منتظر فرگوسن‌های دیگر در آینده نزدیک باشید

کد خبر: 372019
سرویس سیاسی « فردا »:‌ سوال های زیادی از نحوه شکل گیری و فعالیت جنبش های اعتراضی در آمریکا وجود دارد که برای پاسخ به برخی از این سوال های با بنیانگذار یکی از این گروه های منتقد که برای خود نام و شهرتی هم در آمریکا دست و پا کرده است گفتگویی کرده ایم.

متن مصاحبه با " مدیا بنجامین " از بنیانگذاران گروه ضدجنگ "کد پینک" به شرح زیر است:

لطفاً درباره گروه " کود پینک " توضیح بدهید.

ما این گروه را تأسیس کردیم، چون می‌خواستیم جلوی جنگ عراق را بگیریم. به این نتیجه رسیده بودیم که پاسخ آمریکا به حملات 11 سپتامبر قرار است ایجاد خشونت‌های بیش‌تر در دنیا باشد. بنابراین از سال 2002 که این گروه تأسیس شد تا به امروز تلاش خود را کرده‌ایم تا با سیاست‌های نظامی آمریکا مقابله کنیم، چرا که این سیاست‌ها نتیجه عکس می‌دهد و به ضرر آمریکاست. از سوی دیگر، هزاران میلیارد دلار به جای آن که خرج نیازهای اولیه مردم آمریکا شود، صرف جنگ می‌شود.

گروه ما اکثر اعضایش زنان هستند، اگرچه ما محدودیتی برای عضویت مردان قائل نمی‌شویم، اما مدیریت این گروه را زنان به عهده دارند. البته حوزه فعالیت ما هم مسائل سیاسی است، نه حقوق زنان.

گفته می‌شود که گروه‌های فعال سیاسی و اجتماعی در آمریکا اغلب نمی‌توانند موفق باشند، چرا که یا رهبری قدرتمندی ندارند و یا خود این گروه‌ها با هم ارتباط نزدیکی ندارند و جدای از هم عمل می‌کنند.

گروه‌های فعال آمریکایی هر کدام نقاط قوت و ضعف خود را دارند. گاهی وقت‌ها قوی‌تر هستند و گاهی ضعیف‌تر می‌شوند. مثلاً گروه‌های زیادی در آمریکا درباره حقوق سیاه‌پوست‌ها فعالیت می‌کنند و بسیاری از آن‌ها هم سال‌ها توانسته‌اند قدرت خود را حفظ کنند. با این حال می‌بینیم که هنوز هم نژادپرستی در آمریکا وجود دارد. جنبش قدرتمندی برای دفاع از حقوق زنان به راه افتاد، اما هنوز هم حقوق پرداختی به زنان کم‌تر از مردان است. در حوزه محیط زیست هم حرکت‌های خوبی صورت گرفته است. اخیراً یک گردهمایی در نیویورک برگزار شد و بیش از 400 هزار نفر در آن شرکت کردند. اما هنوز هم شرکت‌هایی هستند که دریاچه‌ها و رودخانه‌ها را آلوده می‌کنند و هیچ جریمه‌ای هم نمی‌شوند.

بنابراین گروه‌ها در آمریکا بالا و پایین‌های زیادی دارند، اما به خصوص درباره گروه‌های چپ‌گرا و پیشرو، بدون شک دولت تلاش‌های زیادی برای مقابله با آن‌ها می‌کند و این کار دلایل مختلفی هم دارد. نظام این کشور دو حزبی است و به هیچ حزب سومی اجازه نمی‌دهد که قدرت به دست بیاورد. در بسیاری از کشورها، گروه‌های فعال دارای بستر اجتماعی و مردمی و کارگری هستند، اتحادیه‌ها بسیار فعال هستند، اما در آمریکا اتحادیه‌ها تقریباً هیچ قدرتی ندارند.

البته من هم قبول دارم که بخشی از علت ضعف گروه‌های اجتماعی این است که هر کدام روی یک موضوع خاص مثل عدالت یا اقتصاد یا غیره تمرکز کرده‌اند و ما حزب سیاسی یا ائتلاف بزرگی نداریم که ما را متحد کند.

از آن‌جا که بدون داشتن یک حزب یا ائتلاف تأثیر در قوانین آمریکا غیرممکن است، آیا نیت تشکیل چنین ائتلافی میان گروه های منتقد در آمریکا وجود دارد؟

روند تشکیل حزب در آمریکا بسیار پیچیده است، یعنی عملاً امکان به وجود آوردن حزب سوم وجود ندارد. قانون آمریکا این است که یا باید پنجاه به علاوه یک درصد آرا را به دست بیاورید، یا این‌که هیچ چیزی به دست نمی‌آورید. در کشورهای دیگر این‌گونه است که اگر حزب شما مثلاً ده درصد از آرا را کسب کند، ده درصد از کرسی‌های پارلمان را هم تصاحب می‌کنید، اما در آمریکا این‌گونه نیست.

نکته دیگر این است که آمریکا 50 ایالت دارد و هر ایالتی قوانین خود را دارد و به شیوه خاصی می‌توانید نام خود را روی برگه‌های رأی ثبت کنید. این روند را باید 50 بار تکرار کنید و به خاطر همین پیچیدگی‌ها هم هست که حزب‌هایی مثل حزب کارگر و حزب سبز و غیره نمی‌توانند به جایی برسند.

بسیاری از گروه‌های فعال در آمریکا صرفاً محدود به چند عضو هستند، مثلاً 10 یا 12 نفر گرد هم جمع شده‌اند و یک گروه را تشکیل داده‌اند. البته گروه‌های بزرگ‌تری مثل گروه شما هم وجود دارد. آیا بین این گروه های منتقد رد آمریکا نشست و گردهمایی هم برگزار می‌شود؟

بله. من خودم در تاریخ 7 اکتبر، باید در یک گردهمایی گروه‌های ضدجنگ شرکت کنم که قرار است در آن درباره استراتژی‌های خود در قبال سوریه و عراق صحبت کنیم. ما دائماً از این نشست‌ها داریم.

البته یک نکته هم وجود دارد و آن این است که بسیاری از گروه‌ها هستند که ممکن است درباره یک موضوع با هم تفاهم داشته باشند، اما در یک موضوع دیگر با هم مخالف باشند و ما می توانیم روی نقاط مشترک سرمایه گذاری بیشتری بکنیم.

این گروه‌ها تا کنون چه دستاوردهای ملموسی داشته‌اند؟ چه مثال‌هایی را می‌توان برشمرد که نتیجه تلاش‌های همین گروه‌های منتقد در آمریکا باشد؟

ما در زمینه رفتار شرکت‌های بزرگ توانسته‌ایم تأثیرگذار باشیم. این شرکت‌ها را مجبور کرده‌ایم تا شرایط حقوقی بهتری برای کارگران خود فراهم کنند. مثلاً شرکت تولید پوشاک " نایکی" از کارگران خود در خارج از آمریکا سوء استفاده می‌کرد و حقوق اندکی به آن‌ها می‌داد. ما کاری کردیم که این شرکت مجبور شد حقوق اضافه‌کاری و شرایط سخت کاری را هم به آن‌ها پرداخت کند.

در مورد محیط زیست هم تلاش‌های گروه‌های آمریکایی موجب شد تا برخی از شرکت‌های بزرگ مجبور شوند، آلودگی‌هایی را که ایجاد کرده بودند، برطرف کنند و حتی غرامت به محله‌هایی پرداخت کنند که آن‌ها را آلوده کرده بودند. در زمینه استفاده از پهپادها هم دولت را مجبور کرده‌ایم تا تعداد پهپادهای استفاده شده در پاکستان و یمن و کشورهای دیگر را کاهش بدهد. این اقدام بسیار تأثیرگذار هم بود و به نظر من جان انسان‌های زیادی را نجات داد. البته ما می‌خواستیم استفاده از پهپادها به کلی متوقف شود، اما دست‌کم توانستیم تعداد حملات پهپادی را کم کنیم. تلاش‌های ما همچنین موجب شد تا اقدام نظامی علیه ایران شکل نگیرد و یا تحریم‌های شدیدتر وضع نشود. ما نتوانسته‌ایم جهت کلی سیاست‌های آمریکا را عوض کنیم، اما در موارد خاص تأثیرات خوبی گذاشته‌ایم.

یکی از نکات مهم درباره گروه‌های منتقد در آمریکا این است که چگونه می‌توانند افراد جامعه را به سوی خود جذب کنند. گروه‌های فعال آمریکا در این زمینه تا چه اندازه موفق بوده‌اند و از چه روش هایی استفاده می‌کنند؟

این موضوع بستگی دارد به این‌که درباره کدام دسته از گروه‌ها صحبت می‌کنید. مثلاً گروه‌های محیط زیست به راحتی می‌توانند هزاران نفر را عضو خود بکنند، چرا که مردم در منطقه خود مشکلات را می‌بینند و آلودگی آب و هوا را حس می‌کنند. اما وقتی درباره جنگ و صلح حرف می‌زنید، خیلی برای مردم ملموس نیست. اغلب مردم نمی‌دانند چه پول‌هایی به جای استفاده درون آمریکا در جنگ‌ها تلف می‌شود و تعداد خانواده‌های سربازان و نظامیان هم آن‌قدر زیاد نیست.

اولویت شما در سیاست‌گذاری گروهتان چیست؟ آیا به دنبال توقف جنگ‌های آمریکا هستید؟

هر دوی این‌ها هدف ما هست. مطمئناً اولویت اصلی ما این است که سیاست‌های آمریکا را تغییر بدهیم تا دولت به جای تمرکز بر جنگ، بر حل مسائل و مشکلات داخلی آمریکا تمرکز کند و به این ترتیب هزینه‌های هنگفتی که الآن خرج جنگ می‌شود، به مصارف داخلی اختصاص بیابد.

