فاجعه دیپلماسی در ماجرای منا

کد خبر: 451406
وطن امروز:1- آنچه طی 2 سال اخیر مشاهده شد نشان می‌دهد دستگاه دیپلماسی ما در دولت جدید درک واقع‌بینانه‌ای از منطقه و تحولات آن ندارد. به همین دلیل طی این مدت نمی‌توان یک اقدام بزرگ یا تصمیم گره‌گشا از سوی دستگاه دیپلماسی ایران نسبت به تحولات منطقه‌ای آدرس داد. شاید گفته شود انتقال پرونده مذاکرات هسته‌ای از شورایعالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه و توجه وزارت امور خارجه نسبت به پیگیری و انجام این پرونده، باعث شود همه ظرفیت وزارت امور خارجه بر مذاکرات هسته‌ای و حصول برجام متمرکز شود. اما به چند دلیل نمی‌توان این استدلال را پذیرفت.
اول - وزارت امور خارجه یک دستگاه سیستماتیک است و قاعدتا در صورت وجود دستورالعمل‌ها و نقشه راه مدون و عقلانی، معاونت‌های مربوط می‌توانند امور مربوط به دیپلماسی کشور در همه حوزه‌ها و مناطق هدف را دنبال کنند. لذا اگر آقایان ظریف و عراقچی و تخت‌روانچی بر پرونده مذاکرات متمرکز بوده‌اند؛ آیا این مجوزی برای عدم هدف‌گذاری برای سایر موضوعات و پرونده‌های مهم دیپلماتیک می‌شود؟
دوم - مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا تنها یک توافق دوجانبه یا چندجانبه نبوده و نخواهد بود. بلکه اثرات و نتایج آن دست‌کم در محیط پیرامونی جغرافیای ایران قابل مشاهده است. این یک واقعیت بدیهی است که منطقه خاورمیانه یکی از وجوه بسیار مهم است که در دامنه اثرگذاری توافق هسته‌ای ایران و آمریکا قرار می‌گیرد و بسامد این توافق این منطقه را در خواهد نوردید. بنابراین چگونه می‌شود تمرکز بر مذاکرات، توجه به وجه اثرگذاری منطقه‌ای توافق را به دنبال نداشته باشد؟
سوم - طی ماه‌های اخیر که طرفین در وین به جمع‌بندی مکتوب برنامه جامع اقدام مشترک رسیدند؛ فرصت برای تحرکات منطقه‌ای آقای ظریف فراهم بود که البته وی در این راستا اقداماتی نیز انجام داد اما در عمل و در حوزه میدانی، اتفاق خاصی نیفتاد! و روند مخاصمه برخی همسایگان با ایران که با توافق هسته‌ای تشدید شده بود نیز مهار و کنترل نشد یا در واقع گویا تدبیری برای آن نشد. دلیل این موضوع چیست؟
2- فاجعه منا و رفتار دیپلماتیک ایران در قبال آن یک مورد مناسب است تا براساس آن یک قضاوت واقع‌بینانه و به دور از جانبداری‌های سیاسی و جناحی درباره میزان موفقیت عملکرد آقای ظریف صورت گیرد. 464 ایرانی در منا جان خود را از دست دادند اما متاسفانه دستگاه دیپلماسی ایران نه تنها نتوانست متناسب با عمق فاجعه تحرکات خود را تنظیم کند، بلکه در بدیهی‌ترین کارکردهای خود نیز معطل ماند و نتوانست روادید حضور هیأت ایرانی در مکه را فراهم کند! براساس اظهارات آقای ظریف، 4 بار از سعودی‌ها درخواست شد برای حضور هیأت ایرانی روادید صادر کنند اما این درخواست از جانب سعودی‌ها اجابت نشد. در واقع در فاجعه منا حقیقتا کشور دچار بن‌بست دیپلماتیک شد و این بن‌بست زمانی چون نمک بر زخم مردم عزادار ایران پاشیده شد که وزیر خارجه سعودی به درخواست وزیر امور خارجه ایران برای ملاقات پاسخ رد داد. قطعا این اقدام عادل الجبیر، یک رفتار بچگانه و نشان‌دهنده مسؤولیت‌ناپذیری سعودی‌ها بود اما این رفتار بچگانه نافی این واقعیت تلخ نیست که دستگاه دیپلماسی ایران در ماجرای فاجعه منا حتی نتوانست با وزیر خارجه سعودی‌ها ملاقات کند. در واقع دیپلماسی و دستگاه دیپلماسی در این فاجعه کارکرد درخور و بایسته‌ای برای ایران نداشت و اگر نبود تهدید صریح رهبری خطاب به آل‌سعود، قطعا یک حقارت ملی در ماجرای فاجعه منا به‌وقوع می‌پیوست! بنابراین دستگاه دیپلماسی که ضعف‌های منطقه‌ای خود را به بهانه تمرکز بر مذاکرات هسته‌ای می‌پوشاند؛ در فاجعه منا با یک آزمون جدی مواجه شد و در افکار عمومی مردم ایران به خوبی محک خورد.
3- با عرض پوزش از وزیر محترم امور خارجه اما باید این واقعیت را بی‌پرده بیان کرد؛ به نظر می‌رسد به 2 دلیل دیپلماسی وزارت امور خارجه در منطقه خاورمیانه به بن‌بست رسیده است.
دلیل اول عدم شناخت دقیق وزیر امور خارجه نسبت به مناسبات واقعی و هویت کنش‌ها و ساخت قدرت در منطقه است و دوم، عدم توفیق آقای ظریف در ایجاد یک جایگاه اثرگذار در میان همتایان منطقه‌ای!
این واقعیت این روزها توسط حامیان دولت نیز بیان می‌شود که دیپلماسی لبخند، یا همان بازنگری در مواجهه با غرب، در منطقه خاورمیانه کارگشا نیست. اصرار بر کاربرد چنین نسخه‌هایی در خاورمیانه که بنیان‌های قدرت در عمده کشورهای آن بر رشدنیافتگی شعور فرهنگی و سیاسی استوار است؛ بی‌فایده است و متاسفانه یک نفر باید وزیر امور خارجه ایران را به هر شکل ممکن نسبت به این واقعیت هوشیار کند. نتیجه آن می‌شود که حتی زانو زدن در مقابل امیر کویت هم منجر به ایجاد بدیهی‌ترین کارکردهای دیپلماتیک در قبال یک کشور مسؤولیت‌ناپذیر و زبان‌نفهم، نمی‌شود!
دیپلماسی منطقه‌ای جواد ظریف به بن‌بست رسیده و قاعدتا با توجه به شرایط منطقه و سیاست‌گذاری‌های آن پس از فاجعه منا، او نمی‌تواند کار خاصی در قبال این تحولات انجام دهد! مگر آنکه او پس از 2 سال رو به «دیپلماسی اقتدار» بیاورد که البته اساسا ماهیت جواد ظریف با چنین رویکردهایی سازگار نیست.
***
اگرچه در ابتدای شروع به کار دولت آقای روحانی، خاصه در موعد رأی اعتماد به کابینه، انتخاب جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه با توجه به حضور بلندمدت او در آمریکا نگرانی‌هایی ایجاد کرده بود اما به هر دلیل و با استفاده از هر گونه «گارانتی»، جواد ظریف، برخلاف سعدآباد که نقش یک لابی‌گر را در مذاکرات ایفا کرد؛ این‌بار نقش مدیر مذاکرات هسته‌ای را بر عهده گرفت. با این حال اما برخی رفتارهای او نشان داد حقیقتا آن نگرانی اولیه بجا و دقیق بوده است.
ما شاهد نوعی بیگانگی فرهنگی از سوی وزیر امور خارجه هستیم که البته شاید به دلیل همان دوری طولانی‌مدت او از کشور و عدم شناخت ماهیت و مختصات فرهنگی کشور باشد. اینکه در ابتدای مذاکرات هسته‌ای، روی ویلچر بنشیند یا به گفت‌وگو با دختر یک سناتور زن آمریکایی، در فیس‌بوک بنشیند و علیه رئیس‌جمهور سابق کشور بگوید یا اینکه چند روز پس از بمبگذاری دفتر فرهنگی ایران در بیروت، در فرودگاه این شهر خواستار بهترین و عالی‌ترین سطح روابط با آل‌سعود، یعنی عاملان بمب‌گذاری شود یا پس از تجاوز ماموران سعودی به 2 نوجوان ایرانی تا مدت‌ها سکوت کند؛ اینها رفتارهایی است که در ذهن مردم می‌ماند. در رأس همه اینها هم اقدامی بود که در بحبوحه عزای ملت برای 464 ایرانی جان‌باخته در منا، در سازمان ملل رخ داد؛ سوء‌استفاده از عزای عمومی در سازمان ملل.
برخی رفتارهای جواد ظریف حقیقتا متناسب با مختصات فرهنگی و اعتقادی مردم ایران نیست. نشستن روی ویلچر معلولان آن هم در ابتدای مذاکرات هسته‌ای با دشمنی که می‌گوید تحریم‌های فلج‌کننده ایران را پشت میز آورد؛ یک کج‌سلیقگی بود. توجه بیش از اندازه به حواشی بویژه شبکه‌های اجتماعی نظیر گپ‌وگفت فیس‌بوکی با برخی افراد همانند دختر نانسی پلوسی به مذاق بخش عمده‌ای از مردم ایران خوش نیامده است! اظهارات حیرت‌آور او در فرودگاه بیروت مبنی بر درخواست برای ایجاد عالی‌ترین سطح روابط با عربستان سعودی، آن‌هم در شرایطی که عاملان سعودی‌ها چند روز قبل دفتر نمایندگی ایران در بیروت را منفجر کرده بودند؛ یک کج‌سلیقگی بارز بود. در رأس همه آنها نیز اقدام اخیر او در سازمان ملل بود که به نظر می‌رسد در حوزه فرهنگی نوعی تیر خلاص به جایگاه جواد ظریف نزد مردم ایران بود. در روزهایی که مردم ایران در عزای 500 هموطن خود نشسته‌اند؛ دیدار اتفاقی با رئیس‌جمهور آمریکا، به عنوان یک سوء‌استفاده سیاسی از وضعیت و شرایط کشور تلقی می‌شود!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت