تسنیم: روزنامه الاخبار لبنان در مقاله ای به قلم فؤاد ابراهیم تحلیلگر ارشد مسائل عربستان سعودی نوشت: "کودتای بامدادی " دقیق ترین نامی است که می توان برای مجموعه دستورات پادشاهی در عربستان قرار داد، دستوراتی که سومین مجموعه عزل و نصب های خود در دوره ملک سلمان به شمار می رود و بر اساس آن مقرن بن عبدالعزیز از ولیعهدی عربستان برکنار و محمد بن نایف جایگزین وی شد و محمد سلمان نیز در پلکان پادشاهی قرار گرفت. این دستورات مانند تیر خلاصی بر باقیمانده ارثیه ملک عبدالله پادشاه سابق به شمار می رود و تردیدهایی را در مورد سرنوشت متعب بن عبدالله ایجاد می کند. علاوه بر اینکه دستورات مذکور تعبیری آشکار از درگیری های موجود در داخل خاندان حاکم به شمار رفته و جریان شخصی گرایی و "رفتارهای بچگانه" حاکمان جدید عربستان را نشان می دهد. روز چهارشنبه ملک سلمان باقیمانده ارثیه ملک عبدالله پادشاه سابق را با برکناری مقرن بن عبدالعزیز از ولایت عهدی از بین برد، چرا که وی تنها تضمین رسیدن متعب بن عبدالله وزیر گارد ملی عربستان به تخت پادشاهی بود، با این دستورات کشور کاملاً تحت سلطه سلمان و فرزندش محمد وزیر جنگ و جانشین ولیعهد و رئیس
کمیته امور اقتصادی و توسعه ای و همچنین برادرزاده پادشاه محمد بن نایف ولیعهد و وزیر کشور و رئیس کمیته امور سیاسی و امنیتی قرار گرفت. برکناری ولیعهد در تاریخ دولت عربستان سعودی سابقه نداشته است، حتی درگیریهای موجود بین سعود الفیصل در اوایل دهه 60 قرن گذشته میلادی نیز تا برکناری فیصل از سوی سعود نرسید، اما سلمان این کار را انجام داد. این در حالی بود که دستور پادشاهی شماره أ/86 صادر شده از سوی ملک عبدالله در تاریخ 28 مارس 2015 تأکید داشت: «تعیین مقرن بن عبدالعزیز در این سمت به هیچ وجه قابل تعدیل یا جایگزینی یا تفسیر از سوی هیچ کس نیست و این موضوع در سندی بین ما [ملک عبدالله] و برادرمان آقای ولیعهد [ملک سلمان] امضا شده است.» مشخص است که این بند برای بستن راه پادشاه بعدی از سرپیچی از این حکم قرار داده شده بود و امکان این اتفاق نیز در دوره ملک عبدالله قابل تصور نبود. نکته تامل برانگیز در مورد درخواست استعفای ولیعهد سابق در میان 24 دستوری که پادشاه عربستان دیروز صادر کرد، 4 دستور توجه ویژه ای را به خود جلب کرده است: برکناری مقرن از ولایت عهدی و سعود الفیصل از وزارت خارجه و تعیین محمد بن نایف به ولیعهدی و
محمد بن سلمان به جانشینی ولیعهد. نکته قابل توجه در دستور پادشاهی در مورد برکناری مقرن این است که گفته شده که این دستور در پی درخواست مقرن بن عبدالعزیز برای استعفا بوده که اتفاقا تاریخ آن نیز همان 10 رجب مصادف با 29 آوریل 2015 قید شده، [با توجه به اینکه دستور پادشاهی برای برکناری وی در ساعات اولیه صبح همان روز اتفاق افتاده] موضوع سوال برانگیز در مورد سرعت بررسی درخواست استعفای مقرن بن عبدالعزیز و اجرای فوری آن بوده است که نشان می دهد این نامه کاملا صوری بوده یا دست کم قبل از این تاریخ نوشته شده بوده است. توجیهات پادشاهی برای سمت جدید محمد بن سلمان در دستور تعیین محمد بن نایف به عنوان ولیعهد و محمد بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد نکته جدیدی وجود ندارد، اما موضوع جالب این است که گفته شده تعیین محمد بن سلمان در سمت جدید بر اساس توصیه محمد بن نایف برای جلوگیری از مشکلات صوری داخل خاندان حاکم بوده است، گویا که ملک سلمان در صورتی که توصیه محمد بن نایف نبود، نمیخواست فرزند خود را در این سمت منصوب کند. [توجیه و دلیل تراشی برای این اقدام به این علت است که] این اقدام، اتفاق بی سابقهای در تاریخ حاکمیت آل سعود در
