گاز گرفتن دست ولی‌نعمت

کد خبر: 471265

«ظاهرا داعش پس از حملات اخیر پاریس و کالیفرنیا حالت دانش‌آموز شروری را پیدا کرده که به غیر از شکستن شیشه‌های همسایه دو تکه سنگ هم با تیرکمانش به ماتحت معلم‌هایش زده و لاجرم باید کمی تنبیه شود. اما حتی‌المقدور تیرکمانش محفوظ و سالم بماند.»

ایسنا: «ظاهرا داعش پس از حملات اخیر پاریس و کالیفرنیا حالت دانش‌آموز شروری را پیدا کرده که به غیر از شکستن شیشه‌های همسایه دو تکه سنگ هم با تیرکمانش به ماتحت معلم‌هایش زده و لاجرم باید کمی تنبیه شود. اما حتی‌المقدور تیرکمانش محفوظ و سالم بماند.»
این بخشی از یادداشت عباس صفاری شاعر و مترجم ایرانی ساکن کالیفرنیاست که حمله تروریستی اخیر در آن‌جا باعث شده از رابطه غرب و داعش بنویسد.
صفاری در این یادداشت با عنوان «گاز گرفتن دست ولی‌نعمت» نوشته است:
«سر و کار شعر و دیگر تولیدات هنری حتی در عمیق‌ترین و اندیشمندانه‌ترین فرمش بیش‌تر با عواطف و احساسات است تا عقل و اندیشه. عقل در پروسه خلاقیت است که به نوبه خود بخش ساختاری و عقیدتی ترجیحا ناپیدای اثر را کنترل و هدایت می‌کند.
اما خارج از عوالم پررمز و راز هنر که هم و غم روزانه من و امثال من است سیر حوادثی که طی سال‌های اخیر بخش‌هایی از خاورمیانه را به خاک و خون کشیده به طرز بی‌شرمانه‌ای آن‌قدر واضح و شفاف است که جایی برای عکس‌العمل‌ها و برخوردهای عاطفی و سانتی‌مانتال باقی نمی‌گذارد. این را از این جهت می‌گویم که حملات اخیر تروریستی در پاریس و در سن فرناندوی آمریکا که در مقایسه با جنایات داعش در خاورمیانه در حد یک سیلی هشداردهنده هم نیست، هر بحث و حرف دیگری را از جلسات ادبی و هنری گرفته، تا گردهمایی‌های دوستانه را تحت تاثیر قرار داده و در این سوی دنیا نیز سایه سنگینش را حتا در فضای یک مهمانی ساده می‌توان حس کرد. این همه مرا به یاد مقاله‌ای می‌اندازد که چندین سال پیش مجله تایمز در ارتباط با شکل‌گیری و معرفی داعش منتشر کرده بود.
اوایل جنگ داخلی سوریه بود و مجله تایمز به طرز کم‌سابقه‌ای دو صفحه وسط مجله را اختصاص داده بود به یک تصویر پانورامیک از چهار عضو نقابدار و تا دندان مسلح گروهی که کمتر کسی نام آن را شنیده بود. عکس از زاویه‌ای گرفته شده بود که آن چهار عضو داعش را بزرگ‌تر و قدرتمند نشان بدهد. بیش‌تر شباهت به کلیپی از وسترن‌های سام پکین پا داشت تا تصویر تعدادی مزدور. از مضمون مقاله که مطلب اصلی آن شماره بود، می‌شد حدس زد که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است و به احتمال زیاد عطش نفت و انرژی نیاز به جنگ جدیدی در خاورمیانه دارد. عنوان مقاله را یادم نمی‌آید، هرچه بود اما هدف از آن معرفی و تبلیغ گروهی بود که هم باید آز آن ترسید و هم حمایتش کرد.
حالا این نازپرورده ددمنش که چندین چاه و پالایشگاه عظیم نفتی را برای ولخرجی جنگی و غیرجنگی در اختیارش گذاشته‌اند نهایتا چه تخم دوزرده‌ای قرار است برای حامیانش بگذارد امری است که اهل سیاست در غرب می‌دانند، اما فعلا لازم نیست شهروندانی که من مالیات‌دهنده را نیز شامل می‌شود در جریان قرار بگیریم.
