وطن امروز نوشت: هرچه به ساعات پایانی ضربالاجل مذاکرات نزدیکتر میشویم افق رسیدن به توافق کمرنگتر میشود و حصول یک «توافق خوب» دستنیافتنیتر و باز هم احتمال تمدید مذاکرات محتملترین گزینه به نظر میرسد. پرسش درباره چرایی رسیدن به چنین نقطهای در مذاکرات مهمترین سوال این روزهای محافل سیاسی است. چرا در حالی که همه میدانیم آمریکاییها به این توافق در 2 سطح جهانی و داخلی نیازمندند و طرف ایرانی نرمش کافی را برای رسیدن به توافق در چندین مرحله از خود نشان داده، شاهد مانعتراشیهای عجیب و غریب هستیم؟ آمریکاییها بارها اعلام کردهاند که در این مذاکرات به دنبال یک توافق خوبند اما این توافق خوب از منظر آنها ویژگیهایی دارد که به طور طبیعی کار مذاکرات را با گره کور مواجه کرده است. دسترسیهای نظامی، عقبگرد و انجماد «طولانی مدت» برنامه هستهای، محدودیت در تحقیق و توسعه، و در نهایت عدم «لغو» تحریمها و برگشتپذیر کردن آنها مسائلی است که هر عقل سلیمی را به این نتیجه میرساند که دیپلماسی برد ـ برد هرچند بارها از زبان دولتمردان ما تکرار شد اما جایگاهی در سیاست آمریکاییها در این مذاکرات ندارد. اوباما با اینکه برای
جبران عقبماندگیهای خود در خاورمیانه و نیز رقابتهای داخلی آمریکا نیازمند توافق با ایران است، اما به درستی میداند که هر توافقی این 2 مقصود را تامین نخواهد کرد. چرا که شوی توافق حداکثر چند هفته دوام خواهد داشت و آنچه باقی میماند و درباره آن باید پاسخگو باشد محتوای توافق است لذا هر توافقی که سهمی از برد را به ایران بدهد ناقض هدف جهانی آمریکا از توافق است. آمریکاییها به دنبال این نیستند که ایران این توافق را سردست بگیرد و مارش پیروزی در جهان بزند و در حالی که تحریمها لغو شده است با فراغ بال، گسترش قلمرو مقاومت در منطقه را پی گیرد. در روزهای اخیر حتی در محافل نزدیک به دولت این پرسش بیپاسخ مانده که چطور با همه همراهیها و کوتاه آمدنها و نرمشهای صورت گرفته 2 سال اخیر، آمریکا با مطالبات جدید، بساط مذاکرات را اینچنین آشفته کرده است؟ پاسخ این پرسش در راهبرد آشکار دولت آمریکاست که برد خود را در برد ایران نمیبیند که اگر میدید این همه زیادهخواهی معنا نداشت. ممکن است برخی منتقدان تیم مذاکرات هستهای دلایل تکنیکی و نحوه مذاکره و رویکرد دیپلماسی دولت را هم برای رسیدن به چنین وضعیتی در مذاکرات و افزایش
مطالبات آمریکا موثر بدانند اما نگارنده معتقد است حتی با این فرض که تیم مذاکرهکننده ما در ژنو توافق بهتری مینوشت و دست خود را از برخی داشتههای استراتژیک برای چانهزنی در امروز روزی خالی نمیکرد و شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» را هم سر نمیداد و اما و اگرهای دیگر، آمریکاییها اصولا و به هیچوجه حاضر به پذیرش یک توافق خوب از منظر ایران نبودند. فهم این مساله که چه چیز باعث ورود آمریکاییها به مذاکرات شد و نیت آنها از این مذاکرات ما را به درک درستتری از آنچه امروز شاهد آن هستیم، میرساند. آمریکاییها به 3 دلیل وارد مذاکرات شدند. 1- تحریمها اثر مورد نظر آنها را در دو بعد کنترل برنامه هستهای و ایجاد شورش علیه دولت ایران تامین نکرد. 2- تحریمها قابل تداوم نبود و ادامه آن هر چند ساختار آن را فرو نمیریخت اما در عمل به سست شدن اجرای تحریمها از سوی کشورهای مختلف منجر میشد. از نظر آمریکاییها فشار داروغهوار بر کشورها از طریق سیستم اطلاعاتی و سازوکار وزارت خزانهداری قابل تداوم نبود و نشانههای تمرد از خواست واشنگتن در گوشه و کنار جهان عملا به چشم میخورد؛ لذا آنها به دنبال آتلبندی تحریمها به
دست خودمان بودند!* 3- آمریکاییها به دنبال این بودند که با تحمیل یک توافق یکجانبه به ایران و به رخ کشیدن آن در سطح جهانی شکستهای سالهای اخیر را در منطقه جبران کنند و به نوعی هژمونی از دست رفته خود را بازیابی کنند و در کنار آن به اندرونی مهمترین دشمن خود دست یابند. تاکید میکنم، من در اینجا به دنبال توجیه اشتباهات تیم مذاکرهکننده در نحوه مذاکره و پیشبرد آن نیستم، حرف من این است که اگر این اشتباهات هم نمیبود، آمریکاییها آنچه را میخواستیم به ما نمیدادند. ریشه این امر به تضاد راهبردی منافع 2 کشور بازمیگردد، برای همین است که گزاره برد- برد در چنین شرایطی از نظر طرف مقابل بیاعتبار است. شاید کسانی در روزهای اول مذاکرات با مطرح کردن این پیشفرض که «آمریکا خواهان برکشیدن یک جریان سیاسی در ایران است» رسیدن به توافق را در صورت کوتاه آمدن ایران از بخشهای مهمی از صنعت هستهای، قطعی میدانستند اما این یک تحلیل تکبعدی و سطحی از مسالهای چندبعدی بود. آمریکاییها مدتهاست به این جمعبندی رسیدهاند که تقویت هیچ جریان سیاسی در ایران این تضمین را به آنها نخواهد داد که تضاد راهبردی منافع 2 کشور در سطح جهانی به
نفع آمریکا حل و فصل شود؛ برای همین ممکن است از یک جریان سیاسی در داخل ایران حمایت کنند اما در این حمایت از منافع راهبردی خود هزینه نمیکنند. لذا بارها این سوال توسط اندیشکدههای آمریکایی در طول مذاکرات مطرح شد که ایران با پول حاصل از توافق و برداشتن تحریمهای نفتی و بانکی چه خواهد کرد؟ متفقا جواب آنها به این سوال این بود که گشایش حاصل از توافق به افزایش قدرت ایران در منطقه منجر خواهد شد، اینجاست که بازی درآوردن آمریکا درباره رفع تحریمها و مطالبه بازرسی نظامی و سایر مطالبات نامعقول معنای خود را نشان میدهد. «وعده» گشایش در خارج در ازای ورود مویرگی به تاسیسات نظامی ایران در داخل، موازنهای که برای آنها رسیدن به توافق را توجیه و بهصرفه میکرد. در حالی که با کمک عربستان و اسرائیل و لاپوشانی آمریکا، داعش به مرزهای ما نزدیک میشود، ایران اجازه دسترسی به تاسیسات نظامی خود را بدهد! در صورت چنین توافقی آمریکاییها قطعا آن را به رخ دیگر کشورها خواهند کشید و الگوی پیشرفت و مقاومت ایران را شکست خورده معرفی خواهند کرد. کدام کشور است که اجازه دسترسی به مجموعههای نظامی خود را به اجنبی داده باشد، یک صنعت استراتژیک
خود را برای 10 تا 15 سال محدود کند بهطوری که حتی اجازه تحقیق و توسعه دلخواه را هم نداشته باشد بعد بتواند ادعای پیروزی هم بکند؟ آنچه امروز آمریکاییها از ما میخواهند بعد از دکوری کردن برنامه هستهای، ورود به مساله امنیت ماست. شوق ورود به مساله امنیت ملی ایران هم خودگویای عدم تمایل آمریکا به ترک یا کاهش تخاصم با ایران است. مخالفت دائمی آمریکا با بسته شدن موضوع PMD در مذاکرات در قبال این همه نرمش ایران و موکول کردن آن به بازرسیها، مصاحبهها و رضایت آژانس، تداوم همان سیاست فریب و تخاصم است. کارگذاشتن بمبی مهلک در متن توافق است که در صورت پذیرش ایران صدای انفجار آن چند ماه بعد از توافق شنیده خواهد شد. در اینجا به دنبال توصیف همهجانبه دامهایی که آمریکا به دنبال کار گذاشتن آنها در متن توافق نهایی است، نیستیم و الا بسط همین موضوع PMD و بسته نشدن آن به تنهایی برای اینکه به نیات پلید آنها از روند مذاکرات و به دام انداختن ایران پی ببریم، کفایت میکرد. از جمله شگردهای آنها برای رسیدن به اهدافشان در مذاکرات، گنجاندن واژههای چندپهلو، غیرشفاف و تفسیرپذیر در متن توافق احتمالی است که هوشیاری تیم ایرانی را
میطلبد. از طرفی تکنیک مبهمنویسی و پیچیدهنویسی متن توافق برای تحمیل توافق بد و رودررو قرار دادن تیم مذاکرهکننده ایران با قانون مصوب مجلس شورای اسلامی و ایجاد یک جنجال سیاسی در ایران پس از امضای توافق یکی از نقشههایی است که در دستور کار دشمن قرار دارد. اخیراً شنیده شده محمدجواد ظریف در یک محفل دولتی گفته است توافقی با این ویژگی را نمیتواند امضا کند. هرچند ترفند خیانتگونه مبهمنویسی توافق برای فرار از خطوط قرمز امنیت ملی از سوی برخی حامیان دولت مخفیانه توصیه شده است اما با توجه به همین خبر واکنش محمدجواد ظریف، پی به عمق تعاریف اخیر رهبر حکیم انقلاب از اعضای تیم مذاکرهکننده میبریم. چه کسی در ایران پای چنین برگهای را امضا میکند؟ از همین روست که آمریکاییها در ماههای اخیر به موازات مذاکرات، پروژه دیگری را کلید زدهاند و آن تلاش سازماندهی شده سیاسی - رسانهای برای مقصر جلوه دادن ایران در صورت عدم توافق است. این پروژه برای آمریکاییها آنقدر مهم است که ادبیات آن در ماههای اخیر به صورت مستمر در درجه نخست از سوی شخص رئیسجمهور آمریکا ساخته و پرداخته شده است. قطعاً در چنین شرایطی دولت باید توان خود را
در سطح جهانی برای مقابله با این پروژه به کار گیرد. تکرار این عبارت از سوی وزیر امور خارجه که اگر آمریکاییها زیادهخواهی نکنند، توافق در دسترس است، نشانههایی از این مسأله است که سنسورهای وزارت امور خارجه در این باره تا حدودی حساس شده است. اما این ادبیات باید گستردهتر شده و از سوی رئیسجمهور و سایر اعضای دولت در دیدارهای مختلف در سطح جهانی مطرح شود. هرچند جمعبندیها نشان میدهد در صورت عدم توافق، افکار عمومی جهان، ایران را مقصر نخواهد دانست و شاید بتوان این را یکی از دستاوردهای این مذاکرات دانست که در آینده میتواند مبنای فروپاشی ساز و کارهای اعمال تحریمها شود اما این جمعبندی جهانی بیش از آنکه حاصل تلاش هدفمند و جهتدهی شده ما باشد، حاصل نرمشهای مکرر ایران در مذاکرات است. قطعاً هرچه امروز دولت و تیم مذاکرهکننده در جهت خنثیسازی پروژه موازی آمریکاییها (مقصر جلوه دادن ایران در عدم توافق) حرکت کند، در آینده میوه آن را در تمرد کشورها از اجرای تحریمهای آمریکا علیه ایران خواهد چید. وضعیت امروز آمریکا در جهان یک وضعیت بشدت شکننده است و روند نافرمانی از آمریکا به وضوح حتی در میان متحدانش نیز دیده میشود؛
این وضعیت یک فرصت برای سیاست خارجی ایران خواهد بود. آمریکا امروز پس از عدم توانایی تمامکنندگی در مسائل مختلف جهانی و عقبماندگی در منطقه به راهبرد ایجاد هرج و مرج جهانی روی آورده است که نمونه آن پدیده داعش در خاورمیانه و ویکیلیکس در حوزه اطلاعات است. ابرقدرتی که برای حفظ هژمونی خود، به چنین رویکردی برسد، پایههای سلطهاش در حال ویرانی است. «فروپاشی» هیچگاه از «در» وارد نشده است؛ در طول تاریخ سقوط امپراتوریها غالباً ناباورانه بوده است. ................................................................................. *علاوه بر اینکه ساختار تحریم را آتلبندی کردند به اروپاییهای معترض به تحریمها وعده دادند با تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات، معاملات چربتری را در آینده کاسب شوند. به این ترتیب هم پروسه صدور رای دادگاههای اروپایی به نقض تحریمها پایان یافت و هم دندانگردی آنها برای معاملات آینده در صنعت خودرو و نفت بیشتر شد.
دیدگاه تان را بنویسید