خبرآنلاین: اظهارات جدید دونالد ترامپ مبنی بر ضرورت ممنوعیت ورود مسلمانان به خاک امریکا، به معنی واقعی کلمه ریاکارانه است؛ آدرستی غلط برای خاک پاشیدن در چشم مردم امریکا و فریب آنها و پرت کردن حواسها از اقدامات جنایت آلودی که دولت امریکا در دو دهه اخیر و بخصوص در زمان زمامداری جورج دبلیو بوش جمهوریخواه در خاورمیانه انجام داد؛ اقداماتی که زالوی تروریسم را به اژدها تبدیل کرد.
این کاندیدای مولتی میلیاردر با وجودی که از سوی بسیاری از مردم و برخی چهره های سیاسی مهم امریکا، نادان و از خود راضی و تهی مغز توصیف شده، فعلا از نظر محبوبیت صدرنشین کاندیداهای جمهوریخواه است!
اما اظهارات اخیر او که به بهانه جنایات تروریستی داعش در فرانسه و بخصوص جنایت اخیری بود که در کالیفرنیا توسط یک زوج مسلمان طرفدار داعش انجام شد، ظاهرا بر پایه این منطق استوار است: داعش و سایر گروههای بنیادگرای اسلامی تاکنون اقدامات تروریستی مختلفی در اروپا و امریکا انجام داده اند، و از این نتیجه می گیرد که مسلمانان مستعد تروریست شدن هستند و در نتیجه خطرناک. این در حالی است که مسلمانانی که اکثریت قریب به اتفاق آنها(شاید 99 درصد)، سالهاست با صلح و همزیستی مسالمت آمیز با دیگران در امریکا زندگی می کنند و به هیچ وجه طرفدار بنیادگرایی و خشونت نیستند(اگر جز این بود، با توجه به اینکه بین 5 تا 7 میلیون مسلمان در امریکا زندگی می کنند و نیز در نظر گرفتن اینکه دسترسی به اسلحه در این کشور بسیار آسان است، باید هر روز شاید جنایتی تروریستی توسط یک یا گروهی از مسلمانان می بودیم.)
اما چرا این اظهارات، ریاکارانه و دروغین و در سطحی عمیق تر، جنایت آمیز است؟ برای پاسخ به این سوال لازم نیست کارشناس مسائل بین الملل باشیم: ترامپ نامزد کاندیداتوری حزب جمهوریخواه برای انتخاب ریاست جمهوری آینده است؛ حزبی که پس از سال 2000، در ترسیم و پیشبرد استراتژی ایالات متحده در صحنه سیاست خارجه نقشی اساسی داشته است. بنابراین، او علاوه بر فعالیتهای اقتصادی (در واقع اقتصادی-استثماری)، در جریان سیاستهای این کشور، از جمله سیاست خارجی بوده است و از مسائل مهمی با خبر است که البته برای افکار عمومی آگاه، چیزهای پنهانی نیستند؛ موضوعاتی نظیر اینکه: این امریکا بود که به بهانه جنایت تروریستی یازده سپتامبر(که بنا بر مدارک متقن و مهمتر از آن، در نظر گرفتن اقدامات امریکا در خاورمیانه پس از سپتامبر 2001، نگارنده عمیقا معتقد است که توسط بخشی از سیستم حاکمه خودِ امریکا انجام شده بود) به عراق حمله کرد و در عمل، گروههای تروریستی را که در آن زمان در حد یک عقرب بودند، به تدریج به افعی و سپس به اژدهایی خونخوار تبدیل کرد. ترامپ می داند که قدرت و میزان نفوذ تشکیلات تروریستی نظیر طالبان و بخصوص القاعده زیر مجموعه های پرتعدادش که
