آيا انقلابي‌گري افراط‌گرايي است؟

کد خبر: 455009
جوان: پس از طرح مسئله اعتدال در عرصه سياسي كشور تلاش‌ها جهت شناسايي نقطه مقابل آن يا چرايي طرح اين مسئله شروع شد. همانگونه كه اصلاحات مقابل انقلاب تعريف مي‌شود اعتدال نيز بايد محل منازعه خود را اعلام مي‌كرد. به صورت طبيعي اذهان عمومي نقطه مقابل اعتدال را افراط مي‌دانند اما كم كم تفسير از افراط موسع شد و احساس هم بودگي آن با «انقلابي بودن»، نيروهاي انقلاب اسلامي را نگران كرد. اين نگراني دغدغه رهبري را نيز به همراه داشت و ايشان از اينكه جوانان انقلابي كشور كه از قضا دستي هم در قدرت و ثروت ندارند افراطي خوانده شوند ابراز ناراحتي و گلايه كردند. به نظر مي‌رسد عرصه فرهنگ و هسته‌اي كانون‌هاي منازعه جريان انقلابي با اعتدال بوده است كه تلاش مي‌شود انقلابيون با سه كليد واژه ايجابي يعني «تعامل»، «‌توسعه»، «‌رفاه»، و كليد واژه سلبي «‌افراط‌گرايي» زمينگير شوند. قطعاً افراط‌گرايي نيز در جامعه وجود دارد اما مرز آن با انقلابي بودن كجاست؟
آيا انقلابي‌گري و انقلابي ماندن همان افراط‌گرايي است؟ آيا مقابله‌كنندگان با افراط‌گرايي به تقابل با جريان انقلابي كشور مي‌انديشند و آيا كساني كه به افراط‌گرايي متهم هستند همان جريان انقلابي كشورند؟ براي پاسخ به سؤالات مذكور بايد به «ماهيت رفتاري» انقلابيون پرداخت و شاخص‌‌هاي انقلابي‌گري را با آنان تطبيق كرد. بدون ترديد افراط‌‌گرايي نمي‌تواند معادل انقلابي‌گري و در تراز آن معرفي شود. حتي اگر كسي افراط مي‌كند و اصرار بر انقلابي بودن دارد از نوعي سطحي‌گرايي رنج مي‌برد و خود از آن آگاه نيست. اما كساني هستند كه انقلاب اسلامي را پروژه‌اي تمام شده مي‌دانند و شعارها و مطالبات انقلابي از حوصله آنان خارج است. اين جماعت زندگي و رفاه را نقطه مقابل انقلاب معرفي مي‌كنند و به همين دليل مجبورند امام را نيز طوري تفسير كنند كه با آنچه مدعي هستند، سازگار شود. نوعي اشباع شدگي از شعارهاي انقلاب را حس مي‌كنند و تلاش مي‌كنند اين شعارها با هدف به رسميت شناختن جمهوري اسلامي توسط غرب فروكش كند. بنابراين هم بر انقلابي بودن خود تأكيد دارند و هم بر هيچ‌يك از شعارهاي انقلاب اصرار نمي‌ورزند و انقلابي بودن خود را نيز به عملكرد حال ارجاع نمي‌دهند بلكه به سوابق تاريخي خود مراجعه مي‌كنند و آن را به رخ مي‌كشند. اما براي پي بردن به افتراق انقلابي‌گري و افراط‌گرايي بايد به مسائل ذيل توجه كرد:
1- افراط‌گرايي سليقه‌محور است. بدين معني كه الزاماً بين اصول، آرمان‌ها و ارزش‌‌هاي انقلاب و مطالبات، ارتباط محكمي وجود ندارد. افراد فهم خود را محور قرار مي‌دهند و انديشه حكومتي نيز ندارند، اما انقلابي‌گري عمل و رفتار انقلابي به فرمان انجام مي‌شود و اصول انقلاب اسلامي نيز مشخص‌كننده‌ انحراف يا سلامت اين مسير است. به تعبير ديگر انقلابيون سر خود عمل نمي‌كنند بلكه براي رفتار خود حجت مي‌آورند و اين حجت را فراتر از سلايق مي‌دانند.
2- افراط‌گرايان با افراد درگير مي‌شوند، در نقد به حوزه شخصي افراد وارد مي‌شوند، معمولاً راهي به نقد انديشه ندارند، حملات آنان به شخص است و تنفر از افراد محور اصلي رفتار آنان است. اما انقلابيون به روندها، تصميمات، انحراف‌‌هاي اصولي و خدشه به عزت ملي اعتراض مي‌كنند. انديشه‌هاي ناهمسو با انقلاب و فكر و رفتار را مورد نقد قرار مي‌دهند و به نقد شخص وارد نمي‌شوند.
3- افراط‌گرايان «من محورند» و بر خود اصرار دارند. براي خود حيطه قائلند و با هوچي‌گري در‌صدد تأمين آن هستند اما انقلابيون منفعت‌محور نيستند. آنان نگران آرمان‌هايي هستند كه هزينه زيادي براي‌شان پرداخته شده است.
4- زمان‌شناسي يكي ديگر از عناصر متمايز‌كننده افراط‌گرايي و انقلابي‌گري است. افراط‌گرايان زمان و مكان نمي‌شناسند، هيچ ملاحظه‌اي را نمي‌فهمند. مثل آنان، مثل مورچه‌اي است كه چون آب به لانه‌اش رسوخ كرد، جهان را غرق در آب مي‌ديد. افراط‌گرايان خود را در حد يك گروه چريكي مي‌بينند، فهمي از ملت و تراز ملي ندارند اما انقلابيون زمان شناسند، بهانه به دست دشمن نمي‌دهند، رصد و تحليل دارند، موعد شناسند و منطق هر موفقيت را مي‌شناسند، كلان نگرند و براي هر چيز كوچكي به ميدان منازعه وارد نمي‌شوند، اولويت‌شناسي دارند و اهم و مهم مسائل را با اصول انقلاب اسلامي تراز مي‌كنند.
5- انقلابيون مسئوليت‌پذير و مسئوليت‌شناس هستند، از ولي جلوتر حركت نمي‌كنند، بين حقوق ملت و اهداف انقلاب فاصله‌اي نمي‌بينند اما افراط‌گرايان بي‌مسئوليتند و به هيچ‌كس و هيچ جايي پاسخگو نيستند و چنين احساسي هم ندارند. افراط‌گرايان عاقبت‌انديش نيستند اما انقلابيون بين تكليف و نتيجه جمع مي‌بندند و از حزب‌الله عنصري وظيفه‌شناس، مؤمن، ‌ايثارگر و مطالبه‌گر ارائه مي‌دهند.
6- افراطيون سياست زده‌اند، با هر مسئله كوچكي تحريك مي‌شوند، عمق تحليل ندارند، بين دو‌گانه تمسخر و تنفر سرگردانند اما انقلابيون خط و ربط سياسي را مي‌شناسند، صلاحيت افراط را از انديشه آنان استنباط مي‌كنند و آينه‌دار اهداف درون‌مرزي و فرامرزي امام‌ هستند. افراطيون حتي در يك پديده ‌واحد چرخش‌‌هاي ناگهاني دارند اما انقلابيون از اصول پايداري پيروي مي‌كنند. آينده را در مسير گذشته مي‌پيمايند و از انقطاع تاريخي برحذرند و با آن مبارزه مي‌كنند.
7- افراطيون پرخاشگرند، عفت در كلام آنان كمرنگ است، از ادبيات فاخر استفاده نمي‌كنند، صداي آنان بلند و منطق‌شان ضعيف است به جاي اقناع فرياد مي‌زنند، به جاي باز شدن دهان رگ گردن‌شان برجسته مي‌شود اما انقلابيون از روش و منطق پيروي مي‌كنند، علاقه‌مند به هدايت ديگري هستند و از اصلاح ديگران لذت مي‌برند و از اضافه شدن به جمع‌شان خشنودند، انزوا را نمي‌پسندند و علاقه‌مند به محوريت در عرصه اجتماع و سياست هستند.
8- افراطيون كليشه‌اي و شكل‌گرا هستند، ذهن آنان نيز قابل گسترش نيست، استخواني مي‌انديشند و دنياي آنان بسيار كوچك است اما انقلابيون جهاني فكر مي‌كنند، محتوايي هستند و براي مصونيت محتواي دين تلاش مي‌كنند، از آلوده شدن افراد پيرامون خود رنج مي‌برند و بعضاً دم برنمي‌آورند. انقلابيون هميشه فرياد نمي‌زنند و بعضاً ماه‌ها و سا‌ل‌ها سكوت مي‌كنند تا شرايط تحقق يك مسئله فراهم شود. انقلابيون به مرزبندي معتقدند اما افراطيون با كوچك‌ترين امتياز سنگر را رها مي‌كنند و اصولاً اهل معامله‌اند. انقلابيون بوروكرات نيستند اما به تشكيلات باور دارند اما افراطيون تكروي مي‌كنند، تشكيلات را تا زماني محترم مي‌شمارند كه حنجره آنان باشد اما انقلابيون براي تشكيلات مرجعيت قائلند.
9- افراطيون در هر مسئله‌اي موضع دارند اما انقلابيون عزت ديني و ملي مرز سكوت و فريادشان است. انقلابيون تحقير ملي را برنمي‌تابند و علاقه‌مند به عدم تكرار صحنه‌هاي تاريخ 200 ساله ايران در دوران حاكميت نظام ديني هستند اما افراطيون بعضاً صاف‌كننده جاده دشمن و بهانه‌دهنده به دست او مي‌باشند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت