سرویس سیاسی «فردا»: استفاده از جنگ روانی در سیاست خارجی آمریکا یکی از اصول تحت فشار قرار دادن کشورهاست. آمریکاییها با القای یک مفهوم در ذهن جامعه بینالمللی واقعیت را دستکاری میکنند و تلاش دارند تا آنچه مطابق با منافع ملی این کشور در هر منطقه از جهان است بهعنوان واقعیت به خورد افکار عمومی دهد.
اوباما، جان کری، آلن ایر و اعضای کنگره آمریکا در هر سخنرانی، نشست مطبوعاتی یا اظهارنظر در مورد برنامه هستهای ایران به سرعت واژه جامعه جهانی را در کنار واژگانی چون اعتمادسازی، غنیسازی و برنامه هستهای قرار میدهند تا به نوعی القا کنند که فشار آمریکا در این زمینه خواسته جامعه جهانی است. این سیاست آمریکا که در مواردی مشابه چون استفاده از کلمه ائتلاف برای دخالت نظامی در عراق و سوریه نیز مورد استفاده قرار گرفته است با قلب واقعیت زمینه اقدامات برخلاف قوانین و عرف بینالمللی را فراهم میکند.
برای مثال در موضوع هستهای، ایران اقداماتی بالاتر از تعهد قانونی و فراتر از پادمانهای سازمان بینالمللی انرژی اتمی انجام داده اما باز هم مقامات آمریکایی از اعتمادسازی برای جامعه جهانی صحبت میکنند. مطابق با سیاست خارجه آمریکا حمایت ۱۲۰ کشور عدم تعهد که در مجموع ۵۵ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند جامعه جهانی محسوب نمیشوند و یا حمایت چین و روسیه با دارا بودن بیش از ۲۵ درصد جمعیت جهان از برنامه هستهای ایران مصداقی از جامعه جهانی نیست.
کشورهای عدم تعهد که در چندین بیانیه از برنامه هستهای ایران حمایت کردند
با یک حساب و کتاب ساده مشخص میشود که با در نظر گرفتن حمایت همین کشورها برنامه هستهای ایران با حمایت دست کم ۷۰ درصدی جامعه جهانی روبرو است.
حالا اگر به آمار بالا نتایج برخی نظرسنجیهای به عمل آمده در خود اروپا و آمریکا را هم اضافه کنیم نتایج جالبتر خواهد شد. در نظرسنجی که در سال ۲۰۱۲ (سالی که بیشترین جنگ روانی علیه برنامه هستهای ایران انجام میشد.) در بین کشورهای عضو ناتو در مورد میزان تهدیدآمیز بودن برنامه هستهای ایران به عمل آمد حدود ۵۹ درصد از مردم این کشورها برنامه ایران را تهدیدی کم اهمیت و پایینتر از حد میانه تشخیص دادند. البته حتی این آمار در فضای شایعهسازی و دروغپردازی در مورد تاسیسات هستهای کشورمان حاصل شده است.
بیشتر مردم کشورهای عضو ناتو برنامه هستهای ایران را تهدیدی کم اهمیت و دارای تهدید کمتر از میانه میدانند
ماجرا این است که غرض آمریکاییها از جوسازی علیه برنامه هستهای ایران درست بالعکس آن چیزی است که از زبان مقامات رسمی این کشور خارج میشود. در واقع دولت آمریکا با نظر مثبت اکثریت جامعه جهانی در مورد برنامه ایران کاری ندارند و باید به یک اقلیت اثرگذار بر سیاست خارجی این کشور جواب پس بدهند. این اقلیت همان صهیونیستها هستند که از ابتدای مذاکره بر سر موضوع هستهای ایران در سال ۲۰۰۲ تمام تلاش خود را برای شکست مذاکرات انجام دادند.
بخوبی روشن است که مقامات آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان بخوبی از ماهیت صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران آگاهند موضوعی که بارها آژانس بینالمللی انرژی اتمی با وجود فشارها و لابیهای پشت پرده بر آن صحه گذاشته است. فرایند اعتمادسازی کاملا طی شده و در این میان برخی بحثهای فنی باقی مانه است؛ اما تنها آن چیزی که مذاکرات را به تعویق انداخت زیادهخواهی ناشی از سیاسیبازی چند کشورغربی است. این چهار کشور برخلاف وجهه بینالمللی خود توان مخالفت با زیادهخواهی تلاویو را ندارد موضوعی که سرسختانه هرگونه توافقی را بر خلاف میل جامعه بینالمللی با شکست مواجه خواهد کرد.
اگر قرار است در موضوع هستهای نظر جامعه بینالمللی مورد توجه قرار بگیرد توان نظامی هستهای این چند کشورغربی و همچنین رژیم صهیونیستی موضوعی بسیار روشنتر از تهدیدات احتمالی ساخت ذهن سیاستمداران آمریکایی در مورد برنامه هستهای صلحآمیز ایران است.
تصویر مکالمه تلفنی جان کری که برخی رسانهها این تماس را با مقامات تلاویو عنوان کردند
با توجه به موارد ذکر شده در بالا و اظهارات مقامات پنج کشور بعد از مذاکرات وین بهخوبی مشخص است که تمدید مذاکرات نه به دلایل فنی بلکه بواسطه کارشکنی صهیونیستها انجام شد. احتمالا در طول ۷ ماه آینده تا تاریخ تیر ماه ۹۴ حوادث فراوانی اتفاق خواهد افتاد که کاملا ماهیت مذاکرات و مسائل مطرح در آن را تغییر خواهد داد. بدست آوردن موضع برتر در مذاکرات نیازمند تدابیری از جانب مسئولین است تا به غربیها ثابت شود نزدیک شدن به خطوط قرمز ایران تبعات فراوانی را به همراه خواهد داشت و نمیتوان تنها با لفاظی درخصوص عباراتی چون جامعه بینالمللی و توافق خوب و بد با روند برنامه صلحآمیز هستهای ایران مواجه شد.
دیدگاه تان را بنویسید