فارس: بعد از شروع تحولات داخلی در سوریه سیاست خارجی ترکیه دچار دگرگونی بنیادینی شد، تا این مقطع تیم خارجی دولت اردوغان در سطح منطقهای بر بهبود روابط با کشورهای همسایه و به صفر رسانیدن مشکلات با این کشورها تاکید داشت و در این راستا اولویت این کشور در روابط خارجی خود بر مولفههای اقتصاد و بازرگانی و همچنین گسترش فرهنگی ترکیه تاکید داشت. اما آوردگاه سوریه روزهای آخر پیگیری سیاست خارجی گذشته را رقم زد و برای همیشه ترکیه با میراث معمار دور اول سیاست خارجی این کشور در دوره حزب عدالت و توسعه یعنی احمد داوود اغلو وداع گفت. بعد از این مقطع مولفههای امنیتی و نظامی از یک طرف و عوامل ایدئولوژیک از طرف دیگر دو ستون اصلی سیاست خارجی جدید این کشور را تشکیل دادند.
ترکیهایها در اوایل تحولات سوریه به این نتیجه رسیدند که در چهارچوب پارامترهای سابق نمیتوانند همچون بازیگری سرنوشتساز در میدان سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک منطقه حضور داشته باشند به همین دلیل در چرخشی آشکار در مرحله اول این گذار، به مرکز بخشی بزرگ از نیروهای مخالف اسد تبدیل شد. کمی پیشتر ولی در همان برهه، ترکیه به طارق هاشمی معاون فراری ریاست جمهوری عراق که متهم به ترور بود پناهندگی داد. هر دو مورد به واسطه تقارب ایدئولوژیکی و مذهبی، آنکارا را به عنوان مأمن جدید خود انتخاب کرده بوند. ترکیهایها به وضوح این سیگنال را به همسایگان و سایر کشورها جهان مخابره کردند که در این مرحله نوین از سیاست خارجی، ابایی از این نخواهند داشت که به مرکز مخالفان سایر حکومتهای مرکزی منطقه تبدیل شوند و از این پس پارامترهای ایدئولوژیک به طور برجستهای بر سیاست این کشور سنگینی خواهد کرد، امری که حتی اگر به قیمت از دست دادن بازار برای کالا و صنعت روبه رشد این کشور نیز اگر تمام شود سیاستمدرارن آنکارا آماده هستند بهای آن را پرداخت نمایند. در همین راستا الگوی رفتار خارجی ترکیه از اقتصادمحوری به اسلام سیاسی براساس خوانش ترکیهای
تغییر پیدا کرد و مولفههای مذهبی و ایدئولوژیک نقشی بنیادین را در تعیین دیگری در سیاست خارجی این کشور ایفا نمودند و بر همین اساس بخش بزرگ از منطقه در خارج از دایره نیروهای ایدئولوژیک مورد قبول قرار گرفتند.
بعد از تعمیق بحران در سوریه و عراق و متعاقب آن ظهور داعش، مرحله دوم گذار سیاست خارجی ترکیه خود را به خوبی نمایان ساخت. در این دوره جدید استراتژیستهای آنکارا در بازبینی نوینی بر این امر تاکید کردند که حاکمیتهای مسلط بر دمشق و بغداد توسط مخالفانی که از جانب ترکیه حمایت میشوند به آسانی و توسط آنها از صحنه سیاست و قدرت کنار گذاشته نخواهند شد، از طرفی دیگر این امر برای ترکیهایها مسجل شد که تنها حمایت مادی و در عین حال ایدئولوژیک نمیتواند مخالفان را بر این دو پایتخت عربی حاکم سازد، در نتیجه سیاست آنکارا به گامی بزرگ و در عین حال بلندپروازنه نیاز داشت تا به طور کامل وجهی نظامی، وجه ایدئولوژیک آن را تکمیل گرداند. در سال گذشته ترکیهایها به طور رسمی اولین گام بزرگ خود را در این زمینه برداشتند. این گام با رضایت و همسویی کشورهای عربستان و قطر برای تغییری گسترده در میدان نظامی و سیاسی سوریه برداشته شد. آنها اکثریت گروهای نظامی مخالف بشار اسد را، تحت فرماندهی جدید به نام «جیش الفتح» متحد ساختند. این ارتش به تجهیزات تازه و استراتژی نوینی مجهز گشت و ترکها نقشی اصلی و اسپانسر اصلی این پروژه بزرگ نظامی را بر
عهده گرفتند. آغاز عملیات این گروه و همچنین منطقه شروع عملیات این ارتش در استان ادلب و لاذقیه از نفوذ ترکیهایها و برنامه استراتژیک آنها برای ساقطسازی بشار اسد حکایت داشت. پیروزهای جیش الفتح در محورهای شمال و همچنین جنوب جنگ در سوریه در کنار چندین عامل دیگر در نهایت روسیه را مجبور ساخت برای مقابله با بلند پروازیهای ترکیهایها در نبرد سوریه وارد درگیریهای نظامی این کشور شود.
بعد از ورود روسها به جنگ داخلی سوریه معادلات سیاسی و نظامی منطقه بسیار پیچیدهتر شد و آنچنان که قابل پیشبینی نیز بود واکنش شدید دولتهای مخالف اسد و در راس آنها ترکیه را نیز برانگیخت چون این امر برای آنها مسجل شده است که روسیه آماده نیست نیروهای بشار اسد را در مقابل ارتش تازه مجهز شده جیش الفتح و کشورهای حامی آن را در میدان نظامی سوریه تنها بگذارد.
تحولات روزهای گذشته در میدان نبرد نظامی و سیاسی سوریه وعراق ضمن آنکه تعمیق تنشهای آنکارا با مسکو، تهران و بغداد را به نمایش گذاشت گواه روشنی برای ورد ترکیه به عمق دکترین جدید حاکم بر سیاست خارجی این کشور نیز میباشد دکترینی که بیشتر بر مولفههای سخت و گرم قدرت تاکید دارد و از ایجاد تنش نظامی و سیاسی نیز ابایی ندارد.
در دو هفته گذشته دو حادثه بزرگ این گذار را به خوبی نمایان ساخت. حادثه اول ساقطسازی جنگنده روسی توسط نیروهای ارتش ترکیه بود این حادثه باعث تشدید بحران سوریه و تنش میان آنکارار و مسکو شد ولی در بعد دیگر، آن را میتوان به عنوان پیام روشن آنکارا برای سیاستمداران کرملین بازخوانی کرد. ترکیه با این اقدام خود به روسها گوشزد کرد که در مقابل تحولات داخلی سوریه و بمباران مواضع نیروهای وابسته به خود در خاک سوریه سکوت نخواهند کرد. اما رویداد دوم که جاه طلبی بزرگ ترکیه را به نمایش گذاشت ورود صدها افسر و سرباز ترکیه همراه با سلاحهای سنگین به 15 کیلومتری موصل بود. ترکیه با ورود به خاک عراق قصد دارد نیروهای وابسته به استاندار سابق موصل موسوم به «حشد وطنی» را تجهیز کند و آنها را برای بازپسگیری موصل از دست داعش آماده کند. شمار نیروهای ترکیه آنچنان که در رسانهها بازتاب یافته است کمتر از هزار نفر میباشد به همین دلیل میتوان گفت ترکیهایها در عملیات آزادسازی موصل نقش نیروی پشتیبان را برای پیاده نظام نجیفی ایفا خواهند کرد و با آتش توپخانه خود درصدد کنترل موصل دومین شهر بزرگ عراق برمیآیند. در صورت کنترل موصل توسط ترکیه
و نیروهای وابسته به آن توان چانهزنی ترکیهایها و همپیمانان آنها در عراق برای مشارکت بیشتر آنان در قدرت فزونی خواهد گرفت و ترکیه در پایان عملاً خود را به عنوان بازیگری نظامی که خود را به مثابه قدرتی ایدئولوژیک که درپی حمایت از بخشی از جامعه عراق میباشد مطرح خواهد کرد.
اگر دانههای کوچک پازلهای تغییرات عمده در سیاست خارجی آنکارا را بعد از سال 2012 به آرامی در کنار هم قرار دهیم کم کم نقشه و پازل اصلی سیاست خارجی این کشور روشن میشود؛ پازلی نوین که به هیچ وجه با دور اول دکترین سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه همخوانی نخواهد داشت. حتی به جرات میتوان گفت این سیاست نوین پایان نزدیک به یک قرن از سیاست خارجی جمهوری ترکیه و شروع عصری جدید بر مبنای پارامترهای ایدئولوژیک و نظامی در روابط خارجی آنکارا خواهد بود. آنچه در این میان بسیار ناروشن مینماید آینده تحولات گرم منطقه خاورمیانه در بستر این چرخش استراتژیک است.
دیدگاه تان را بنویسید