بعدها تشکیل شد و داعش جزء آنهاست، بعد از حملات امریکا به افغانستان و عراق به شدت افزایش و گسترش یافت و با حمله این کشور و متحدان غربی اش(مشخصا فرانسه) به لیبی در سال 2011، به سطح جدیدی از نظر قدرت و نفرات و تجهیزات رسید. او می داند که حکومت مورد حمایت واشنگتن در عراق طی سالهای 2003 تا 2014، با کنار گذاشتن سنی ها از ساختار قدرت و رعایت نکردن دموکراسی مورد ادعای امریکا به دستور خود امریکا، نقشی مهم در گرایش بخشی از سنی های عراق به گروههای تروریستی داشت. نیز می داند که این امریکا و اسراییل و برخی متحدان غربی شان بودند که با پول و ایدئولوژی بنیادگرایانه وهابی-سلفی متحدان منطقه ای شان یعنی عربستان سعودی و قطر و امارات و کمکهای لجستیک ترکیه، سوریه را(که البته انتقاداتی به شیوه حکومتی اش مطرح بود و ای کاش اصلاح میشد) به جنگ داخلی کشاندند و آن را به مزرعه ای حاصلخیز برای بنیادگرایی تبدیل کردند و با پرپایی کمپهای آموزشی و اعزام بنیادگرایان از برخی کشورهای منطقه و حتی اروپا به سوریه، بذر تروریسم را کاشتند و سریع محصول گرفتند؛ محصولی که مرغوبترینش برای اهداف آنها داعش بود؛ داعشی که سرکرده اش، ابوبکر بغدادی، زمانی
که در زندان بوکای بغداد بود از جانب عوامل اطلاعاتی امریکا مامور عضو گیری برای ساختن یک گروه جهادی جدید شد و پس از توجیه کامل، آزاد شد تا گروه اهریمنی اش را با کمک بعثی های باقی مانده از حکومت صدام حسین و دلارهای نفتی سعودی ها سازمان دهد.
دونالد ترامپ خوب می داند که داعش چگونه در روز روشن و زیر نگاه پهبادها و ماهواره ها امریکایی که به گفته خودشان می تواند هدفی به کوچکی یک موش را روی زمین شناسایی و نابود کند، با امنیت کامل و با خودروها و اسلحه های سبک و حداکثر دو هزار نیرو، به سمت موصل عراق رفت و ارتش عراق، که ستاد فرماندهی اش در اصل در دست امریکایی ها بود، بدون هیچ مقاومتی عقب نشینی کرد و به عنوان یادگاری، سلاحهای سنگینش را برای داعش باقی گذاشت.
خلاصه آنکه کاملا آشکار است که بالفعل کردن اندیشه های بنیادگرایانه سلفی و وهابی با هدف ناپایدار کردن خاورمیانه و بالکانیزه کردن برخی کشورهای هدف و در نهایت، کمک اساسی به پروژه اسراییل بزرگ در کنار مسائل دیگری چون نفت و استقرار حکومتهای کاملا دست نشانده و انتقال خط لوله گاز از قطر به اروپا از راه سوریه(که اسد با آن مخالف بود و یکی از دلایل اصلی آغاز وقایع سوریه، همین مسئله بود)، به دستور استراتژیست های امریکا و اسراییل و برخی کشورهای غربی انجام شد و توسط متحدان منطقه ای آنها، که خود بالتبع در این میان به دنبال مطامع سیاسی و ژئوپلتیک خود بودند، انجام شد؛ بالفعل کردنی که نتیجه اش ساختن گروههای مجهز تروریستی با استفاده از اندیشه های بنیادگرایانه و جنایت آمیزی بود که به صورت بالقوه در مخیله برخی مفتی های افراطی وهابی و سلفی و جمعیت محدودی از مردم منطقه وجود داشت؛ جمعیت محدودی که با همت و اقدامات برنامه ریزی شده امریکا و اسراییل و پول و اعمال متحدان امریکا نظیر سعودی ها و ترکیه و اقداماتی نظیر اجیر کردن مزدور و حتی کار کردن تبلیغاتی روی جوانان مسلمان تبار اروپایی، ناگهان افزایش یافت و بخشی از خاورمیانه را به
کشتارگاه انسانها تبدیل کرد.
و آقای ترامپ با اینکه همه اینها را خوب می داند و حتی خود به عنوان یک سرمایه دار سیاسی به نوعی در آنها شراکت داشته، ماجرا را برعکس نشان داده و قربانیان اصلی را جانی جلوه می دهد، در حالی که مردم آگاه جهان می دانند جانیان و جانی پروران اصلی چه کسانی هستند.
دیدگاه تان را بنویسید