آیا برای قطع کمک‌های مالی آمریکا به اسرائیل هم کاری کرده‌اید؟

بله. ما همواره تلاش می‌کنیم تا جلوی پول‌هایی را بگیریم که به اسرائیل می‌رود، اما تا کنون هیچ موفقیتی به دست نیاورده‌ایم. برای قطع کمک‌های مالی آمریکا به مصر هم تلاش‌هایی کرده‌ایم، چرا که مصر هم دولت بسیار سرکوب‌گری دارد. درباره کمک به مصر موفقیت‌هایی کسب کرده‌ایم. اکنون نیمی از مبلغ قبلی، دیگر به مصر فرستاده نمی‌شود. با مشورت‌ها و همکاری‌هایی که با سناتورها داشته‌ایم، توانسته‌ایم در این مسیر گام‌هایی برداریم.

برای متقاعد کردن سناتورها از چه روش‌هایی استفاده می‌کنید؟

خب خیلی روش‌ها وجود دارد. ما ابتدا تلاش می‌کنیم با آن‌ها نشست‌های دوستانه بگذاریم. اگر از این راه به نتیجه‌ای نرسیم، می‌رویم و در دفترهایشان می‌نشینیم تا با آن‌ها گفتگو کنیم. گاهی ممکن است جلوی در خانه‌هایشان تظاهرات و اعتراض کنیم.

دولت آمریکا برخی از رهبران گروه‌های منتقد, مانند " مومیا ابوجمال " یا " مالکوم ایکس" را که رهبر سیاه‌پوست‌ها بودند، ترور می‌کند و یا به زندان می‌اندازد، اما در برخورد با برخی دیگر از این رهبران دست به چنین اقداماتی نمی‌زند. فرق بین این رهبران چیست؟ چرا این برخورد متفاوت وجود دارد؟

این مسئله بستگی دارد به این‌که یک گروه تا چه اندازه تأثیرگذار است و یا در چه مقطعی قدرت می‌گیرد و فعالیت می‌کند. بنابراین اگر به ما حمله نمی‌کنند، شاید معنایش این باشد که ما به اندازه کافی تأثیرگذار نیستیم. ضمن این‌که رهبران سیاه‌پوست‌ها همواره بیش‌تر از سفیدپوست‌ها سرکوب می‌شوند و مردان هم بیش‌تر از زن‌ها. اتفاقاً یکی از دلایلی که باعث شد ما تصمیم بگیریم بیش‌تر اعضایمان را از زنان انتخاب کنیم این بود که شاید ما بتوانیم کارهایی را بکنیم که بسیاری دیگر نتوانستند انجام بدهند.

آیا می‌توان جنبش تسخیر وال‌استریت را یک انقلاب کوچک دانست یا این هم صرفاً یک جنبش اجتماعی بود؟ و آیا در آینده نزدیک ممکن است شاهد تکرار چنین جنبش‌هایی و یا ملحق شدن آن‌ها به حرکت‌های دیگری مثل ناآرامی‌ها در فرگوسن باشیم؟

به نظر من تسخیر وال‌استریت هم یک جنبش اجتماعی بود، البته توانست افراد زیادی را به خود جذب کند، به ویژه افراد جوانی که تا کنون عضو جنبش‌های دیگر نبودند و این یک نکته مثبت برای این جنبش بود. در مورد فرگوسن هم به نظر من در آینده شاهد فرگوسن‌های دیگری هم خواهیم بود، هم به این خاطر که پلیس همچنان نظامی‌تر می‌شود و به خشونت علیه سیاه‌پوست‌ها ادامه می‌دهد و هم به خاطر این‌که مردم این روزها بسیار راحت‌تر از گذشته می‌توانند فیلم بگیرند و شواهد و مستندات جمع کنند و ضمن این‌که شبکه‌های اجتماعی هم به این روند کمک می‌کند.

با این حال، من معتقدم بزرگ‌ترین مشکل گروه‌های فعال در آمریکا امروزه متقاعد کردن جوانان به انجام کارهای عملی است. جوانان امروز متأسفانه بخش عمده وقت خود را پای شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند و دائماً در توییتر و فیس‌بوک هستند و فکر می‌کنند با فشردن یک دکمه و امضای یک عریضه اینترنتی می‌توانند تأثیرگذار باشند، اما باید بتوانیم این جوانان را واقعاً وارد صحنه کنیم. صنعت سرگرمی آمریکا هم از سوی دیگر چشم جوانان را می‌بندد و وقت آن‌ها را می‌گیرد و حواسشان را از موضوعات اصلی و مهم در زندگی پرت می‌کند.

منبع: مشرق

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت