باشگاه خبرنگاران: خبرهای ضد و نقیض روزهای اخیر از مجروحیت، زخمی شدن شدید، و بعضاً هلاکت "ابوبکر البغدادی" سرکرده گروه تروریستی داعش حکایت دارد.
17 آبان (8 نوامبر) دویچه وله نوشت: ناوگان هوایی آمریکا خبر داد که توانسته مقرّ جمعی از سران ارشد داعش در حومۀ موصل را بمباران کند و در این حمله علاوه بر انهدام ده تانک متعلق به تروریستها، تعدادی از سران این گروه به هلاکت رسیدهاند. حضور ابوبکر البغدادی در میان کشتهشدگان، هنوز قابل تأیید نیست و ارتش عراق قرار است صحت و سقم این مطلب را مورد بررسی قرار دهد.
18 آبان 93 (9 نوامبر) خبرگزاری رویترز و شبکه العربیة همزمان اعلام کردند که خلیفۀ خود خوانده داعش در حمله هوایی جنگندههای ائتلاف ضدّداعش به عراق، به شدت زخمی شده است.
فارغ از اینکه تردیدها و تحقیقها به کجا بیانجامد، هلاکت "البغدادی" صحت داشته باشد یا خیر، و بالاخره بود و نبود وی تا چه اندازه در ازهمپاشیدگیِ بدنۀ تشکیلات داعش تأثیر بگذارد، ولی به هر حال تجربه ثابت کرده که این بار هم در مسئله مرگ یا کشته شدن ابوبکر البغدادی نباید منتظر شفافیت خبری یا انعکاس رسانهای روشنی باشیم. چرا؟
برای پاسخ به این پرسش نگاهی به موقعیتهای کاملاً مشابه در چند سال اخیر میاندازیم.
*** مرگ بنلادن در پوشالی از "اسرار حکومتی" نیروی دریایی آمریکا
خبر کشته شدن "اسامه بن لادن" سرکرده گروه القاعده در پایتخت پاکستان، روز دوشنبه 1 مه 2011 (11 اردیبهشت 90) در کمتر از یک ساعت به پربازدیدترین خبر جهان تبدیل شد. این باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا بود که پشت تریبون کاخ سفید قرار گرفت و این خبر را به نام پیروزی غرورآفرین نیروهای آمریکایی به اطلاع دنیا رساند.
اوباما آن روز در سخنانش مدعی شد که بنلادن از بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تحت تعقیب بوده (یعنی درست ده سال!)؛ تا اینکه هفته گذشته اطلاعات کافی در مورد مقرّ مخفیانۀ اسامه بنلادن به دست آمده و نیروهای آمریکایی طی یک حمله مسلحانه در پاکستان و کشتن وی، اکنون جسد بنلادن را در اختیار دارند و آن را به دریا خواهند انداخت!
یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (Navy SEALs) در ادامه اخبار خود به رسانهها این طور گفت که بنلادن را سه بار مستقیماً از نزدیک و از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار داده و مغزش متلاشی شده است.
بعد از اعلام این خبر، مردم بعضی از شهرهای آمریکا به خیابانها ریختند و به خیال اینکه از مسبّب حادثۀ تروریستی ده سال پیش (11 سپتامبر) انتقام گرفته شد، به شادی پرداختند. اما رضایت افکارعمومی، مخصوصاً مردم آمریکا از این خبر دیری نپایید، چون سیل خروشان ابهامات و سؤالات بیجواب از شواهدی که بعداً و به تدریج به دست میآمد، این رضایت خاطر را به گیجی و حیرت تبدیل کرد:
- تا 28 اردیبهشت 90: مطبوعات و خبرگزاریها به بررسی و واکاوی در تنها تصویر منتشر شده از لحظه کشته شدن بنلادن در خاک پاکستان پرداختند و البته نتایجی که به دست میآمد، هرگز به نفع آمریکاییهایی نبود؛ آمریکاییهایی که انتظار داشتند این قصۀ پیروزمندانه را به عنوان اقدامی پرزحمت و ضدّتروریستی در یادها ثبت و ضبط کنند.
خبرگزاری بیلد در تیتر صفحه نخست: ثابت شد: جعلی بودنِ آخرین عکس از "بنلادن"
جزئیات ساختگی بودن این تصویر در هفتههای بعد مثل بمب صدا کرد. خبرگزاری فرانسه با تیتر "مونتاژ بزرگ" این عکس را به سخره گرفت. "فیگارو" هم صحت و سقم این خبر را به نتايج آزمايشهاي DNA براي تشخيص هويت واقعي جسد موکول کرد.
این تصویر منتشرشده از کشتن بنلادن (تصویر سمت راست) از بینی به پایین، دقیقاً با عکسی قدیمی از بنلادن (تصویر سمت چپ) و از بینی به بالا با عکسی از یک جنازه (تصویر وسط) همخوانی دارد! کلیه قسمتهای صورت نیز به طور ناشیانه با ترفندهای نرمافزار فتوشاپ دستکاری شدهاند.
علاوه بر این، آیا تصویر فوق میتواند مربوط به کسی باشد که سه بار از فاصله نزدیک به مغزش شلیک شده است؟!
برخی محققان و پژوهشگران، بعد از خبر کشته شدن بنلادن در سال 2011 گزارش رسانههاي آمريکايي را "داستان، و نه واقعيت" دانستند و یادآوری کردند که سرکرده گروهک تروریستی القاعده، ده سال پیش بر اثر سرطان ریه به مرگ طبیعی مرده است. فاکس نیوز در دسامبر 2001 خبر مرگ وی را منتشر کرده بود.
همچنین روزنامه مصری "الوفد" 26 دسامبر 2001 در شماره 4633 خود خبر مرگ و تشییع جنازه بنلادن را گزارش داده بود.
- مرداد 90: سه ماه از اعلام خبر کشته شدن بنلادن توسط نیروهای آمریکایی نگذشته بود كه 30 نفر از افراد اين يگان از ارتش ایالات متحده، در حادثه سقوط يك هليكوپتر در افغانستان كشته شدند. خانواده و وابستگان كشتهشدگان، تحقيق درباره حادثه را خواستار شدند اما پاسخي دريافت نكردند.
برای نمونه "چارلز استرنج" میخواست بداند چرا پسرش توسط دولت کشور خودش به کام مرگ فرستاده شده؛ وی اظهارات اوباما درباره به دریا انداختن جسد بنلادن را بسیار عجیب خواند و پرسید چرا کسی این اظهارات بیمعنی را به چالش نکشید؟
- خرداد 92: روزنامه "اخبار الخليج" در مصاحبه با "نبيل نعيم عبدالفتاح" محافظ شخصي بنلادن با تکذيب انداختن جسد "بن لادن" در دريا، اين موضوع را قصهاي مشکوک خواند و گفت هنگاميکه نيروهاي ويژه آمريکايي به محل سکونت بنلادن هجوم بردند، وی بلافاصله کمربند انفجاري خود را منفجر کرد. بنلادن در ده سال آخر عمرش همواره کمربند انفجاری به تن داشت، چون هرگز نمیخواست خود را به آمریکاییها تسلیم کند.
علاوه بر این اخبار ضدّ و نقیض از مرگ بنلادن، عدهای هم هستند که هنوز معتقدند بنلادن زنده است! تا همین امروز هزاران هزار کتاب، مطلب، گزارش و مقاله در این باره نگاشته شده و در آینده نیز ادامه خواهد داشت ولی کسی از مردم عادی، حقیقت اطمینانبخش را نخواهد فهمید.
سؤال اینجاست که وقتی آمریکا اصرار دارد خود را پلیس بینالملل و مسئول برقراری امنیت در کل دنیا (!) معرفی کند، پس چرا پروسۀ قتل سرکردۀ تروریستهای القاعده که به ادعای خودشان ده سال مدید به دنبال آن بودند، کاملاً مشکوک، پر از شبهه و با تنها یک عکس آن هم عکس جعلی صورت میگیرد و صداهای مخالف هم در نطفه خفه میشوند؟
*** "صدام" دیکتاتور عراق و دیگران...
9 دی 85 (30 دسامبر 2006) "صدام" دیکتاتور عراق پس از طی شدن مراحل دادگاهی که در آن تنها به گوشهای از جنایاتش رسیدگی شد، در اردوگاهی در شهر کاظمین عراق به دار آویخته شد. تنها شاهد این اعدام که تا همین امروز بدان استناد میشود تصویری مبهم است که اولین بار از شبکه تلویزیونی الجزیره پخش شد و ظاهراً از طریق دوربین تلفن همراه ضبط شده بود. البته این فیلم در لحظهای که طناب دار توسط چند نفر سیاهپوش به گردن صدام آویخته میشود، قطع میشود. سپس ادعا شد که جنازه صدام در محلی نامعلوم دفن گردید.
اگر این فیلمبرداری کوتاه با تلفن همراه، غیرقانونی و مخفیانه بوده، چطور میتوان باور کرد که برای چنین صحنۀ سرنوشتساز و تاریخی، تدابیر امنیتی اندیشیده نشده باشد؟
و اگر این فیلمبرداری تأییدشده و از سوی مجریان حکم، اجازه داده شده بود، چرا با دوربینهای رسمی و تا آخرین لحظۀ اعدام، یک فیلمبرداری ماندگار و با کیفیت صورت نگرفت تا دیگر هیچ شکی باقی نماند؟
مگر نه اینکه حملۀ آمریکا به عراق و به راه انداختن جنگی خونین و ویرانگر در این کشور تماماً به بهانۀ نابودی همین دیکتاتور انجام شده بود؟ پس چرا آمریکا در سال 2006، اجازه حضور و نظارت گروهی از ناظران بینالمللی بيطرف، یا نمایندگانی از قربانیان جنایتهای وی بر مراحل اعدام را نداد که بتواند هلاکت این دیکتاتور را در زمرۀ افتخارات خود (!) به ثبت برساند؟
صدام دستکم 5 بدل داشت و قبل از سال 2006 بارها خبر کشته شدن وی، با این تکذیبیه که فردِ کشتهشده، بدل صدام بود، همراه میشد. بعد از اعدام صدام هم هنوز هستند صاحبنظرانی که معتقدند فرد اعدامی، واقعاً خود او نبوده است:
*** "ابوبکر البغدادی": در لیست دومینوی مرگهای مشکوک
شبهات و سؤالات فوق به معنی نفی اعدام صدام یا جانبداری از برخی فرضیههای متناقض در ماجرای کشته شدن بنلادن نیست، بلکه پرسشهایی است که اوج عدم شفافیت در سیاستهای منطقهای واشنگتن و استراتژیهای ده سال اخیر آن را میرساند.
با توجه به مطالب گفته شده، نتیجه میگیریم اکنون حدس دور از انتظاری نیست، اینکه اگر قرار بر هلاکت ابوبکر البغدادی در هفتههای آینده توسط ائتلاف موسوم به ضدّ داعش به رهبری آمریکا باشد، احتمالاً این بار هم شاهد قتلی مشکوک و بیصدا باشیم که فقط مدت کوتاهی خبرش داغ شده ولی به زودی سرد بشود. سپس قضاوت درباره آن و رمزگشایی از جزئیاتش ناخودآگاه بر عهده آیندگان تاریخ قرار خواهد گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید