
بدیهی است هدف مهم دولت بوش در برگزاری کنفرانس صلح آناپولیس بیشتر جلوگیری از نفوذ قدرت ایران در منطقه خاورمیانه بود تا برقراری صلح بین فلسطین و اسرائیل. هر چند بوش بیمیل نیست که در آخرین سال دوره ریاست جمهوری بین هم پیمان قدیمیاش (اسرائیل) و فلسطین روابط حسنه ایجاد کند ولی مسئله بسیار مهمتر تحت فشار گذاشتن ایران از طریق جلب نظر اعراب و کشورهای همسایه ایران است. به گزارش «فردا»، الحيات در تحليلي درباره كنفرانس آناژوليس و رابطه ايران با كشورهاي منطقه نوشته است: دولت بوش با دعوت از سوریه و در دستور کار قرار دادن بررسی بلندیهای جولان ـ که مطلوب دولت سوریه است ـ سعی در جلب نظر سوریه و جدا کردن یکی از کشورهای حامی ایران از این کشور بود. بوش میخواست از سوریه به عنوان اهرم میانجی میان اسرائیل و فلسطین و حتی بین اسرائیل و لبنان استفاده کند و با این کار خط حزبا... و حماس را که به شدت اسرائیل را تهدید ميکند کمی تعدیل نماید. از اوایل دهه 80 میلادی آمریکا و اعراب بسیار تلاش کردند تا سوریه را از ایران جدا کنند ولی به خاطر روابط نزدیک و مخاطرات مشترک دمشق و
تهران و موفق به این کار نشدند. ولی سوریه امروز دلایل موجهی برای جدایی از ایران دارد: اول حفاظت از مرزهای شرقی در همسایگی عراق با توجه به دورنمای درگیریها با اسرائیل. دوم پایان دادن به حاشیهنشینی سوریه در جمع اعراب. سوم روابط و مداخلات ایران در لبنان منافع سوریه را به شدت در آن کشور (لبنان) تهدید میکند و چهارم تصمیم آیتا... خمینی مبنی بر متوقف کردن انتقال نفت به سوریه که تاثیر بسیار مهمی در اقتصاد این کشور داشت. الحيات در ادامه آورده است: با تمام این دلایل که بسیاری از آنها در قدیم هم وجود داشت، ملک حسین از اردن، ملک فهد از عربستان سعودی و مبارک از مصر در سال 1987 نتوانستند سوریه را به جدایی از ایران و دوستی با عراق متقاعد کنند و سوریه حفظ پیمان با ایران را به دوستی با عراق ترجیح داد. در آن زمان حافظ اسد زمامدار وقت سوریه که مردی متفکر و سیاستمدار بود میدانست گرچه دوستی با عراق و از سرگیری روابط میتواند در حفظ امنیت کشورش موثر باشد یا موضع استراتژیکی کشورش را بهبود بخشد و منافع ناچیزی هم به دنبال داشته باشد ولی در نهایت به نفع سوریه نیست. گرچه ایران و سوریه هیچگاه به طور کامل با هم در یک جهت حرکت
نکردند و در بسیاری اهداف همسو نبودند ولی میتوان گفت نقاط مشترک بسیاری با هم دارند. از جمله این نقاط مشترک میتوان به حضور آمریکا در منطقه خلیج اشاره کرد که حضور آمریکا منافع هر دو کشور را تهدید میکند و همین عامل به تنهایی دلیل خوبی برای همپیمان شدن سوریه و ایران پدید میآورد. وضعیت امروز خاورمیانه و مخصوصاً منطقه خلیج بسیار دگرگون شده است. نفوذ آمریکا در منطقه بسیار گسترده شده است و مناقشات استراتژیکی بالا گرفته است. تمام عوامل روی هم رفته روی سران عرب منطقه و همپیمانان آمریکا فشار مضاعفی را وارد میکند و به شدت خود را تحت فشار میبینند. سیاست امروز آمریکا و اسرائیل و موضعگیری ایشان در برابر ایران و سوریه که هر دو فشار سیاس آمریکا و نیروی هوایی اسرائیل را خطری برای برنامه هستهای خود میدانند بر دامنه همکاریهای مشترک افزوده است. به نظر میرسد صلح میان سوریه و اسرائیل در دسترس است ولی نیازمند ظهور نیازمندیهای مشترک بیشتر و معامله «برنده ـ برنده» درگفتگوی دو کشور است. همان طور که گفته شد رابطه ایران سوریه هیچگاه عالی نبوده ولی بنا به مقتضیات بعد از انقلاب سال 1979 در ایران همواره روابط نزدیکی با
هم داشتند. به نظر میرسد امروز این رابطه از حد چند عهدنامه ساده و پیمان مشترک بسیار فراتر رفته و به حد بلوغ رسیده است و اگر واشنگتن ـ و جدیداً مسکو ـ میخواهند این پیمان دیرین را بشکنند باید راهی جز وعدههای پوچ و واهی انتخاب کنند. این پیمان به قدری عمیق به نظر میرسد که حتی اگر بین سوریه و اسرائیل صلحی اتفاق بیفتد، فقط ممکن است بعضی پارامترها میان راوابط ایران و سوریه عوض شود ولی بعید است این پیمان از بین برود.
دیدگاه تان را بنویسید