عربستان است. به این ترتیب عنوان شده که تعیین محمد بن سلمان براساس سابقه خوب و حسن سلوک وی بوده، به گونه ای که پادشاه به ستایش از جوان خود پرداخته و مینویسد: «از آنجایی که برای این انتخاب باید منافع عالی کشور را به هر ملاحظه دیگری ترجیح داد و از این رو که جناب شاهزاده محمد ن سلمان بن عبدالعزیز - بحمدالله - از توانمندی زیادی برخوردار است و این موضوع از طریق مأموریت ها و اقدام های واگذار شده به وی برای همه مسجل شده و به حول و قوه الهی قادر به انجام مسئولیتهای بزرگ خواسته شده از وی بوده، و از آنجا که ایشان ویژگیهای لازم برای این منصب را دارد و به حول و قوه الهی قادر به انجام مسئولیت های گسترده خواسته شده، در این منصب خواهد بود از آنجایی که تحقق اهداف شرعی به ویژه انتقال قدرت و تسهیل در روند آن در ابعاد شرعی مد نظر این تصمیم بود و وی ویژگیهای تعیین شده در منشور و اساسنامه حاکمیت عربستان برای تصدی این سمت را در اختیار دارد، به این ترتیب پادشاه عربستان امیر محمد بن سلمان بن عبدالعزیز را در جایگاه جانشین ولیعهد قرار می دهد.» همچنین این سند اضافه میکند: «تأیید اکثریت اعضای هیئت بیعت برای انتخاب محمد
بن سلمان باعث شده وی به این سمت منصوب شود.» دقت در عبارت های مطرح شده نشان می دهد که ملک سلمان پاسخ منتقدان فرزندش از میان خاندان حاکم را به صورت اساسی و محوری مبتنی بر مدیریت جنگ یمن از سوی وی قرارداد، این موضوعات باعث شده دستور مذکور ماهیت دفاعی داشته باشد و تصمیم تعیین جانشین ولیعهد توجیه شده و به ویژه عبارت "ترجیح دادن منافع عالی کشور بر ملاحظات دیگر " برای رد هر نوع ملاحظه شخصی در این انتصاب قرار داده شده است. ذکر این نکته ضروری است که ارائه مشوقهای مالی در آخرین دستور پادشاه عربستان منحصر به دو بخش نظامی و امنیتی بود و هدف از آن نیز مشخص است: تقویت موقعیت محمد بن نایف به عنوان وزیر کشور و محمد بن سلمان به عنوان وزیر جنگ. انگیزه های دستورات جدید در پادشاهی عربستان -نوعی بحران حاکمیت در عربستان سعودی وجود دارد. حجم دستورات پادشاهی و انگیزههای آن در طول سه ماهه اخیر از زمان به قدرت رسیدن ملک سلمان در عربستان نشانگر این بحران است. موج سوم دستورات پادشاهی عربستان (موج اول در روز وفات ملک عبدالله پادشاه سابق در 22 ژانویه بود و موج دوم در 29 ژانویه صورت گرفت) در راستای عملیات سرکوب روشمند میراث
باقیمانده از ملک عبدالله بود. این سه موج عزل و نصب ها تنها به شکل حاکمیت منحصر نشد، بلکه زیرساختها و محور آن را نیز شامل شد. برخلاف ادعای انتقال قدرت به نسل جوان که برای توجیه انتصاب محمد بن نایف و محمد بن سلمان در دو پست کلیدی نزدیک به پادشاه عربستان مطرح شد، دستورات پادشاهی با هدف تمرکز قدرت -و نه انتقال آن- صادر شده است. چرا که پادشاهی عربستان در تمامی ابعاد خود بر عهده خانواده ملک سلمان و محمد بن نایف گذاشته شده و شاهزادگان دیگر چه در جریان سدیری ها ( فهد، سلطان و احمد و ...) و چه فرزندان ملک عبدالله (متعب، ترکی، عبدالعزیز و ...) از قدرت کنار گذاشته شدند، این در حالی است که هزاران شاهزاده از خاندان حاکم خارج از معادله قدرت قرار داشتند. به این ترتیب برکناری مقرن، ملک سلمان را در حاکمیت مطلق عربستان قرار میدهد و او از این پس به تنهایی بازی قدرت در عربستان را مدیریت می کند و هیچ رقیبی برای وی از جریان ملک عبدالله و شاخههای دیگر خاندان آل سعود وجود ندارد. -انگیزه دیگر از صدور دستورات جدید، پایان دادن به تناقض های داخل خاندان حاکم عربستان در مورد تجاوز به یمن بود، این در حالی است که شاخص هایی از
مخالفت برخی شاهزادگان در مورد اقدامات نظامی در یمن و تکروی محمد بن سلمان در تصمیمات جنگ و صلح بروز پیدا کرده بود. مقاله راغدة درغام در روزنامه الحیات در زمینه مصوبه 2216 ویژه یمن تحت بند هفتم که در 24 آوریل منتشر شد، دست کم نشان دهنده اختلاف برداشت ها بین شاهزادگان سعودی بوده و نشان میدهد که هدف از انتقال از عملیات "طوفان قاطعیت" به "بازگشت امید" را استراتژی خروج از جنگ بوده و برای جلوگیری از ورود به جنگ زمینی در یمن ضروری بود، به ویژه پس از اینکه مشخص شد که مصر و پاکستان آمادگی ورود نیروهای زمینی خود به یمن را ندارند. درغام در این مقاله به صورت تلویحی به این موضوع اشاره کرد که شاهزادگان آل سعود در خفا از شتابزدگی برای آغاز عملیات توفان قاطعیت گله می کردند و معتقد بودند این عملیات برای جنگ زمینی آماده نشده بود و هیچ طرحی برای مرحله بعدی عملیات در صورت عدم حضور ارتشهای زمینی مهیا نبود. حملات هوایی هرچند هم فشرده و گسترده دنبال شود، نمیتواند هدف و مأموریت نظامی این جنگ را محقق کند. درغام به نبود استراتژی نظامی عربستان سعودی در عملیات یمن اشاره کرده و تأکید می کند که مسئول تصمیم گیری برای این جنگ
یعنی محمد بن سلمان از درایت و هوشیاری در مورد مبانی جنگی برخوردار نیست. وی به تزلزل زود هنگام در ساختار اختلاف ده گانه به ویژه اعلام ورود پاکستان به این ائتلافی در همان شب رد ورود نیروهای پاکستانی به جنگ از سوی این کشور اشاره کرد. این مقاله را اگر خلاصه ای از نشست فشرده با خالد بن سلطان و دیگر شاهزادگان عربستان سعودی که دیدگاهی متفاوت با محمد سلمان دارند، ندانیم، میتوان آن را یک روایت نظامی ویژه به شمار آورد. - مهار پیامدهای شکست در جنگ یمن از دیگر اهداف پادشاه عربستان در این انتصابات بود. این موضوع نیازمند همگرایی در جبهه داخلی عربستان سعودی بود تا در صورت تصمیم توقف جنگ بدون تحقق دستاوردهای میدانی بتوان بر روی آن حساب کرد. صدور دستورات پادشاهی با این حساسیت و اهمیت در شرایط کنونی را می توان به صورتی متفاوت تفسیر کرد. در شرایط عادی انجام چنین عزل و نصب هایی عادی به نظر می رسد ، اما در شرایط جنگی، بدون شک این اقدامات معنای دیگری دارد و نشان دهنده بحران داخلی است که می طلبد چنین اقدامات فوری در دستور کار قرار گیرد. -دستورات پادشاهی تا حد زیادی ماهیت شخصی دارد، ملک سلمان با عبور از عرف رایج در مورد