ظاهرا داعش پس از حملات اخیر پاریس و کالیفرنیا حالت دانش‌آموز شروری را پیدا کرده که به غیر از شکستن شیشه‌های همسایه دو تکه سنگ هم با تیرکمانش به ماتحت معلم‌هایش زده و لاجرم باید کمی تنبیه شود. اما حتی‌المقدور تیرکمانش محفوظ و سالم بماند.
آن‌چه این روزها اسباب سردرگمی و نگرانی مردم است این است که کسی نمی‌داند این حضرات بازی کج‌دار و مریز با داعش را تا کی و تا سقف چه هزینه‌ای قرار است ادامه بدهند. اگر هدف این است که به جبران شکست افتضاح بهار عربی در مسیر منحنی ( ایران، عراق، سوریه و لبنان) یک دولتک مزدور و مزاحم ایجاد کنند که موی دماغ منطقه باشد، فعلا و هنوز دارند فقط بهای سنگینش را بی آن‌که تحقق یافته باشد پرداخت می‌کنند. به غیر از موصل که داعش حضور متزلزلی در آن دارد آن‌طور که نقشه نشان می‌دهد مناطق تحت کنترل‌شان نازک و پراکنده است و مابقی همچنان در دست بشار اسد.
من نه دوست بشار اسد هستم و نه دشمن او. قضاوت او را نیز واگذار می‌کنم به تاریخ و پایان این جنگ. من این چشم‌پزشک را که اصلا قرار نبوده وارد سیاست بشود از همان آغاز جنگی که بر کشورش تحمیل شد سیاست‌مداری دیده‌ام بر سر دوراهی. راه نخست رها کردن مدیریت کشور است و ترک کردن وطن که بلافاصله و بی‌تردید قوی‌ترین گروه که داعش باشد قدرت را به دست خواهد گرفت تا در بهترین فرض تبدیلش کند به یک سومالی، سودان یا لیبی دیگر. و راه دوم این است که با چنگ و دندان و تا آخرین قطره خون بجنگد. اسد اما نه فرار اختیار کرده است، و نه بزدلانه مانند صدام حسین در لانه موش پنهان شده است. او در میدان نبرد مانده است تا سیر حوادث و پایداری نیروها و قدرت‌های وفادار به او سرنوشتش را معلوم کنند. متاسفانه در این جنگ بخشی از مردم سوریه بی آن‌که عاقبت سودان و لیبی را در نظر بگیرند، جانب مهاجمین و تروریست‌هایی را گرفته‌اند که غرب آن‌ها را مسلح کرده است و خرج و برج‌شان نیز بنا به دستور غرب از حساب بادآورده عربستان و قطر پرداخت می‌شود.
حوادث سال‌های اخیر در شمال آفریقا و خاورمیانه نشان داده است که نخستین گروهی که تحت ستم قرار می‌گیرد همین حامیان اولیه‌اند. مردمی که یا از سر ترس و به زور سرنیزه، یا از راه تحریک عقاید مذهبی‌شان و یا به هوای در باغ سبزی که نیروی مهاجم نشان‌شان داده جانب ناحق را گرفته‌اند. در چنین شرایط دشواری است که رئیس یک مملکت به دور از عواطف سطحی و سانتی‌مانتالیزم باید برای حفظ مردم و آتیه سرزمینش تصمیمات دشواری بگیرد. حتا اگر در عرصه عمل منجر به تلف شدن تعدادی از شهروندان غیرنظامی شود که دشمن، چه بسا به عنوان سنگر از آن‌ها استفاده می‌کند. شکی نیست که در چنین شرایط دشواری ساده‌ترین راه که شاعرپسند هم باشد این است که بدون جنگ و خونریزی کشور را بسپاری به دست داعش و چمدان خود و خانواده‌ات را ببندی؛ کاری که اسد و همسرش تا این لحظه حاضر نشده‌اند انجام بدهند.»
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت