دوگانگی در محتوا و عمل در نشست امنیتی مونیخ

کد خبر: 456018

اینکه یکباره برای نشست امنیتی مونیخ، یک نشست مقدماتی در تهران در نظر گرفته می‌شود و در حاشیه آن رایزنی‌ها چه در تهران و چه در سطح منطقه در نظر گرفته شده از چارچوب‌های پیش گفته فراتر نمی‌رود.

فارس: امنیت از جمله موضوعاتی است که نمی‌تواند به شکل انتزاعی و منفرد در نظر گرفته شود و برای مصداق یافتن نیازمند پیوند با بسیاری از مؤلفه‌ها و متغیرهای دیگر است.
اقتصاد، سیاست، پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی و رویکردهای سیاست داخلی و خارجی اولویت‌های بازیگران منطقه‌ای و جهانی در منافع و فقر و قحطی، ایدئولوژی‌ها و مذاهب و تغییرات آب و هوایی اتحاد و ائتلاف‌های نظامی و بحران‌های اقتصادی، همگی بر مفهوم و مصداق امنیت و پذیرش آن از سوی بازیگران در عرصه بین‌الملل تاثیرگذار است.
با اینکه نشست امنیتی مونیخ با بیش از 5 دهه سابقه،‌ همواره یکی از نشست‌های مهم امنیتی در عرصه جهانی محسوب می‌شود ولی به دلیل همین پیچیدگی‌ها و عدم تطابق در برداشت و پذیرش از سوی دیگر بازیگران صرفا جایگاهی مشورتی و در یک چارچوب و رایزنی و تبادل دیدگاه مطرح بوده است. درست است که مقوله امنیت با مؤلفه‌های مختلف مرتبط است واز آن تاثیر می‌پذیرد ولی مهمتر از آن این است که مقوله امنیت پدیده‌ای انفرادی نیست و چه در عرصه منطقه‌ای و چه در عرصه جهانی یک پدیده دسته جمعی است. لذا نیازمند همفکری و همراهی و اقدام مشترک خواهد بود تا امکان عملی و تبلور بیرونی بیابد.
آنچه این مقوله را پیچیده می‌کند این است که هر یک از بازیگران امنیت را در منافع خود در محیط پیرامونی و خارجی تفسیر می‌کند و تا ناچار نباشد به دنبال یک فصل مشترک امنیتی در تحلیل خود از منافع ملی نخواهد بود. به عنوان مثال مهمترین پدیده ضدامنیتی که بسیاری از بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی را تهدید می‌کند، پدیده تکفیری-افراطی است که با نام‌های گوناگون در سطح منطقه‌ فعال شده و حمایت پنهان و آشکار از آن از طرف کشورهای شناخته شده‌ای در منطقه و غرب در جریان است. در واقع‌ این کشورها امنیت و منافع خود را از طریق ناامن کردن محیط امنیتی و منافع دیگران جستجو می‌کنند که عملا یک مسیر متباین را طی خواهند کرد.
اکنون در سوریه یک رخداد امنیتی- راهبردی جدید با ورود سوریه به تحولات این کشور شکل گرفته تا امنیت را در گرو مبارزه جدی با تروریسم محقق نماید. این امنیت با منافع و امنیت از دیدگاه آل سعود، ترکیه و آمریکا و برخی کشورها در اروپا همسو نیست و عملیات روسیه در سوریه را به معنای نابودی ابزارهای خود می‌دانند لذا از هر تلاشی برای چالش‌آفرینی در مسیر راهبرد روسیه در سوریه استفاده می‌کنند.
کشورهای غربی مانند آمریکا، فرانسه و انگلیس که عملا راهبرد هژمونی سازی خود را از جیب کشورهای مرتجع عربی و پیاده نظام تکفیری آنها دنبال می‌کنند تصویر تحولات ناشی از حضور فعال روسیه در سوریه را اینگونه می‌بیند که اگر راهبرد روسیه در سوریه به نتیجه برسد قبل از اینکه آنها در غرب آسیب ببینند آل سعود، قطر و امارات و اردن و ترکیه هزینه‌ این شکست را خواهند پرداخت. لذا برای حمایت از موضع آل سعود و یا ترکیه در قبال راهبرد روسیه درخواست رشوه می‌کنند. مثلا فرانسوی‌ها در ازای حمایت از موضع آل سعود قراردادهای میلیاردی اقتصادی و نظامی را با سعودی امضا می‌کنند و آمریکا از طریق فروش تسلیحات به سعودی، شرایط را برای مبارزه واقعی با تروریسم تکفیری از سوی روسیه دشوار می‌کنند.
مثال دوم، پدیده آوارگان و پناهجویان جنگی است که از ترکیه به سوی اروپا سرازیر شده‌اند و این یک طرح مشترک ترکی- سعودی است تا با جالش کشیدن امنیت در اروپا آنها را به حمایت جدی‌تر از رویکردهای خود وادار کنند.
آلمانی‌ها که برای اقتصاد و صنعت خود نیازمند کارگران ارزان هستند تا هزینه‌های خود را کاهش دهند، تنها کشور اروپایی محسوب می شوند که با ورود پناهجویان موافق هستند ولی دیگر کشورهای اروپایی آن را از زاویه‌های گوناگون برای خود تهدید می‌پندارند و کارکرد اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و امنیتی آن را برای خود آسیب‌ساز می‌دانند. به همین دلیل با خشن‌ترین روش‌ها با آن مقابله می‌کنند و هیچ سازمان حقوق بشری هم واکنش نشان نمی‌دهند چرا که منافع این کشورها اینگونه اقدامات خشن را توجیه می‌کند.
نتیجه و پایان این است که آنها با ترکیه وارد مذاکره می‌شوند تا این موج اعزام پناهجویان کنترل شود ولی ترکیه هم مطالبات خود را دارد و باید در عرصه داخلی و رویکردهایی که در سوریه دنبال می‌کند، امتیازاتی از غرب بگیرد.
ایندو مثال ساده نشان می‌دهد که مقوله امنیت سازی از چه پیچیدگی و چه عناصر ناهمسو تاثیر می‌پذیرد. معنای آن این است که تا شرایط اضطراری برای کسانی که امنیت منافع خود را در ناامنی دیگران ترسیم می‌کند شکل نگیرد و واقعیت‌های جدید بر آنها تحمیل نشود امکان یک پذیرش دسته جمعی برای ایجاد یک امنیت دسته جمعی شکل نمی‌گیرد. البته این بازیگران مخرب که ناامنی سازی را اهرم تامین منافع خود قرار داده‌اند دنبال این هستند که با تسلیم پذیر کردن رقبا و دیگر بازیگران آنها را به امتیازدهی سیاسی، امنیتی، فرهنگی وادار نمایند.
نتیجه این بحث این است که آنچه در تئوری و مباحث نظری از امنیت به عنوان مهمترین عنصر حیات بشری مطرح می‌شود با آنچه در عمل رخ می‌دهد در تضاد و تباین جدی است. حاکم بودن روح اقتدار طلبی و هژمونی‌سازی و سلطه بر دیگران عامل اصلی در تعریف منافع متضاد و نگاه دوگانه به امنیت در جامعه بشری است. اینکه فکر کنیم یک نگاه فراگیر و تقریبا یکسان و انسانی به مقوله امنیت در بین بازیگران کوچک و بزرگ شکل گیرد، بسیار ایده‌الیستی است و آنچه امروز از قاعده حاکم بر روابط بین‌الملل مورد اعتناست آن است که ابزارهای قدرت و تاثیرگذاری می‌تواند این قواعد را متوازن و متعادل نموده و بازیگران زیاده‌خواه را به عقب رانده و یک شرایط نسبی از امنیت مطلوب را محقق نماید.
اینکه یکباره برای نشست امنیتی مونیخ، یک نشست مقدماتی در تهران در نظر گرفته می‌شود و در حاشیه آن رایزنی‌ها چه در تهران و چه در سطح منطقه در نظر گرفته شده از چارچوب‌های پیش گفته فراتر نمی‌رود. آلمانی‌ها هم اگر امتیاز دادن این نشست در تهران را برای منافع خود سازگار نمی‌دیدند چنین بذل و بخششی نمی‌کردند و ایران امروز را برای تامین منافع خود از این جهت پذیرفته‌اند که تهران ابزارهای قدرت غیرقابل انکاری در اختیار دارد و این امری است که نه تنها آلمان، بلکه بقیه قدرت‌های غربی و جهانی بدان معترف و آگاه هستند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت