جوان: شهيد همداني به اذعان دوستان و همرزمان قديمياش خستگيناپذير نشان ميداد و اين موضوع را با شهادتش در سوريه به همه اثبات كرد. شهيد همداني همچون يك عاشق در ميدان جهاد مشغول نبرد بود و در آخر مزد عاشق بودنش را با شهادت به دست آورد. يار ديرين شهيد همت، خرازي، باكري و جاويدالاثر متوسليان امروز به جمع دوستان شهيدش پيوسته و دوباره پس از سالها حلقه دوستان قديم كامل شده است. خبر شهادت سردار همداني داغ بزرگي بود كه دل همه را سوزاند و در اين فضاي بغضآلود پس از شهادتش گفتوگو با دوستانش سخت بود. در ميانه گفتوگو، بغضهايشان فروشكست، اشكهايشان جاري شد و با دلتنگي خاطراتشان را مرور كردند. سردار محمدرضا يزدي كه در دوران دفاع مقدس و پس از آن رفاقت و دوستي زيادي با شهيد همداني داشت در گفتوگو با «جوان» از مرد خستگيناپذير جهاد و مقاومت ميگويد.
نخستين برخورد و آشنايي شما با شهيد همداني چه زماني و در كجا اتفاق افتاد؟
من با شهيد همداني در عمليات بيتالمقدس آشنا شدم. آن زمان به عنوان رزمنده در منطقه در لشكر27 محمدرسول الله(ص) بودم كه افتخار آشنايي با سردار همداني را پيدا كردم. ايشان از فرماندهاني بودند كه دل همه بسيجيان و رزمندگان را به دست ميآوردند و بچهها خيلي زود با لحن ساده و نرمشان اخت ميشدند. از كساني بودند كه خوي نرمشان بچهها را مجذوبشان ميكرد. شهيد همداني با جاويدالاثر احمد متوسليان در لشكر همكاري خوبي داشتند. بعد از اين عمليات ايشان از لشكر رفتند و ما در لشكر27 مانديم. در طول دوران جنگ بارها با ايشان بودم و دورادور از مصاحبت با ايشان فيض ميبردم.
حضور چنين چهرههاي شاخصي در دوران دفاع مقدس تا چه اندازه بر روحيه رزمندگان تأثير ميگذاشت و به جبهههايمان صلابت ميداد؟
كساني همانند شهيد همداني، همت، خرازي و باكري از چهرههايي بودند كه هر بسيجي و رزمندهاي با اين افراد مصاحبت ميكرد و لحظهاي پاي حرفهايشان مينشست يا حتي از دور چهرهشان را ميديد قوت قلبي براي ادامه مسيرش ميگرفت. چنين افرادي آيهاي بودند براي اينكه بچهها بتوانند جديتر مسيرشان را ادامه دهند و اطمينان يابند كه اين مسير، مسير حق است. امثال شهيد همداني كساني بودند كه جوانيشان و ميانساليشان را براي تحقق آرمانهاي انقلاب و امام صرف كردند و پاداش قدم گذاشتن در اين راه چيزي جز شهادت نيست. هميشه مترصد اين بوديم كه روزي سردار همداني به مقام والاي شهادت برسد و تعجب ميكرديم كسي مثل او همچنان مانده است. شهيد همداني نسل جديدمان را با بيان خاطرات، مسائل جنگ و جنگ نرم امروزمان با دشمن آشنا كرده و آنان را در مسيري كه بايد طي كنند مستحكمتر كردند.
در دوران فرماندهيشان اصليترين دغدغهشان چه مسائلي بود و بيشتر روي چه موضوعاتي تأكيد داشتند؟
اصليترين دغدغه كساني مثل شهيد همداني تحقق اسلام راستين و ناب محمدي است. دوست داشتند بچهها به مسيري بروند كه هدفشان دفاع از اسلام، ولايت، عدالت و رهبري باشد. يكي از نكات بارز اخلاقيشان عدالت محوري و كمك به محرومان بود. در طول دوران جنگ هر دفعه كه با ايشان مواجه ميشديم ايشان از ما ميخواستند كه اخلاق محور باشيم و با بسيجيان خوب، برادرانه و پدرانه برخورد و رفتار كنيم. از ما ميخواستند با كساني كه در داخل و خارج با انقلاب مشكل دارند و ميخواهند انقلاب را تضعيف كنند محكم باشيم. هميشه روي مسائل اخلاقي تأكيد داشتند.
نظر رزمندگان درباره شهيد همداني چه بود؟
رزمندگان و حتي سربازها و كساني كه مدت كوتاهي هم در جبهه بودند در برخورد اولشان با شهيد همداني مجذوب اخلاق و رفتار صادقانهشان ميشدند. در طول دوران دفاع مقدس و سالهاي پس از آن هيچگاه نديدم با كسي تحكمآميز و با ديسيپلين نظامي برخورد كند. بچهها هميشه خوي برادري، دوستي و مجاهدت را در ايشان ميديدند. حتي يادم است بچهها ميگفتند حاج حسين ناهار فلان جاست و دوست داشتند آنجا بروند و با او همغذا و همصحبت شوند.
بعد از دوران دفاع مقدس با ايشان ارتباط داشتيد؟
بله، بعد از دفاع مقدس ارتباطمان با ايشان خيلي بيشتر شد. به خصوص دوراني كه فرمانده لشكر27 بودند دوستي تنگاتنگ و نزديكي داشتيم كه بعد از آن هم همينطور ادامه پيدا كرد. ايشان با اينكه مدتي در لشكر نبودند ولي وقتي مجدداً به لشكر27 بازگشتند همان خوي دوستانه و برادرانه بين ايشان و بچهها حاكم شد. به گونهاي كه نيروهاي جديد و جوان كه زمان جنگ ايشان را نديده بودند مجذوب اخلاق، رفتار و روحيهشان شدند.
همان روحيات دفاع مقدسشان را با خود به همراه آورده بودند؟
ما افراد زيادي با چنين ويژگيهايي داشتيم و شهيد همداني در اين زمينه خيلي شاخص بود. روحيه روزهاي اول انقلاب و روحيه روزهاي اول جنگ را هميشه داشتند. زماني كه درجه گرفتند و فرمانده شدند هيچ تفاوتي با روزهاي اولشان نداشتند. به تعبير بچهها همان روحيه 57 و استكبارستيزي در ايشان بود. با اينكه چندين سال از جنگ گذشته بود، سنشان بالاتر رفته و وضعيت جسميشان سختتر شده بود ولي مثل يك جوان پا به پاي بچهها بودند.
نظرشان درباره اتفاقات خاورميانه به خصوص در سوريه و عراق چه بود؟
ايشان هميشه در صف مقدم دفاع از انقلاب و اسلام بودند. به خصوص وقتي بحث سوريه پيش آمد علاقهمند بودند آنجا به ياري مردم مسلمان سوريه بشتابند و جلوي عوامل استكبار را بگيرند. معمولا وقتي ميرفتند و ميآمدند و در جلساتي كه داشتيم ايشان از آنجا ميگفتند كه وهابيها چگونه مردم را جذب و سازماندهي ميكنند. هر وقت ايشان از سوريه ميآمدند با روي بشاش از آنجا صحبت ميكردند و صحبتهايشان طوري بود كه احساس روزهاي جنگ به ما دست ميداد. ميدانستيم آنجا چگونه با جوانان برخورد كرده و آنها را جذب ميكنند. دقيقاً با همان حالت دفاع مقدسشان با بچههاي بسيجي برخورد داشتند و به سمت اسلام راستين هدايت ميكردند. در مبارزه با داعش، تكفيريها و سلفيها خيلي برايم ملموس بود كه با آنها چگونه رفتار و چگونه نيروها را براي مبارزه سازماندهي ميكنند. وقتي از بسيجيهاي سوريه حرف ميزدند چهرهشان گل ميانداخت و احساس ميكردم كه همان حالت روزهاي دفاع مقدس در وجودشان زنده شده است.
همان روحيات زمان جنگ را در سوريه داشتند؟
دقيقا روحيات زمان جنگ را با خودشان به سوريه بردند. امروز ميخواهم به دوستان و دشمنانمان بگويم كه ايشان همان روحيه را به نيروهايي كه در سوريه در حال دفاع هستند منتقل كرده است. امروز اگرچه شهيد همداني را از دست دادهايم ولي در داخل و در خارج كساني كه راه او را بروند زياد هستند.
آيا در رابطه با بحث شهادتشان صحبتي كرده بودند؟
شهيد همداني از كساني بود كه بيش از 30 سال آرزوي شهادت را با خود به همراه داشته و هر زمان خبر شهادت يكي از بچهها ميآمد شعف خاصي در چهرهشان ميديديم. اينكه بگوييم ناراحت و غمگين شوند اصلاً اينگونه نبود و ميگفتند اين راهي است كه بايد برويم و شهادت در اين راه افتخاري بزرگ است. مدتي قبل در جلسهاي كه با هم بوديم گفتند اين مسيري است كه انتخاب كردهايم و حيف است در اين مسير چيزي جز شهادت ببينيم. 30 سال شهادت آرزويشان بود.
در پايان اگر خاطرهاي از شهيد همداني داريد، برايمان بگوييد.
ايشان تأكيد زيادي روي جوانان داشتند. مدتي پيش قبل از رفتنشان در جلساتي كه داشتند بحث شهادت و جوانان را خيلي جدي دنبال ميكردند و ميگفتند جوانان را با هدف شهادت و هدفهاي بلند شهادت آشنا كنيد. در جلسات خيلي جدي ميگفتند نسل جوان ما دقيقا جا پاي نسل قديم گذاشته است. ميگفتند همينطور كه امريكا از جوانان زمان جنگ ميترسيد ببينيد چطور امروز از جوانان ميترسند. به جوانان اعتماد كامل داشتند و هميشه ميگفتند تا اين جوانان هستند ما نبايد نگران باشيم. تأكيد داشتند جوانان را در مبارزه با دشمنان و جنگ نابرابر در جنگ نرم آشنا كنيم.
دیدگاه تان را بنویسید