گشتاپوی وطنی و جولان فاشیسم متجددانه در شبکه‌های اجتماعی/ ظهور پدیده شعبون بی‌مخ‌های مجازی

کد خبر: 381015

در این باب آنچه قربانی می شود شعار آزادی بیان است و در پس این ظاهر تجددمآبانه آنچه مشهود است فضای القاء شده ای است که سعی دارد بینش افراد را از آنان بگیرد و نسخه دیکته شده‌ای را برای آنان تجویز کند و در واقع تفکر افراد را بر اساس منافع لیبرالیسم کانالیزه کند.

گشتاپوی وطنی و جولان فاشیسم متجددانه در شبکه‌های اجتماعی/ ظهور پدیده شعبون بی‌مخ‌های مجازی
سرویس سیاسی «فردا»؛ آزادی بیان شعاری است که لیبرالیسم به آن بسیار تکیه دارد. اهمیت دادن به حریم خصوصی بیش از حریم اجتماعی از جمله مبانی است که در کشورهایی مانند ایران از سوی لیبرالیسم تب لیغ می شود. درحالی که این موضوع در کشورهای مهد لیبرالیسم به طور کاملا وارونه مورد تاکید قرار می گیرد. جالب اینجاست که هر چقدر در مورد اصالت این شعارها در کشورهای غربی تشکیک وجو دارد، شعاروارگی، ظاهر گرایی و گرفتن پرستیژ و پوزیشن صرف آزادی بیان نیز در مورد عناصر لیبرال در ایران مشاهده می شود و گاها در اشکال مختلف از جمله طرفداری سینه چاک و لمپنانه رخ عیان می کند. در واکاوی حمله به شبکه اجتماعی دو بازیگر زن سینما می توان به همین موضوع رسید. حملات شدید هیجانی بدون منطقی در این زمینه انجام شد حاکی از جولان فاشیسم متجددانه در شبکه‌های اجتماعی که کاربرمحور هستند، دارد که البته سبب شده ماهیت افکار به اصطلاح آزادی طلبانه عناصر لیبرال و سکولار از پس چهره تجددطلبانه آنان به خوبی اشکار شود. جالب اینجاست شکاف موجود در موضع‌گیری‌ها آنقدر زیاد است که با خروج هر یک از عوامل فرهنگی از خط و خطوطی که توسط لیبرال‌ها تعیین شده‌ است، شاهد برخورد شدید و دیکتاتورگونه ای هستیم. موضوعی که از نگاه ابزارمحور این طرز تفکر به اشخاص و افراد معروف و بویژه قشر هنرمند و فرهنگی حکایت دارد. توضیحات هانیه توسلی، بازیگر سینما که به دلیل حملات و هجمه مکرر و درخواست‌های گستاخانه مجبور به بستن صفحه اینستاگرام خود شد در اینجا بسیار قابل تامل است. وی به تخریب فرهنگ عمومی اشاره دارد. البته در این باب به تفکر و ایدئولوژی پنهانی که در این زمینه اشاره‌ای نمی‌کند. توسلی می گوید: « بعد از فوت مرحوم پاشایی، اکثر کامنت‌هایی که در اینستاگرام برای من می‌گذاشتند تقاضاهای بعضن توهین‌آمیز و تند برای پست کردن یک مطلب در مورد مرتضا پاشایی و تسلیت درگذشت ایشان بود. یک پست توضیحی گذاشتم (که متنش موجود است) و ضمن ابراز تاسف و همدردی، گفتم با مرتضا پاشایی و کارهای‌شان آشنا نبوده‌ام و بعد هم که گوش کرده‌ام، فهمیده‌ام موسیقی ایشان سلیقه‌ی من نبوده، و از طرف دیگر تسلیت عمومی گفتن را دوست ندارم. از همان‌جا بود که کامنت‌های اهانت‌آمیز شروع شد. تصمیم گرفتم که صفحه‌ی اینستاگرام عمومی خودم را ببندم و یک صفحه‌ی شخصی برای دوستان نزدیک داشته‌باشم. دلیلش هم راستش اهانت‌ها نیست. آدمیزاد از خنجری که نبُرد زخم نمی‌خورد. من هم که نه بی‌احترامی کرده بودم و نه اهانتی، اصلن این حرف‌ها را به خودم نگرفتم که بخواهم شخصن دلگیر شوم. ناراحتی من ناراحتی عمومی از وجود و رشد این فرهنگ نازل است. درواقع بعد از این ماجرا، از مردم ناامید شدم. به هرحال این اتفاق، هدف من را از ایجاد یک صفحه‌ی عمومی، زیرسوال برد و به همین خاطر صفحه را به طور کلی پاک کردم. هدف من ارتباط بیشتر و نزدیک‌تر با عزیزانی بوده که همیشه چه در فضای مجازی و چه بیرون، به من لطف داشته‌اند. اما روزی که گذشت به من نشان داد که دیگر این راه ارتباطی «کار نمی‌کند» به اصطلاح. وقتی آن فضایی که به طور معمول فضای آرامی بوده برای ثبت لحظه‌ها یا معرفی کتاب و ...، الان تبدیل به نوعی میدان جنگ شده، ترجیح می‌دهم که عرصه را برای توهین بیشتر به خودم، به مرتضا پاشایی مرحوم، و به عزیزانی که به من لطف دارند باز نگذارم.» اپیزود دیگر این سریال تلخ را می تواند در حمله به صفحه فیس‌بوک بهاره رهنما، مشاهده کرد. موضوع وی جالب توجه تر از هتاکی به هانیه توسلی است. شاید موضوع توسلی را بتوان با بحث هیجانات افسارگسیخته برخی از طرفداران مرحوم پاشایی توجیه کرد اما موضوع بهاره رهنما با این مباحث قابل توجیه نیست. رهنما نیز مورد هجوم اظهارات اهانت آمیز و افراطی برخی از افرادی که خود را در زیر بیرق دمکراسی و آزادی بیان می بینند قرار گرفته و در این زمینه می گوید: «من که جز یک فن پیج صفحه ای در فیس بوک ندارم اما شنیدم تو فیس بوک حال خیلی ها خرابه سر مقتل خونی من از بی بی سی و نادر فتوره چی بگیر تا خیلی از روشنفکر نماهای دیگه جوابم فقط به این آدما اینه زیر پرچم حسین ع سینه زدن لیاقت میخواد افتخار میکنم که از بچگی این ارادت رو داشتم و دارم جالبه که حتی مصاحبه با تلوزیون رو بخاطر همین حواشی بعد برنامه حذف کردم و انجام ندادم اما نمیدونستم هنوزم ادمای هستن که بخاطر اعتقاد مذهبی که خیلی شخصیه توهین میکنن و به اسم دموکراسی فحاشی میکنن و آنقدر وقاحت دارن که علمداری امام حسین ع رو تحجر بدونن بازم تاکید میکنم من افتخارمیکنم به خواندن مقتل حضرت رقیه در محرم سال هزار و سیصد و نود و سه شمسی و نذر کردم تا زنده ام برأی همه کودکان مظلوم در جنگ و به عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان مقتل حضرت رقیه رو برای مردم بخوانم /یا حسین» اما اپیزود سوم را باید در این زمینه جولان گشتاپوی وطنی و فاشیستم متجددانه در شبکه‌های اجتماعی دانست. جولانی که گاه به مانند روش شعبون بی مخ‌های مالوف سعی دارد افرادی که به زعم لیبرال‌ها از جرگه و مسیر آنان خارج می شوند را تنبیه کرده و آنها را در ادامه یا به سکوت و حاشیه نشینی وادارد یا از ادامه طرح چنین مباحثی باز دارد. در این باره اگر به گذشته در شبکه‌های اجتماعی نگاهی بیندازیم موارد جالب توجه دیگری نیز می بینیم. به عنوان مثال هتاکی به علیرضا افتخاری و الهام چرخنده جزو این موارد است. جالبتر اینکه در این باب آنچه قربانی می شود شعار آزادی بیان است و در پس این ظاهر تجددمآبانه آنچه مشهود است فضای القاء شده ای است که سعی دارد بینش افراد را از آنان بگیرد و نسخه دیکته شده‌ای را برای آنان تجویز کند و در واقع تفکر افراد را بر اساس منافع لیبرالیسم کانالیزه کند. با این حال روشنگری در این زمینه بسیار حائز اهمیت است. البته در این فضا آنچه بوجود می آید حباب و فضای کاذبی است که هر آن مانند دو موردی که ذکر شد باید منتظر ترکیدن ان باشیم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت