، وارد شدن در مقام تخاطب و نقد و بحث جدی است. اکثر نقدهای ما در رسانه‏های انقلابی متوجه داخل کشور است. ما هیچ‏گاه وارد مناظره‏ مکتوب با ستون‏نویس‏های رسانه‏های جهان یا حداقل نقدنویسی جدی بر آخرین تحلیل‏های آنها نمی‏شویم. ما از مقام رو در رو سخن گفتن دور افتاده‏ایم. ما حتی آن‏گونه که باید نگاهی به آمریکای لاتین و آفریقا نداریم. تانزانیا و جیبوتی و... را نمی‏شناسیم. مسائل جهان اسلام را نمی‏شناسیم؛ چه برسد به غرب. سفر رؤسای جمهور گذشته به آمریکای لاتین، آفریقا و کشورهای مختلف جهان نیاز آنان به درک و شنیدن پیام اسلام و پیام جمهوری اسلامی را فریاد می‏کرد و ما این همه را واگذار کرده‏ایم تنها به ساختارهای رسمی و سفارت‏ها و دفاتر فرهنگی ایران در کشورهای مختلف و اینها به تنهایی پاسخگوی این نیاز نیستند. حضور رئیس جمهور ایران در دانشگاه کلمبیا، نشان داد جوانان آمریکایی نیز تشنه‏ی شنیدن پیام ایرانند. رسانه‏ها به سهم خود با ورود در مقام تخاطب در این راستا می‏توانند نقش ایفا کنند. اولین درس نامه‏ رهبری به ما اهمیت مقام تخاطب و داشتن نگاه و درک بین‏المللی است. ساختن فرصت از تهدید انفجارهای فرانسه و نامه نوشتن برای به هم زدن و به چالش کشیدن فضای تبلیغاتی و رسانه‏ای غربی‏ها، یعنی درک دقیق مناسبات بین‏المللی. این هم‏سخن شدن یعنی اهمیت بُردی که مقام تخاطب می‏تواند برای ما ایجاد کند. دومین مسئله‎ مهم در نامه‏ رهبر انقلاب مخاطب قرار دادن "جوانانِ" غربی است. رهبر انقلاب در نامه‏ خود تصریح کردند: «من ایمان دارم که تنها شما جوان‏هایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.» ایشان در نامه‏ قبل نیز تصریح کردند:«شما جوانان را مخاطب خود قرار می‏دهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ ملّت و سرزمینتان را در دستان شما می‏بینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلب‏های شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم.» مخاطب قرار دادن نسل جوان آن هم نه با ادبیاتی احساسی و تبلیغاتی که با ادبیاتی منطقی و استدلالی و درک کلیدی بودن روحیه‏ حقیقت‏جویی آنان واجد اهمیت بسیاری است. رسانه‏های ما اولاً اغلب کمتر این قشر را مخاطب اصلی خود قلمداد می‏کنند بلکه بیشتر مخاطب سیاسی برایشان واجد اهمیت است؛ ثانیاً اغلب وقتی می‏خواهند مخاطب خود را جوانان قرار دهند نیز به فضایی زرد روی می‏آورند نه فضای منطقی و عقلائی. به راستی کدام رسانه در داخل کشور با چنین ادبیاتی با جوانان دبیرستانی و دانشگاهی ما سخن می‏گوید و اینان را مخاطب خود قلمداد می‏کند؟ در نگاهی دردمندانه‏تر باید گفت اساساً بسیاری از مدارس ما و فضای دبیرستان‏های ما تا حد زیادی رها شده است. کسانی که ادعای کار فرهنگی و انقلابی دارند، خوب است سری به دبیرستان‏های مناطق مختلف تهران و خصوصاً، منطق جنوبی بزنند و فقر شدید فرهنگی جوانان این مرز و بوم را از نزدیک لمس کنند. نه حوزه‏های علمیه‏ ما جوابگوی نیاز جوان امروز ما هستند، نه دانشجویان انقلابی ما و نه رسانه‏های ما. این آن واقعیتی است که در مدارس ما در جریان است. بالاترین ظرفیت در قشر جوان ماست و روحیه‏ حقیقت‏جویی در این قشر نهفته؛ حال آنکه قشری است که از کمترین و حداقلی‏ترین میزان توجه ما برخوردار است. کدام نشریه‏ انقلابی است که جوانان مدارس ما و جوانان دبیرستانی ما با اشتیاق آن را در دست بگیرند و در فضای آزادفکری و آزاداندیشی و حقیقت‏جویی پیگیر خواندن صفحات آن باشند؟ آیا رسانه‏ها و مطبوعات ما جز برخی نشریات که عمدتاً فضای زرد دارند، تدارکی برای این قشر دیده است؟ اتفاقاً طرف مقابل نیز بیشترین سرمایه‏گذاری‏اش در داخل کشور بر روی همین قشر است و انواع و اقسام شبهه‏افکنی‏ها، آهنگ‏های رپ با پیام‏های غیرمستقیمی که به این نسل ارائه می‏کند و عکس‏ها و فیلم‏هایی که در گوشی‏های همراه این نسل می‏آید و می‏رود عهده‏دار تربیت فرهنگی این جوانان است. رسانه‏های ما اساساً نسل جوانِ ما را به عنوان نسلی که در این سن انواع و اقسام سئوالات و شبهات فرارویش قرار می‏گیرد، نشناخته‏اند و نشریه تهیه کردن برای این نسل را با فضای ژورنال‏های زرد خانوادگی و جوک اشتباه گرفته‏اند و این توهینی واضح به جوانان کشور است. بخشی از نسل جوان ما از همین دبیرستان دچار پرسش‏های مختلف در خصوص وجود خدا، خلقت، توحید، امامت و... است و با آسیب‏های مختلف فرهنگی که تا پیش از این در سنینی به مراتب بالاتر از این مطرح بود، دست و پنجه نرم می‏کند. این همه بدین معنا نیست که باید با ادبیاتی خشک با نسل جوان سخن گفت و از افراط زردگرایی به تفریط خشک‏گویی گروید؛ بلکه به این معنی است که باید با این نسل اولاً سخن گفت و ثانیاً صمیمی سخن گفت. رسانه‏های ما دنبال دعوای سیاسی‏اند؛ طلاب ما گوشه‏های حوزه‏های علمیه صرف و نحو می‏خوانند، مسائل طهارت و نجاست را مرور می‏کنند و حتی فرصت سر زدن ماهی یکبار به این نسل را ندارند؛ دانشجویان ما هم اغلب منتظرند اتفاقی بیافتد تا از سر انفعال در کشور آن هم بیشتر در واکنش به جناح‏های سیاسی عکس‏العملی نشان دهند و عرض اندامی بکنند. مساجد ما در روزهای عادی اغلب خالی از این جوان‏هاست و شده میعادگاه پیرمردها. سیاسیون هم که... . جوانان ما واقعاً خوبند اما بی‏پناه! این واقعیت تلخ کشور است. این جوانان را بی هیچ مقدمه و زمینه‏سازی‏ای به اسم کار فرهنگی در اردوهای با جمعیت بالا برای درس دفاعی‏هاشان اردوی جنوب می‏بریم و گاه آنجا سرشان فریاد می‏زنیم که تو چرا شهدا را نمی‏فهمی و اینجا آمده‏ای! و آن جوان را بدتر زده می‏کنیم. کسانی که نگران نفوذ هستند، خوب است در کنار رسالت‏های سیاسی‏ای که برای خود متصوّرند، کمی هم درد فرهنگی را به دردهای خود ضمیمه کنند. نامه‏ رهبری به جوانان غربی با ادبیاتی متین و استدلالی و تمجید و تجلیل از روحیه‏ حقیقت‏جویی‏شان به رسانه‏ها و مسئولین فرهنگی کشور ما شیوه‏ سخن گفتن و تعامل با جوانان کشور را نیز می‏آموزاند. این نامه این پیام را دارد که وقتی حکایت جوانان غربی این چنین است، اگر در نسل جوان ما نقصانی هست، نه تقصیر این جوانان که حاصل غفلت و کم‏توجهی دردمندان انقلاب است. باید روحیه‏ حقیقت‏جویی جوان را قدر دانست، گرامیداشت و پرورش و پر و بال داد. با اینان باید با تواضع و زبان منطق سخن گفت نه با اخم یا حقیرشمردن. نامه‏ رهبر انقلاب به ظاهر یک نامه‏ ساده است اما فهم عمیقی پشت آن قرار دارد که این فهم گره‏گشای بسیاری از مشکلات ماست. اصحاب رسانه، فعالان انقلابی و فرهنگی، دانشجویان، طلاب و سیاسیون به مداقّه در این خصوص نیازمندند. اهمیت نگاه جهانی و فهم مسائل در اِشِل و سطح بین‏المللی، اهمیت مقام تخاطب و وارد بحث شدن با غرب، اهمیت نقش جوانان و اهمیت روحیه‏ی حقیقت‏جویی آنان و نیز اخلاق و ادبیات سخن گفتن با جوانان درس‏هایی است که باید از این نامه گرفت. منبع: هفته نامه پیک خورشید استان خراسان رضوی

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت