سرویس سیاسی «فردا»؛ کشور افغانستان از دیر باز محل جولان کشورهای قدرتمند بوده است. با نگاهی به تاریخ این کشور جای پای انگلیس، روسیه، آمریکا و اخیرا چین را میتوان در این کشور مشاهده کرد. کشوری که روزگ
اری ضمیمه خاک ایران بود و با توجه به سیاستهای استعماری انگلیس از ایران جدا شد. انگليسي ها در سال 1855 و در پي يک درگيري پرتلفات با پشتون ها، در پيشاور با دوست محمدخان (افغان) قرارداد صلح امضا کرده بودند و سياستشان بر اين بود که يک افغانستان ملوک الطوايفي هوادار انگلستان که حائل ميان روسيه و هند باشد به وجود آيد. انگليسي ها که متوجه نفوذ فرهنگي صدها ساله ايران در ميان هنديها شده و از تصرف دهلي توسط نادرشاه و بعداً يک خان افغان اطلاع داشتند، از آن نگران بودند که يک نادرشاه، يعقوب ليث، مرداويز و اردشير پاپکان ديگري در ايران بر سر کار آيد، به انديشه احياي امپراتوري سابق افتد و جهانگيري از سر بگيرد و اين بار روسها هم به او کمک کنند. لذا با ادامه يکپارچه بودن ايران در بخش شرقي، که دربار آن متمايل به
روسيه بود، مخالف بودند و به همين سبب هرات و نواحي ديگر افغانستان و همچنين بخش شرقي بلوچستان (مکران) را از ايران جدا کردند. «افغانستان» نامي است که انگليسي ها بر ايران خاوري گذاشته اند. اهمیت استراتژیک آن زمان افغانستان بیشتر مربوط به هند بود. هندی که به عنوان مرکز استعماری جهان ایفای نقش می کرد و همان نقش مهمی را برای انگلیس آن زمان داشت که اسرائیل اینک برای آمریکا دارد. افغانستان در آن زمان دیوار حائل میان هند و روسیه بود. کم کم با افول انگلیس، اتحادیه جماهیر شوروی وارد معادلات داخلی این کشور شد. جنگ شوروی در افغانستان به ۹ سال اشغال و درگیری اتحاد جماهیر شوروی در آن کشور به جهت پشتیبانی از دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان در مقابل نیروهای مجاهدین افغان و داوطلبان خارجی عرب اطلاق میشود. در ۳ دی ۱۳۵۸ (۲۴ دسامبر ۱۹۷۹) به فرمان لئونید برژنف رهبر شوروی سپاه چهلم این کشور وارد افغانستان شدو در نهایت در دوران میخائیل گورباچف آخرین رهبر این کشور، عقب نشینی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۷ (۱۵ می ۱۹۸۸) آغاز و آخرین گروه در ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ (۱۵ فوریه ۱۹۸۹) از افغانستان خارج شدند. این جنگ بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به
پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت. گروههای مجاهدین که علیه دولت افغانستان و اشغال کشور فعالیت داشتند، مورد پشتیبانیهای مالی و نظامی از منابع مختلف از جملهایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی، بریتانیا، پاکستان، ایران، مصر، اندونزی، کانادا، جمهوری خلق چین و دیگر کشورها قرار داشتند و در مقابل دولت افغانستان مورد پشتیبانی هند نیز قرار گرفته بود. جنگ افغانستان نقطه عطف مهمی در دوران جنگ سرد محسوب میگردد و همچنین سهم بزرگی بر پایان جنگ سرد داشت. بواسطه روند طولانی جنگ، جنگ افغانستان به "جنگ ویتنام شوروی" تشبیه شده و از دیگر نامهای مشهور آن "تله خرس" میباشد. نیروهای شوروی از افغانستان خارج شد اما میراث شوم جنگ این کشور ادامه بی ثباتی و ناامنی در قالب جنگ داخلی بود. جنگ داخلی که به ظهور پدیده شوم تروریست و طالبان در این کشور انجامید. همین موضوع سبب شد تا کم کم پای امریکا به افغانستان باز شود. جنگ 2001 افغانستان توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و هشدار جورج دبلیو بوش رئیس جمهور ایالات متحده
آمریکا به گروه طالبان مبنی بر اخراج گروه تروریستی القاعده از افغانستان و رد این درخواست از سوی طالبان؛ آغاز شد. به دنبال خودداری طالبان از پذیرش خواست ایالات متحده آمریکا فرمان حمله به افغانستان در روز ۷ اکتبر سال ۲۰۰۱ صادر شد. بریتانیا از سال ۲۰۰۲ فعالیتهای نظامی مستقل خود را آغاز کرد. هدف اصلی این جنگ، مبارزه و از بین بردن القاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریباً یک ماه بعد طالبان در اطراف افغانستان پراکنده شد و با برگزاری کنفرانس بُن، حامد کرزی به قدرت رسید و در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد. حال موضوع خروج نیروهای امریکایی از این کشور بحران زده مطرح است اما آنچه که مورد توجه است آمریکایيها به طور کامل از این کشور خارج نخواهند شد و به سنت قدیمی خود که هنوز در کشورهایی مانند کره جنوبی پابرجاست، پایگاههای خود را در این کشور به جای بگذارد. افغانستان حالا بعد از دوران کرزای را تجربه میکند. تحلیلگران امریکایی نگران هستند که با خروج نظامیان این کشور نقش چین در افغانستان پر رنگ شود. آنها معتقدند در این مدت چین بهمنظور پیشبرد اهداف خود و مقابله با تهدید گروههای
