مثلث قدرت، ثروت و اطلاعات

کد خبر: 472727

نظام سلطه چه در دوره استعمار سنتی مبتنی بر تسخیر سرزمین‌ها و غارت منابع و نیروی انسانی، چه در دوره استعمار نو مبتنی بر دراختیارگرفتن منابع طبیعی و انسانی از طریق گماشتن حکومت‌های دست‌نشانده و چه در دوره استعمار فرانو از طریق کنترل قلب‌ها و مغزها با آموزش و رسانه‌ها یک محور کلی داشته و آن دراختیارگرفتن، حفظ و بسط منابع قدرت، ثروت، اطلاعات و مقابله با موانع این حرکت بوده است.

شهرآرا: قلب نظام سلطه شبکه اقتصادی صهیونیستی و کارتل‌ها و تراست‌هایی هستند که این مسئله را شکل می‌دهند و قدرت‌های سیاسی و فرهنگی به‌وسیله آن‌ها هدایت می‌شود. بر این مبنا در هر حوزه سازوکارها، آموزش‌ها و تبلیغات، سازمان‌ها و نهادها، معاهده‌ها، شاخص‌ها و... موجود است که این حرکت را نهادینه می‌کند.
به‌صورت نمونه در حوزه اقتصاد، راهکار اصلی حفظ منابع اقتصادی و بسط و گسترش آن و مقابله با عوامل مخل آن است. سازوکارهایی نظیر استعمار دلار از طریق اجبار همه به استفاده از دلار بعد از جنگ جهانی دوم به‌وسیله آمریکا به‌عنوان ارز واسط بین‌المللی یک نمونه است. معاهده‌ای مثل کنوانسیون برن (حق مالکیت فکری)، جلوی بناشدن علم و فناوری بر شانه‌های رشد دیگران را می‌گیرد و با تحمیل هزینه گزاف اجازه رشد علمی به کشورها نمی‌دهد. سازمان‌های بین‌المللی اقتصادی نظیر بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی، ضمن جلوگیری از رشد مبتنی بر ظرفیت‌های درونی کشورها و وابسته‌کردن اقتصاد کشورها به خارج، سیستم برنامه‌ریزی اقتصادی کشورها را به‌هم‌ریخته، همچنین با اجبار اصلاحات اقتصادی زیان‌بار اقتصاد کشورها را در برابر کشورهای قدرتمند ضعیف کرده و راه واردات، استقراض خارجی پرضرر و... را باز می‌کنند. همین برنامه‌ها از طریق آموزش‌های اقتصاد رسمی (که امروز جریان اقتصاد نئوکلاسیک و سرمایه‌داری جریان اصلی آن است) به‌عنوان راه‌حل علمی به نخبگان کشورها داده‌شده که خود مطالبه‌گر آن باشند و رسانه‌های عمومی نیز آن را ترویج می‌کنند. شاخص‌هایی دستکاری‌شده مثل رشد کشورها مبتنی بر تجارت خارجی و اقتصاد بازار آزاد نیز محاسبات مردم، نخبگان و مسئولان را به شیوه‌ای سامان می‌دهد که درنهایت کشورها به سمت اقتصاد بازار آزاد حرکت کنند، منافع شرکت‌های چندملیتی تأمین شود و چون این راه‌حل‌ها و شاخص‌ها دستکاری‌شده‌اند، هیچ‌گاه این کشورها به رشد جدی نمی‌رسند و چرخه وابستگی آن‌ها به‌نظام سلطه ادامه می‌یابد. همین مسئله را می‌توان در سایر حوزه‌های مرتبط با اقتصاد جستجو کرد؛ یعنی محاسبات مردم، نخبگان و مسئولان را از طریق آموزش، شاخص‌ها و تبلیغات از درون و فشارهای بیرونی نظیر نهادهای بین‌المللی، سازوکارهای نهادینه‌شده و... جوری سامان می‌دهند که خود آن‌ها داوطلبانه یا از روی اکراه منابع طبیعی و انسانی خود را به‌جای به‌کارگیری در مسیر مصالح خود و رشد درون‌زا به‌گونه‌ای به کار بگیرند که منافع نظام سلطه، شرکت‌های بزرگ و باندهای مافیایی اقتصادی و مالی تأمین شود.
در همین چارچوب مافیای قدرت، ثروت و اطلاع‌رسانی بین‌المللی به همکاری با یکدیگر می‌پردازند. آمریکا در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی، شرق آسیا، غرب آسیا، آفریقا و... با تبلیغات، تحریم، انقلاب رنگی، اشغال نظامی و... سازوکارها را به‌گونه‌ای سامان می‌دهد که مردم، نخبگان یا مسئولان کشورها ناچار از پذیرش این چارچوب باشند یا به‌دلخواه به آن رو آورند و در صورت تمکین‌نکردن با مشت آهنین، تحریم، براندازی و... روبه‌رو شوند تا در نهایت شرکت‌های آمریکایی فرابرسند و منافع حاصل از اشغال یا روی کار آمدن غرب‌گرایان را به خود اختصاص دهند.
محمدصادق شهبازی
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت