وقتی بشیریه عقلانیت دینی را انکار می‌کند

کد خبر: 459944

حسین بشریه برای زدودن هرگونه عقلانیت (با تعریف خاص لیبرالی) از ساحت دین، فلسفه اسلامی را که در نگاه برخی از صاحبنظران موجه و منبع مشروعیت عقلانی نظام دینی بعد از انقلاب است، به‌طور کلی فاقد هرگونه عقلانیت معرفی می‌کند و از «عقلانی کردن» دولت و سیاست دم می‌زند.

سرویس سیاسی فردا - «سوسیالیسم محتوای اجتماعی دموکراسی تکامل یافته است. سوسیالیم تنها برحسب مفاهیم دموکراتیک، و دموکراسی تنها برحسب مفاهیم سوسیالیسم قابل تعریف و تعبیر است. (تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم ج1 ص1)»
تعبیر بالا بخشی از رابطه‌ی پیوندی بین سوسیالیسم و دموکراسی در دستگاه فکری حسین بشیریه نظریه‌پرداز اصلاح‌طلب و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران است که بی‌پرده از علاقه او به نظریات «سوسیال دموکراسی» و تشکیل احزاب سوسیال دموکرات خبر می‌دهد.
هم مارکسیسم علمی هم دموکراسی لیبرال
در واقع امر بشیریه در این نظر شگفتی برانگیز از تمایلات مارکسیستی خود پرده برمی‌دارد و همچنان مارکسیسم را به عنوان «تحلیل علمی تاریخ به ویژه تاریخ سرمایه‌داری» می‌داند و هم از دموکراسی آن هم با تعریفی که فقط در ذیل «ایدئولوژی لیبرالیسم» قابلیت تحقق دارد، دفاع می‌کند.
البته تناقض اصلی در سخن بشیریه در اینجا بود که وی با آن که «ایدئولوژی» بودن «لیبرالیسم»را نمی‌پذیرفت و در واقع آنتی تزی برای «لیبرالیسم» در نظر نمی‌گرفت و معتقد بود که «چون در اندیشه ایدئولوژی‌ها تاکید بر زیستن به شیوه خاصی است، در حالی که لیبرالیسم ما را از برخی امور ناپسند نهی می‌کند و نمی‌گوید که چگونه باید زندگی کنیم به همین دلیل من لیبرالیسم را از به اصطلاح ایدئولوژی‌های تعهدگرایی که می‌خواهند انسان را نسبت به زندگی خاصی متعهد کنند جدا می‌دانم. (روزنامه مردم‌سالاری 11/6/82)» اما، به خلاف این ادعا در کتاب «درس‌هایی برای دموکراسی» نخستین اصل دموکراسی را «ایدئولوژی لیبرالیسم» معرفی می‌کند و معتقد است تا اصول «ایدئولوژی لیبرالیسم» در جامعه محقق نشود امکان شکل‌گیری دموکراسی حقیقی وجود ندارد. اصولی مثل تفکیک قوا، جامعه مدنی، نظارت مردم، اولویت آزادی فردی بر عدالت اجتماعی، تمایز حوزه‌های عمومی و خصوصی، تساهل نسبت به عقیده و اندیشه دیگران، مقاومت در برابر قدرت و حق مالکیت خصوصی.
دموکراسی غیر لیبرال صوری و غیرواقعی است
بشیریه این گونه القا می‌کند که دموکراسی در جوامع غیر لیبرالیستی یک دموکراسی صوری است و نباید فریب ظواهر دموکراتیک آن را خورد. با این حال بشیریه برای تحقق تعریف خاص و غیر قابل نقد و تا حدی مبهم خود از دموکراسی در جامعه ایران بعد از انقلاب و در مواجهه با یک حکومت دینی که دارای درون‌مایه‌های تئوریک بسیار بدیع در فلسفه سیاسی است، دست به تعریف مشکلات ساختاری و موانع اساسی برای رسیدن به دموکراسی مدنظر خود می‌زند.
او که از آغاز دهه 1380 تلاش کرد با انتشار کتاب‌های آموزشی، مباحث «ایدئولوژیک» خود را به عنوان مباحث علمی و «دانش» در جامعه گسترش دهد، اعتبار چندانی برای وجود مشارکت و رقابت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران قائل نبود و بسیاری از پدیده‌ها و مظاهر «مردم‌سالاری» در جمهوری اسلامی را نادیده ‌گرفت و یا در قالب مفاهیمی مانند شبه دموکراسی به استهزای آنان پرداخت.
بسط سکولاریسم و نقد حکومت دینی
بشیریه حکومت دینی، جامعه دین محور و اساسا خود «دین» را مانع دستیابی به مدل دموکراسی خود و توسعه سیاسی حاصل از آن می‌داند. بشیریه در کتاب «موانع توسعه سیاسی در ایران» می‌نویسد: «دین اسلام به طور کلی متضمن عناصر نیرومندی از توتالیتاریسم است... در اسلام احکام دقیقی درباره وجوه مختلف زندگی وجود دارد و تجزیه وجوه مختلف زندگی مثلا تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی، حوزه مقدس از حوزه سکولار و یا حوزه مذهب از حوزه سیاست متصور نیست.» حال آنکه بشیریه معتقدان به پیوند دین و سیاست را از پیش بازنده می‌داند و مدعی می‌شود که در جامعه‌ای که دین و سیاست در پیوند با یکدیگر قرار دارند در هر صورت «بحران ایدئولوژیک» رخ خواهد داد.
نکته در این جاست که بشیریه برای رفع مانع دین و توجیه تناقضات «ایدئولوژی زدایی» و سکولاریزه کردن جامعه و برای بسط «ایدئولوژی لیبرالیسم» از توجیهات غیرعقلانی و غیرمحققانه‌ای استفاده می‌کند.
انکار عقلانیت دینی و فرار از نقد عقل لیبرال
بشریه برای زدودن هرگونه عقلانیت (با تعریف خاص لیبرالی) از ساحت دین، فلسفه اسلامی را که در نگاه برخی از صاحبنظران موجه و منبع مشروعیت عقلانی نظام دینی بعد از انقلاب است، به‌طور کلی فاقد هرگونه عقلانیت معرفی می‌کند و از «عقلانی کردن» دولت و سیاست دم می‌زند. بشیریه صراحتا معتقد بود عقل و شریعت در برابر یکدیگر قرار دارند و در این میان فلسفه اسلامی به‌جای عقلانی کردن شریعت به شرعی کردن عقل پرداخته است. او عقل را نه‌تنها مقابل زور و اجبار و هوی و هوس بلکه در برابر «شرع و دین» نیز می‌دانست. این نوع نگاه که به وضوح از بی‌اطلاعی او از گستره تعاریف و کاربردهای مفهوم بلند عقل در شریعت اسلامی، فقه شیعه و فلسفه اسلامی خبر می‌داد، در کنار حربه دیگر وی یعنی طرد و مسکوت نگه‌داشتن نظریات پست مدرن که عقل به معنای مدرنیستی را به چالش می‌کشد (به خصوص نقد عقل لیبرال)، از جمله مهمترین ابهامات تئوریک دستگاه فکری حسین بشیریه است.
بشیریه در «گفتگویی پیرامون رویداد دوم خرداد» می‌گوید: «اگر این دیدگاه انتقادی را به نهایت منطقی‌اش بکشیم، به بحث پست مدرنیسم می‌رسیم. یعنی بحث اساسی تفاوت در همه‌ی زمینه‌ها و همان بحث‌هایی که میشل فوکو در زمینه عقل و ناعقل مطرح کرده است و اینکه همه چیزها از هم متمایز گردد و دیگر مبنایی برای «قضاوت» وجود نخواهد داشت... به نظر من دست کم در رابطه با ایران، بحث‌های پست مدرنیستی جنبه‌ی کاربردی و اجرایی ندارد و اگر مثلا فرض کنیم همه‌ی نانواها یا فروشندگان مغازه‌ها پست مدرن شوند همه چیز متوقف خواهد شد.»
پیش فرض‌گرفتن عقل مدرن و کنار زدن عقول دیگر از ساحت عقل، هم ریشه در بی‌اطلاعی او از مفهوم عقل در اسلام شیعی داشت و هم به بدبینی او نسبت به جامعه ایرانی در فهم مباحث پست مدرنیستی برمی‌گشت و هم از ترس او برای مواجهه عالمانه با نظریات او توسط صاحبنظران جامعه ایرانی خبر می‌داد. بشیریه که هیچ‌گاه حاضر به پاسخ به این سوالات و ابهامات نشد عملا باعث بی‌اثر کردن فعالیت‌های عملی خود برای بسط سکولاریسم در جمهوری اسلامی شد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت