فارس: هفته آینده مراسم بزرگداشت مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت در قالب پنجاهمین «عصرانه ادبی فارس» برگزار میشود. نویسندگان و اهالی فرهنگ و ادبیات مقاومت هر یک از زاویه نگاه خود این بزرگمرد حوزه فرهنگ را توصیف کردند.
بسمهتعالی
هر وقت دلم بگیرد به بهانهای خودم را میرسانم دفترش، نمیدانم چه اکسیری در نگاه و کلام این مرد جاری است که به نوقلمی مثل من یک دنیا امید میدهد. حرف که میزند احساس میکنی عصارة یک عمر تجربهاش را نصیبت میکند. گاهی چنان گرهی را از نوشتههایت باز میکند که تا قبل از آن گمان میکردی به بنبست رسیدهای. شاگرد پروری هم که میکند و شمارة تلفن دفترش که روی گوشی تلفن همراهم میافتد چنان عاشقانه ذوق میکنم که لحظات اولیة همصحبتیمان به طی شدن این ذوق کودکانه میگذرد و او بزرگوارانه تحمل میکند. همیشه هم این را به محضرش عارض میشوم که پس از فراق جانسوز استاد امیرحسین فردی، آن معلمی که در مسیر پرسنگلاخ قلم و قدم، آرامش را ارزانیام میکند، اوست!
تصویر اولین روز همکلامیام با این انسان فرزانه را، حدود بیست سال است، همواره در اندیشهام زنده نگه داشتهام و مرور میکنم تا سمبلی از تواضع و معرفت در برابرم زنده باشد؛ روزی که او با یک دنیا تواضع بهسراغم آمد و.... من، یک دنیا خاطرة قشنگ لبریز از عظمت شخصیت این مرد باصفا در سینه دارم که اگر بنویسم شاید بشود حدیث نفس خودم، و همین برای مظلومیت او بس! که حتی نمیشود از خوبیهایش گفت.
مظلومیت، وجهة پنهان وجود استاد مرتضی سرهنگی است. همه، از خصیصههای والای شخصیتی این بزرگمرد سخن گفته و خواهند گفت اما از مظلومیت او سخنی در میان نیست، مظلومیتی که من با همة وجودم احساسش میکنم و خداخدا میکنم فرصتی فراهم بیاید تا گَرد مظلومیت از چهرة نجیب او زدوده شود.
ما ملت همواره منتظریم تا انسانی عزیز از دستمان برود و سپس در فراق او مدیحهسرایی کنیم. اما میشود برای یک بار هم که شده ترک عادت کنیم و در روزگار حیات چنین شخصیتی قدرش را بدانیم. استاد مرتضی سرهنگی از همان جمله انسانهاست، که اگر هنرش واکاوی شود و اگر رموز موفقیتش از زبان خودش بیان شود چه بسا مسیر همواری برای ادامة یک زندگی شایستهتر فراروی انسانهای بسیاری گسترده شود. من، این کلام او را در آخرین توفیقی که از دیدارش نصیبم شده نصبالعین زندگیام قرار دادهام که فرمود: «فلانی! باید سختی کشید و دست بر زانوانم خود گذاشت و یاعلی گفت، این رمز و راز موفقیت است!» تکرار میکنم که من یک دنیا خاطرة قشنگ لبریز از معرفت این انسان باصفا در سینه دارم که اگر بنویسم شاید بشود حدیث نفس خودم.
گاهی فکر میکنم اگر ملت ما «سرهنگی» را نداشت، امروزه، ادبیات مقاومتمان در چه جایگاهی بود. البته، مدعیان پُر سخن و حرّاف در این عرصه فراوانند، که استاد هزینه کردن و ارائة گزارش هستند، اما به یقین میشود گفت مانند «سرهنگی» نداریم یا اگر داریم مثل او در غربت خویش خاموش و بیصدا مجاهدت میکنند و ما که همواره شیفته و فریفتة شلوغبازها و شلوغبازیها هستیم از وجود چنین مجاهدانی بیخبریم.
*
بیش از یک دهه قبل، عصر یک روز، مراسم نکوداشت امیرحسین فردی برپا بود در حوزة هنری. رسول ملاقلیپور آمد پشت تریبون و گفت «با خودم فکر کردم هر چه از امیرحسین فردی بگویم حق مطلب را در بارة او ادا نکردهام جز اینکه تکیه کنم به حرف مرتضی سرهنگی که میگوید جیگر امیرحسین فردی سیخی یک میلیون!» نور ببارد به قبر آندو سفرکردة بزرگ عرصة فرهنگ و هنر انقلاب. به تقلید از رسول سینمای مقاومت میخواهم بگویم؛ مرتضی سرهنگی، جیگرش.... قیمت ندارد!
دیدگاه تان را بنویسید