شرق: سهشنبه هفته گذشته و پس از اعلام نتایج انتخابات پارلمانی کانادا، یکی از همکاران مطبوعاتی از من پرسید: آیا شکست محافظهکاران پس از ١٠ سال که دولت را در کانادا در اختیار داشتند، عجیب نیست؟ پاسخ دادم عجیب این است که آنها ١٠ سال حکومت را در کانادا در اختیار داشتند! درواقع مردم کانادا مردم متمدنی هستند. بخش مهمی از جمعیت آن را مهاجران تشکیل میدهند. آموزشوپرورش آن کشور در سطح کیفی بسیار مطلوبی قرار دارد. در چنین کشوری بهراستی عجیب است که ناگهان محافظهکارانی با گرایشهای نژادپرستانه برای مدتی طولانی دولت را در اختیار بگیرند. یکی از نشانههای دموکراسی، خستگی از هر دولتی است که دوامش بیش از حد طولانی شده، حتی اگر خوب کار کرده باشد؛ تمایل به تغییر، یکی از حقوق مردم است. چنین تغییری موجب میشود دولتها خود را مادامالعمر ندانند و محتاج رأی مردم باشند و به تکصدایی روی نیاورند، اما دوام دولت محافظهکار افراطی در کانادا را میتوان نوعی واکنش دانست؛ واکنش به رفتارهای متقابلی که برای دولت یا ملتی خشمآور باشد. واکنش به تندرویهای سلفی و تکفیری، دولت کانادا را که جمعیت پاکستانی اکثرا متعصب بزرگی دارد، از
مهاجران خاورمیانهای نگران میکرد. اما شدت عمل نیز واکنشآور است. دولت کانادا هنگام قطع روابط خود با ایران به نیازهای ٤٠٠ هزار کانادایی ایرانیتبار و خانوادههایشان و ارتباطهای انسانی آنها با کشورهای پدریشان توجه نکرد. حتی بانکهای کانادا به کاناداییهای ایرانیتبار اعلام کردند بهدلیل تحریمهای بینالمللی حسابهایشان را ببندند. بسیاری از ایرانیتباران این کشور، مردمان فرهیخته و با سطح آموزشی بالاتر از میانگین مردم کانادا هستند؛ یعنی با حقوق قانونی خود آشنایی دارند و با مراجعه به دادگاه، بانکها را ناچار به پوزشخواهی و سازش خارج از دادگاه کردند، اما این اتفاق و رفتارهای دیگر نظیر آن، گویی شوکی به ایرانیتباران وارد کرد که برای دفاع از حیثیت و منافع خود باید مشارکت بیشتری در زندگی اجتماعی آن کشور داشته باشند. البته همه ایرانیتباران طرز تفکر مشابهی ندارند. کسانی مانند خانم نازنین افشینجم که هنرمند و تحصیلکرده هم هست احتمالا به دلایلی شخصی نگاه متفاوت و سختگیرانهای نسبت به روابط کانادا با ایران داشت.
ازدواج او با وزیر جنگ آن کشور را میتوان سرآغاز سختگیریهای بیشتر دولت کانادا در آستانه قطع روابط و بعد از آن دانست. نوع رفتار و سیاستهای دافعهانگیز دولت آقای احمدینژاد نیز در خصومتآفرینی و کیشدادن کشورهای دیگر به سمت رژیم اسرائیل بیتأثیر نبود. اما بیشتر جامعه ایرانیتبار کانادا مهاجرانی هستند که به دلایلی مانند تفاوت سلایق ترجیح دادهاند به مهاجرت تن دهند. اینان کینهای از کشور پدری خود ندارند، بلکه برعکس به علایق فرهنگی و ارتباطات خانوادگی خود پایبند هستند و به رفتارهای خصومتآمیز دولت سابق کانادا معترض هم بودهاند. در انتخابات خرداد ٩٢ که قرار بود رئیسجمهور جدید ایران انتخاب شود، دولت محافظهکار کانادا عملا مانع تشکیل حوزههای رأیگیری و حضور ایرانیان مشتاق در پای صندوقهای رأی شد و نخستین سفر رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران به نیویورک و گشودهشدن باب مذاکرات با ١+٥ و تعادل و عقلانیتی که در رفتارها و تعاملات دولت ایران دیده شد، در تعصبات دولت محافظهکار بیتأثیر بود. آنان عملا تابع امیال و تبلیغات اسرائیل بودند، بااینحال مجموع این اتفاقات در عمل، بیشتر جامعه فرهیخته و تدریجا پرنفوذ ایرانی و نیز
سایر جوامع مهاجر، نخبگان، روشنفکران و عناصر مترقی کانادا را به مقاومت در برابر محافظهکاری واداشت. تصویب قانونی که عملا کاناداییهای نسل اول و دوم مهاجر را به شهروندانی درجه دوم تبدیل و تابعیت آنان را مشروط و متزلزل میکرد، ضمن آنکه برخلاف اصول حقوق بشر و حقوق عمومی بود، عملا دولت آن کشور را در ادامه ناسازگاری با ایران در نوعی انزوا و دور از سیاست مشترک کشورهای بزرگ جهان قرار داد که اغلب در مذاکرات با ایران حضور و در رسیدن به توافق مشارکت داشتند و از آن حمایت میکردند. به این دلایل بود که سهم حزب لیبرال که مایل به تجدید رابطه با ایران و گشایش سفارتخانههاست، ناگهان از ١٠ درصد نمایندگان به ٥٠ درصد جهش میکند. نکته دیگر اعتمادبهنفس ایرانیتبارانی است که دوران تزلزل نسل اول یا سالهای اولیه مهاجرت را پشت سر گذاشته و به ارزشهای معنی و امتیازهای خود پی میبرند و با شهامت به خود اجازه میدهند در برابر ثروتی که میآفرینند و مالیاتی که میپردازند در سیاست آن کشور دخالت مستقیم هم داشته باشند. آمارهای منابع مختلف نشان میدهد مهاجران ایرانی در آمریکای شمالی سطح سواد و تحصیل و همچنین سطح درآمدی بالاتر از میانگین
شهروندان آن کشورها دارند. وقتی به پیشینه دو ایرانی لیبرال برگزیده در مجلس عوام نگاه میکنیم درمییابیم که هر دو از ثمرات و بازده سرمایهگذاری فرهنگی بالایی برخوردارند که میتوان آن را نتیجه نوعی اعتقاد ایرانی به التزام به تحصیل علم بهعنوان سرمایهگزاری ترجیحی دانست. یکی از منتخبان، آقای مجید جوهری، فارغالتحصیل مهندسی صنایع پلیتکنیک رابرسون و فوق لیسانس مدیریت بازرگانی از دانشگاه معتبر یورک است و در میانه ٥٠ سالگی و با تجربه مدیریتی، در اوج باردهی علمی و عملی قرار دارد. منتخب دیگر، آقای علی احساسی، متولد ژنو و تحصیلکرده در تهران، کانادا و انگلستان با تسلط به زبانهای انگلیسی، فرانسه و فارسی و با لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه معتبر تورنتو، فوق لیسانس اقتصادی از مدرسه اقتصاد لندن از معتبرترین دانشگاههای جهان و فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه آزگود است که به او امکان پرداختن به شغل وکالت دادگستری را میداد. آقای احساسی از خاندانهای سرشناس ایرانی است و در ٤٥ سالگی از کارنامه علمی و تجربی بالایی بهرهمند است. بهیقین این پیشینه علمی و تجربی از میانگین اکثر نمایندگان منتخب آن کشور نیز بالاتر است.
خوشبختانه هر دو نماینده منتخب ایرانیتبار از قبل علاقه خود را به برقراری و بسط روابط کانادا با ایران و فراهمآوردن تسهیلات کنسولی مناسبتر برای ایرانیتباران کانادا و همچنین خانوادههایشان اعلام کردهاند.
دیدگاه تان را بنویسید