تسنیم: در یادداشت جاری به واسطه مجال اندک ، بدون مقدمه صرفا چگونگی و راههای نفوذ سیاسی نظام سلطه در جمهوری اسلامی ایران مطرح و بررسی میشود. یکی از دلایلی که نفوذ سیاسی را نسبت به دیگر نفوذها با اهمیت و مهم جلوه میدهد؛ به واسطه مدیریت جامعه و نظام ، تعیین استراتژیهای کلان و راهبردها ، پیگیری اهداف انقلاب اسلامی در داخل و خارج و بالاخره در اختیار داشتن مؤلفه قدرت در حوزه سیاسی است که با نفوذ سیاسی ، دشمن از طرق مختلف می تواند امور مربوطه را به تناسب میزان نفوذ مزبور مدیریت و هدایت نموده و اهداف نظام سلطه روز به روز به پیش ببرد.
به نظر میرسد راهها و بسترهای نفوذ سیاسی در کشور و جامعه اسلامی ایران در سه بخش ؛ 1.تصمیمگیران 2.تصمیمسازان 3.مردم ، قابل تبیین و تحلیل میباشند.
1. تصمیمگیران: مسئولین بلندپایه در نظام به عنوان تصمیمگیران ، حساسترین جایگاه در میزان نفوذ سیاسی در هر کشور میباشد که در حال حاضر در جمهوری اسلامی تا حد زیادی راههای نفوذ در این مرتبه بسته میباشد اما با لحاظ سنوات گذشته ، جمهوری اسلامی در سطح ریاست جمهوری و دیگر سطوح عالی نفوذ پذیری را در اوایل انقلاب اسلامی تجربه نموده است. لذا احتمال نفوذ مجدد سیاسی در این سطح در آتی منتفی نمیباشد که در صورت تحقق این امر ، دشمن دیگر نیازی به هزینههای گزاف در حوزههای نظامی ، امنیتی و سیاسی نداشته و با یک حکومت و حاکمان دست نشانده و مطیع در راستای نیل به اهداف خود مواجه است.
2. تصمیمسازان: مشاوران بلندپایهی در کنار تصمیمگیران ، فعالان و نخبگان ، احزاب سیاسی ، رسانهها ، گروههای دانشجویی مختلف به ویژه جریانهایی که در عرصه سیاسی رویکرد انتقادی نسبت به نظام دارند ، همگی در زیرمجموعه تصمیمسازان در نظام جمهوری اسلامی ، به عنوان دومین مرتبه از مبادی نفوذ سیاسی دشمن مطرح و قابل توجه میباشند. ویژگی مهم این گروه قابلیت جریانساز بودن آنان است به طوری که هر یک از این تصمیمسازان به خودی خود در نظام سیاسی و جامعه میتوانند جریانساز بوده و بر بخشهای قابل ملاحظهای از مردم تأثیرگذار باشند.
به نظر میرسد سهلترین شیوه دشمن برای نفوذ سیاسی در بستر دوم اتفاق میافتد زیرا جذب احزاب و جریانهای سیاسی منتقد به نظام و یا ایجاد رسانهها و سایتهای خبررسانی با ماهیت ضد انقلابی آسانترین راهکارِ در دسترس و بدون ریسکِ دشمن برای تحقق نفوذ سیاسی و مدیریت و جهتدهی تصمیمسازان و جریانسازان سیاسی در کشور میباشد. لذا در تحلیل بیشتر بستر دوم لازم به ذکر است که دشمن در سه حوزه ، اهداف خود را پیگیری مینماید ؛
اول؛ دشمن توسط جریانسازیِ گروههای همسوی خود در داخل ، در سطوح تصمیمگیری نظام نفوذ نموده و یا با استراتژی اعمال فشار از پایین و چانهزنی از بالا به برخی از مقاصد اولیه خود که زمینهساز نفوذهای بعدی و بیشتر است ، میرسد. مانند تغییر یک تصمیم دولتی و یا تغییر در بخشی از یک سیاست کلی.
دوم؛ با ساماندهی احزاب سیاسی منتقد متمایل به غرب و حمایت تودههای مردمی آنان را در سطوح مختلف مجلس ، دولت و غیره به قدرت برساند که در صورت تحقق چنین امری به طور نامحسوس و به تدریج گفتمان انقلاب اسلامی و ماهیت ضد استکباری آن از بدنه مدیریت کشور رخت بر میبندد و این همان نقطه عطف در اهداف نفوذ سیاسی دشمن است.
سوم؛ گروههای جریانساز با القاء دشمن بتوانند با تمام امکانات و ابزار مطبوعاتی ، رسانهای و فضای مجازی ، با القاء شبهه ، تردید و شایعه بر روحیه انقلابی عموم مردم تأثیر گذاشته و اعتقاد آنان به آرمانهای انقلاب اسلامی را کُند نمایند.
درنفوذ سیاسی دشمن بر تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور ، علیرغم اینکه مواردی از قبیل مطامع ، منافع ، مصالح شخصی ، گروهی و یا حزبی و همچنین تهدیدات ، فشارها و ترسیدن از جنگ و نداشتن روحیه مقاومت مؤثر است ، اما منشأ تمام نفوذهای سیاسی در سطوح مختلف یاد شده در بندهای 1 و 2 ، القاء و نفوذ فکری دشمن است. تا با تسخیر افکار و اذهان نخبگان سیاسی کشور ، مدیریت معکوس«حبّ و بغض» و «شک و یقین» جامعه اسلامی را در راستای نفوذ سیاسی و خواستههای نظام سلطه هماهنگ نماید. و در صورتی میتوانیم صحبت از نفوذ سیاسی دشمن در نخبگان نماییم که به لحاظ فکری در گرایش و جهت منافع دشمن قرار گیرند و وقتی نفوذ فکری به عنوان مقدمه و بستر فکری دیگر نفوذهای فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی محقق گردد ، بدیهی است که سایر نفوذها و نیل به اهداف برای دشمن سهل الوصول خواهد شد.
3. مردم: مردم در اقشار و دستهبندیهای مختلف در معرض نفوذهای دشمن هستند. اگر بخشی از مردم را طرفدار و حامی نظام ، بخشی دیگر از مردم را بی طرف و برخی را نیز مخالف یا منتقد به نظام در نظر بگیریم. هرکدام به نوعی مورد هجمه و نفوذ فکری و سیاسی دشمن قرار میگیرند که خروجی تمام آنان ناامید کردن مردم و جامعه از گفتمان اسلامی ، دلسردی آنان از رویکرد انقلابی و سرانجام عدم حمایت و پشتیبانی از آرمانهای انقلاب اسلامی و حتی عناد و دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران است.
شایان توجه است که مهمترین و زیربناییترین مرتبه در نفوذ سیاسی دشمن ، مرتبه مردم است. زیرا تا هنگامی که در مردم نفوذ سیاسی واقع نشود ، تحقق نفوذ سیاسی در مسئولین و نخبگان سیاسی هرچند که هزینه سنگینی برای نظام اسلامی دربر داشته باشد ، به اعتبار مردمسالاری در نظام اسلامی و خواست و اراده مردم در چرخش نخبگان و احزاب سیاسی در قدرت ، قابل رفع و جبران است. اما اگر از طرف دیگر ؛ نفوذ فکری و سیاسی دشمن در مردم توفیق یابد ، هرچند هم که برخی از مسئولان عالیرتبه و نخبگان سیاسی در برابر نفوذ سیاسی مقاومت نمایند کاری از پیش نخواهند برد و به تدریج پیامدهای نفوذ فکری و سیاسی دشمن بر مردم تأثیر خواهد گذاشت و به عنوان نمونه در عرصههای سیاسی مانند انتخابات به طور عملی با به قدرت رسانیدن جریانهای همسو با دشمن از سوی مردم ، ظهور و بروز خواهد کرد.
راهکار:
لذا یکی از ضروریترین مسائل مقابله با نفوذ فکری و سیاسی علاوه بر انسداد راههای نفوذ ، مهمتر از آن آگاهیبخشی به مردم و بازهم در مرتبهای بالاتر تبدیل آگاهیهای مردم به ایمان ، باور و عقیده است که پایدار و مستدام خواهد بود. به عبارتی دیگر؛ برخی از آگاهیها باید به باور مبدل شوند مانند اصول دین ؛ که توحید ، معاد و نبوت در فقه اسلامی دیگر تقلیدبردار نیست بلکه بایستی به صورت استدلال عقلی و استنباط منطقی تفهم شود و در این صورت است که آگاهی تبدیل به باور خواهد شد.
بااین وجود در حوزه سیاسی نیز اصول اساسی و سیاسی در حوزه مسائل ایران مانند نظریه ولایت فقیه ، گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه سیاسی شیعه را ضمن آگاهی بخشی اولیه ، در مراحل بعدی میبایستی با سازوکار مختلف برای نخبگان سیاسی ، دانشگاهی ، دانشجویی ، نظامی و اقتصادی و از همه مهمتر اقشار مختلف و عموم مردم به صورت مستدل تفهیم نمود تا این آگاهیها به باور مبدل شده و در نتیجه با مقاوم سازی اندیشه تا حدود زیادی یکی از مسیرهای عمده نفوذ فکری و سیاسی دشمن مسدود شود.
دیدگاه تان را بنویسید