تسنیم: 1 ــ اگر مذاکره با آمریکا بهمعنای نفوذ است، چرا مقام معظم رهبری با مذاکرات هستهای موافقت کردند؟
بلاشک علت "موافقت" نظام با مذاکره با آمریکا در موضوع هستهای از 2 رکن اساسی خارج نیست: "تجربه ملت" و "تفکر دولت"؛ این دو را باید دو عامل اصلی تصمیم نظام برای انجام این مذاکرات دانست.
از سالها پیش و بهویژه از سال 89 بهبعد یک فضای گفتمانی غلط که منجر به ایجاد دوقطبی کاذب "اقتصاد ــ هستهای" شد، در کشور شکل گرفت. بدین ترتیب در داخل کشور بخش قابل توجهی از افکار عمومی "شرطی" شده و بهغلط حل مشکلات اقتصادی را در گروی حل و فصل موضوع هستهای و دستیابی به یک توافق میدیدند.
از سوی دیگر در دو سال پایانی دولت دهم و از ابتدای شروع به کار دولت یازدهم "ایده" و "تفکر" حل مشکلات اقتصادی از طریق حل مسئله هستهای با آمریکا از سوی برخی مسئولان بروز و ظهور یافت و مطرح شد.
در این شرایط نظام تصمیم گرفت با "مذاکره موردی" با آمریکا در این "موضوع خاص" موافقت کند تا یک "تجربه تاریخی برای ملت" شکل گرفته و از سوی دیگر "دولتها" نیز "ناکارآمدی" و "عقیم" بودن چنین ایدهای (توسعه برونزا) را عملاً تجربه کنند.
رهبر فرزانه انقلاب با تصریح به اینکه مذاکره هستهای بهاصرار دولت فعلی و قبل صورت گرفت، فرمودند: "عدهای وانمود میکردند که اگر با آمریکاییها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود، البته ما میدانستیم اینجور نیست ... این، یک تجربه ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکاییها، مطلقاً تأثیری در کم کردن "دشمنی" آنها ندارد و بدون فایده است".
علاوه بر این با توجه به حجم تبلیغات وسیع رسانههای دشمن، برای بخش مهمی از افکار عمومی در جهان و حتی بسیاری از دولتها چنین شائبهای پیش آمد که حقیقتاً آمریکا بهدنبال حل و فصل منطقی مسئله ایران است و این جمهوری اسلامی است که منطق مذاکره را نمیپذیرد و بنا را بر مخاصمه و مقابله با رژیم آمریکا گذاشته است، صدور مجوز مذاکره میتوانست این حربه را نیز از دشمن بگیرد.
سؤال بعدی این است: چرا چنین "تجربهای" در سایر موارد مناقشه ایران و آمریکا قابل تکرار نیست؟
پاسخ به این سؤال میتواند برخی گرهها را از بعضی اذهان خوشنیت بگشاید و از سوی دیگر میتواند بهعنوان برهانی مهم علیه تلاشهای برخی غربگرایان داخلی بهمنظور توسعه زیرساختهای مذاکره ایران و آمریکا در موضوع هستهای و امتداد آن به سایر مسائل به کار گرفته شود.
کلید پاسخ به این سؤال را باید در "ماهیت" متفاوت موضوع هستهای با سایر موضوعات فیمابین ایران و آمریکا جستجو کرد.
موضوع هستهای، بهعنوان یک "فناوری" و "تکنولوژی" مهم و بهعنوان حق مسلم ملت ایران علیرغم تمام اهمیت و بزرگی، هیچگاه از ماهیتی همتراز با آرمانهای اصلی جمهوری اسلامی برخوردار نیست. ماهیت مسئله هستهای کاملاً متفاوت از مسائلی مانند حقوق بشر، حمایت از مظلومان منطقه و نهضتهای آزادیبخش است، مانند حمایت از حزبالله لبنان، حماس، مردم مظلوم یمن و بحرین و ...که بهخلاف مسئله هستهای، بدهبستان در این مسائل با جبهه استکبار بهمعنای "قلب ماهیت" انقلاب اسلامی است.
بدین جهت، اگر در برههای با اتخاذ "تاکتیک" "نرمش قهرمانانه" و با اهداف فوقالذکر، بدهبستانی "موقت" بر سر تعداد سانتریفیوژها یا درصدغنیسازی و مواردی از این دست صورت گیرد، در ماهیت اصلی و آرمانهای کلان جمهوری اسلامی خللی وارد نمیسازد.
جمهوری اسلامی ایران نظامی است که بر مبنای اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و سلّم بنا نهاده شده و بر اساس مکتب فکری امام خمینی(ره) دارای ارزشها و آرمانهای متعالی و عزتآفرینی است که این آرمانها و ارزشها در هیچ شرایطی قابل مذاکره و معامله نبوده و نخواهد بود چرا که اساساً ماهیت و هویت انقلابی و اسلامی کشور و ملت وابسته به آن است، بهعنوان مثال یکی از ارکان آن پایبندی به قاعده "لاتَظلمون و لاتُظلمون" است که مبنای تعاملات داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی در سیاست داخلی و خارجی قرار گرفته است.