مناصب اصلی در کشور، معیار وابستگی به شخص خود و نه وابستگی به خاندان حاکم را به عنوان کلید انتصابات جدید تحمیل کرد. این موضوع در جریان موج دوم دستورات پادشاهی نیز که در آن وزیران را بر اساس معیارهای نزدیکی به خود و پسرش محمد انتخاب کرد، قابل ملاحظه بود. همین رویکرد در دستورات جدید مورد تأکید قرار گرفته است. به عنوان مثال عادل الجبیر وزیر خارجه جدید عربستان با عدول از روال معمول در عملکرد سفرا، گزارش های خود را بدون ارجاع به مسئول مستقیم خود یعنی سعود الفیصل مستقیماً برای پادشاه عربستان ارسال می کرد. این موضوع نظریه وابستگی شخصی به پادشاه را تقویت میکند، این در حالی است که مسائل دیگری نیزدر مورد تعیین الجبیر در سمت وزارت خارجه دخیل بوده است. معامله آمریکاییها و ملک سلمان در انتصابات جدید تفکر در دستورات صادر شده جدید نشان میدهد که ملک سلمان با همراهی آمریکاییها وارد سازماندهی جدید قدرت شده و اشخاص نزدیک به واشنگتن ( نظیر محمد بن زاید و عادل الجبیر) را در معامله ای برای تعیین محمد بن سلمان در منصب جانشین ولیعهد عربستان و برکناری مقرن و در نهایت به حاشیه راندن خاندان عبدالله بر سر کار آورده است.
سلمان ثابت کرد که آمادگی دارد چیزهایی که پادشاه قبلی به آمریکایی ها واگذار نمی کرد در راستای ترمیم ائتلاف استراتژیک بین ریاض و واشنگتن، به این کشور بدهد. ورود چهرههای جدید این رویکرد را نشان میدهد. محمد بن نایف وزیر کشور جایگزین بندر بن سلطان شده و عادل الجبیر نیز در کرسی سعود الفیصل نشسته است. به این ترتیب دو پرونده سیاست داخلی و خارجی عربستان در اختیار آمریکا قرار گرفته است. سناریوهای احتمالی افق عربستان سعودی سناریوهای احتمالی در مرحله آینده نیز در همین سیاق اجرایی خواهد شد، روشی که ملک سلمان از ساعات اولیه پادشاهی خود آن را در دستور کار قرار داده است. به این ترتیب در شرایط کنونی دو سناریو مطرح است: اول: برکناری ملک سلمان از قدرت و تعیین محمد بن نایف به عنوان پادشاه و محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد وی. البته به شرطی که سلمان رئیس شورای خانوادگی باقی بماند تا انتقال آرام قدرت با نظارت شخصی وی ادامه پیدا کند. این موضوع می تواند مانع از بروز اختلافات گسترده در آینده شود. این اقدام میتواند بهترین راه برون رفت از درگیریهای زودهنگام در داخل خاندان پادشاهی عربستان سعودی با مشارکت تعداد زیادی از
شاهزادگان شود که از انحصار قدرت توسط فرزندان سلمان و نایف متضرر شده اند. دوم: انحلال وزارت گارد ملی و برکناری متعب بن عبدالله از این سمت و الحاق آن به وزارت دفاع که زیر نظر محمد بن سلمان خواهد یود. در این صورت جایگاه امیر متعب تشریفاتی خواهد بود. صدور دستور پادشاهی در انتقال گارد ملی به مرزهای یمن عمدی بود. دستورات جدید پادشاه در مورد انتصابات به تردیدهای اساسی در زمینه هدف پادشاه از اعزام نیروهای گارد ملی به مرز یمن پاسخ داد، از جمله این پاسخ ها دور کردن گارد ملی از مرکز قدرت برای جلوگیری از هر واکنش مترتب از سوی متعب بر عزل و نصب های اخیر است. این اقدام همچنین می تواند مقدمه چینی برای اقدام بزرگ تر باشد که در خلال آن گارد ملی تحت سلطه وزیر جنگ عربستان در آید. پیام رئیس جمهور آمریکا به امیر متعب نیز جدای از تحولات دیروز عربستان نیست، و در راستای سیاست مهار واکنش های قابل پیش بینی از سوی این جناح است که در شرایط کنونی خود را دست و پا بسته می بیند.
دیدگاه تان را بنویسید