شبهنظامی ازبک روابط خود را با گروههایی همچون طالبان در افغانستان حفظ و به تقویت بیشتر این گروهها کمک کرده است. این امر باعث شده تا رویکرد و سیاستهای چین در تقابل با سیاستهای آمریکا و سایر کشورهای درگیر در این موضوع قرار بگیرد و همین امر میتواند در آینده تنشهایی را میان چین و آمریکا به وجود آورد. البته نقش چین در افغانستان را نمی توان به عنوان یک همسایه قدرتمند نادیده گرفت اما مطرح کردن این موضوع به گونهای بهانهای برای تداوم حضور نظامی آمریکا در این کشور است. البته باید گفت که افغانستان پلی برای پیوستن چین و روسیه نیز هست. از این رو آمریکایی ها سعی دارند با استمرار حضور خود در این کشور به نوعی این مساله را مدیریت کنند و مانع ایجاد پیوند ژئوپلوتیک چین و روسیه شوند. این درحالی است که نقش ایران نیز در این میان بسیار قابل توجه است. ایران کشوری است که با افغانستان پیوند زبانی و فرهنگی دارد. از این حیث تاثیرگذاری ایران در این کشور میتواند عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را افزایش دهد و این موضوعی است که اعراب و رژیم صهیونیستی از ان واهمه دارند. بازی قدرتهای جهانی در افغانستان سبب شده تا این کشور صادر
کننده دو پدیده مخرب جهانی یعنی تروریزم و مواد مخدر باشد. ناامنی در افغانستان همواره به مانند ویروسی به سایر مناطق جهان نیز سرایت کرده است. این کشور بحران زده منشاء بحرانهای جهانی زیادی است. تروریستمی که در سوریه و عراق امروزی رسوخ کرده است میراث آبا و اجدادی بحران افغانستان است. شیوع تروریسم تکفیری به صورت امپراتوری بعد از مرگ بن لادن صورت گرفت. از شاخ آفریقا تا قلب خاورمیانه و کشورهای دیگر این پدیده رشد کرده است. بدون شک نمی توان نقش بحران افغانستان و القاعده و طالبان را در جهانی شدن پدیده تروریسم نادیده گرفت. موارد مخدر نیز در این میان یکی دیگر از صادرات افغانستان است. پدیده شوم دیگری که گفته می شود قدرتهای جهانی در آن دستی بر اتش دارند. در مناطقی از افغانستان که به لحاظ ژئوپلیتیکی تنش وجود دارد به ویژه نواحی که از شرایط مساعد آب و هوایی برای کشاورزی برخوردارند ، کشت خشخاش برای تولید و مصرف این مواد امری متداول است. نود درصد مواد مخدر جهان هم اکنون در افغانستان تولید میشود و این میزان دو برابر بیشتر از تولید مواد مخدر جهان در ده سال گذشته است که به زعم کارشناسان در حال فزونی است. درآمد حاصل از تجارت
مواد مخدر بسیار هنگفت است و بعد از تجارت اسلحه دومین فعالیت پر سود جهان تلقی می شود. حاصل از مواد مخدر مشابه درآمد حاصل از صنعت اتومبیل سازی یا داروسازی یا صنعت بانکداری است. نبود یک ساختار اقتصادی صحیح و امنیت کشاورزان افغان را به کشت مواد مخدر واداشته است.ارزش جهانی این صنعت غیر قانونی در سال ۲۰۱۲ به ۷۰ میلیارد دلار در سطح جهانی برآورد شد. تنها ۲٫۵ میلیارد از کل این در آمد به کشاورزان افغان می رسد و ماباقی به قاجاق های مواد مخدر در سطح جهانی. با این حال در آمد مواد مخدر ۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی افغانستان را تشکیل می دهد . به همین دلیل مبارزه با این بخش یکی از مشکلات مهم دولت افغانستان محسوب می شود. تشدید ناامنی در این کشور قطعا به تشدید تولید و صادرات مواد مخدر در افغانستان میانجامد. نکته قابل توجه آن است که با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان تولید مواد مخدر در این کشور تقریبا به صفر رسید اما با ورود آمریکا به افغانستان افغانستان اولین صادر کننده مواد مخدر در جهان شد. منابع آگاه مطرح می کنند که سازمان سیا قطعا در قاچاق مواد مخدر در افغانستان مشارکت دارد و تحقیقات نشان میدهد که این سازمان
سالانه چیزی در حدود 50 میلیارد دلار از قاچاق مواد مخدر سود میبرد. همه این موارد نشان دهنده آن است که حضور قدرتهای جهانی در این کشورموجب شده تا این کشور به طور مداوم بی ثباتی و بحران امنیت را تجربه کند. افغانستان از این لحاظ کشور مهمی است. ثبات و آبادانی این کشور به ثبات و آبادانی دیگر کشورهای منطقه می انجامد. تجربیاتی که تروریستها در افغانستان به دست آورند در کشورهای دیگر در حال اجرا شدن است و از این بابت باید به نقش کلیدی این کشور بحران زده در معادلات جهانی توجه ویژهای کرد.
دیدگاه تان را بنویسید