اگر ایران از حمایت از مظلومانی مانند مردم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و ... دست کشیده و بر سر خون این مظلومان وارد دادوستد با مصداق اتم استکبار یعنی آمریکا شود و برای حمایت نکردن از آنان "حق السکوت" بگیرد، و یا اگر روزی ایران درباره حقوق بشر با آمریکا بر سر میز مذاکره نشسته و در مسائلی مانند اجرای احکام و شرایع اسلامی مانند موضوع همجنسبازی و...، داد و ستد کند، دیگر میتوان ادعا کرد چیزی بهنام انقلاب اسلامی و یا جمهوری اسلامی اساساً "وجود خارجی" دارد؟
بنابراین همسانسازی و یکسان دیدن مسائل هستهای با سایر مسائل مورد مناقشه ایران و آمریکا از قبیل مسائل منطقهای، حقوقبشر و ... و تبلیغ برای آن، در بهترین حالت از هیچ خاستگاهی جز"سادهاندیشی" و "سهلانگاری" نشئت نمیگیرد.
آنچه باید بدان توجه داشت اصل قرار گرفتن انقلاب اسلامی است و نه مسائل انقلاب. انقلاب اسلامی نشان داده است در طول حیات پربرکتش توانایی حل بسیاری از مسائل و چالشها را داشته و دارد، بنابراین نباید دایره انقلاب را آنقدر تنگ گرفت که محدود به یک مسئله شود.، ضمن آنکه انقلاب اسلامی در حالی وارد مذاکره در موضوع هستهای با آمریکا شد که توانسته بود عقبههای استراتژیک آن در منطقه را متزلزل کند و ابهت ابرقدرتی او را نزد ملتهای منطقه به چالش بکشد.
3 ــ فرصتهایی که طی مذاکرات هستهای غفلتاً برای نفوذ به دشمن داده شد، چه بود؟
در این باره نیز علیرغم برخی برداشتها باید تأکید کرد، هرچند نگرانیهای متعددی در زمینههای امنیتی، اقتصادی، فنی و ... میتوان درباره متن برجام مطرح کرد، با این حال بهاعتقاد نگارنده اتفاقاتی از قبیل "تماس تلفنی با اوباما توسط جناب روحانی"، "قدم زدن آقای ظریف با جان کری کنار رودخانه لوزان"، "دست دادن آقای ظریف با اوباما و خوشوبش چنددقیقهای آن دو" که تماماً با برنامه ریزی آمریکاییها و غفلت طرف ایرانی صورت پذیرفت در عرف دیپلماتیک معانی خاص خود را داشته و آثار و پیامدهایی دارد که از نظرگاه "نفوذ" برای آمریکا از اهمیتی بهمراتب بالاتر برخوردار است و سطح تهدید آن برای نظام اسلامی بهمراتب خطرناکتر از دغدغههای موجود در متن برجام است.
اولین اثر اینگونه غفلتها و اقدامات نابجا، مخابره پیام "عادیسازی" ارتباط و تعامل یک انقلاب و نظام مدعی استکبارستیزی و ظلمستیزی با مصداق اتم استکبار و ظلم در عالم به افکار عمومی در جهان و بهویژه افکار عمومی منطقه است که بلافاصله یأس و ناامیدی احتمالی آزادیخواهان و مستضعفان جهان را نسبت به جمهوری اسلامی بهعنوان یک مصداق عینی موفق ــ که توانست 36 سال در برابر نظام سلطه بایستد و مستقل بماند، پیشرفت کند و امروز یک قدرت بزرگ منطقهای با انواع توانمندیهای علمی و ... بر سر آرمانها و ارزشهای خود بایستد ــ در پی خواهد داشت. هرچند الحمدلله با هوشیاری و تدبیر عالی رهبر معظم انقلاب و مواضع بهنگام و مقتدرانه ایشان، تا حد بسیار زیادی از اثرات سوء چنین اقدامات نابجایی کاسته شد.
سایر آزادیخواهان جهان و مظلومان عالم که انقلاب اسلامی را بهحق الگوی راستینی برای مقابله با ظلم و ظالم میدانند، ممکن است با مشاهده چنین تصاویر و سهلانگاریهایی ــ که در عرصه دیپلماسی خارجی بخشی از دولت یازدهم در جریان و یا بهبهانه مذاکرات هستهای به وقوع پیوسته است ــ چنین تصور کنند که جمهوری اسلامی مدعی ظلمستیزی نیز نهایتاً از آرمانهای اصلی خود مجبور به عدول از مواضع و تسلیم در برابر آمریکا شده است و چنین تصور کنند که هرچند "استکبارستیزی" و "حمایت از مستضعفین" در نظر، شعار زیبا و مقدسی است، اما در عمل نمیتواند پیادهسازی شود.
بنابراین چنین آثار سوئی از قِبَل اقدامات نابجای فوقالذکر است که میتواند عمق استراتژیک و نفوذ معنوی بسیار اثرگذار ایران اسلامی در منطقه و جهان و حتی افکار عمومی در داخل کشور را دچار زیانهای بسیار جدی کند؛ زیانهایی که با برخی نگرانیهای امنیتی از متن برجام به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
دیدگاه تان را بنویسید