سانسورچیهای دهه هفتاد که لباس آزادی بیان به تن کردهاند/اولین روزنامه منتقد را چهکسی توقیف کرد؟
چندی است که برخی شخصیتهای سیاسی نزدیک به دولت به انتقاد از فیلترینگ موجود در فضای رسانهای میپردازند. سایت آقای هاشمی رفسنجانی هم در مطلبی در مورد وایبر در حرکتی هماهنگ به انتقاد از سیاست فیلترینگ پرداخت. حال سوال اینجاست که چرا دولت و حامیان او که اهرم اجرایی کشور را در اختیار دارند به جای انجام اقدامی عملی برای معضل فیلترینگ تنها انتقاد را در دستور کار قرار میدهند.
سرویس سیاسی «فردا»: چند روز پیش سایت شخصی آقای هاشمی رفسنجانی در مطلبی به انتقاد از سیاستهای موجود در قبال اینترنت، ماهواره و وایبر و ... پرداخت. هر چند امروز خیلی از افراد و شخصیتها مخالف نحوه برخورد موجود با این قبیل رسانههای جمعی هستند اما اظهار نظر برخی آقایان و تناقض آن با شیوه رفتاری آنها در زمان بدست گرفتن قدرت هر عقل سلیمی را دچار حیرت میکند.
امروز تمام کارشناسان متفق القول هستند که فیلترینگ درمان مبارزه با تهاجم فرهنگی و معضلات رسانههای که روز به روز توسعه مییابند و طیفهای مختلف مردم را به خود جذب می کنند، نیست اما چرا این چهرههای سیاسی در زمانی که خودشان مراکز تصمیمسازی و اجرایی کشور را در دست دارند موضعی متفاوت اتخاذ میکنند.
رسانههای کشور در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی یکی از سختترین دوران های خود را سپری کردند. هرچند این موضوع چندان برای نسلهای سوم و چهارم انقلاب بواسطه کمی سن و سال در آن سالها محسوس نیست اما نسلهای قدیمی تر انقلاب نحوه تعامل آقای هاشمی با محدود رسانههای آن دوران را بخاطر دارند.
نشریه "صبح" یکی از قوی ترین نشریات اصولگرایی در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود. این نشریه یکی از منتقدین اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور بود که در اوایل دهه هفتاد بارها و بارها با اتهامات مختلف به دادگاه کشیده شد.
آقای هاشمی که امروز نسبت به تمام مسائل جاری کشور انتقاد دارند در زمان ریاست جمهوری با هر صدای منتقدی بشدت برخورد میکردند. سید هادی خامنهای درگفتوگویی درباره نحوه تعامل آقای هاشمی با صدای منتقد و بستن روزنامه "جهان اسلام" در دوره ریاست جمهوری وی مینویسد: داستان توقیف روزنامه آن بود که ما بهویژه در حوزه اقتصاد انتقادهای زیادی به آقای هاشمی داشتیم و من از طریق یک راوی معتبر خبر داشتم که آقای هاشمی به کرات از روزنامه "جهان اسلام" اظهار نارضایتی کرد که بالاخره هم منجر به تعطیلی روزنامه شد. البته ما هنوز هم با وجود گذشت زمان منتظر بوده و هستیم که آقای هاشمی آن کملطفی را جبران کند، هنوز هم ناامید نیستیم! ولی جریان روزنامه که تا آن زمان هم اولین روزنامهای هم بود که توقیف میشد؛ نشان داد تحمل ایشان به انتقاد در دوران ریاست جمهوری مقداری کم بود.
به نظر میرسد برخی شخصیتهای طراز اول سیاسی در دهه هفتاد که در زمینههای متفاوت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کارنامه چندان مطلوبی نداشتند به نوعی از فعالیتهای خود پشیمان هستند و تلاش میکنند با باز نشان دادن گارد خود در برابر مظاهر متفاوت فناوری و مدها و مسائل روز و آنچه مقبول عموم است جایی در دل مردم پیدا کنند اما هرگز راهحلی ارائه نمیکنند.
خیلی از مراکز فرهنگی و امنیتی امروز در نظام تلاش میکنند تا جلوگیری و مقابله با مضرات فناوریهای جدید مانع از بیبهره شدن مردم از امکانات روز و قابلیتهای رسانههای نوظهور نشود اما این موضوعی نیست که تنها محدود به کشور ما باشد.
شاید جالب باشد که بدانیم بسیاری از کشورهای غیر اسلامی قوانین را برای مقابله با هرزهنگاری و ولنگاری وضع کردهاند و فیلترینگ سنگینی را برعلیه مراکز هنجارشکن اعمال میکنند حال اینکه چرا برخی شخصیتهای سیاسی در کشور با وجود آنکه مراکز قانونگذاری و فرهنگی را در دست دارند باز از موضوع فیلترینگ انتقاد میکنند ناشی از دو دلیل عمده است.
اول اینکه انتقاد این افراد تنها جنبه سیاسی داشته و قرار نیست عملا هیچ کاری برای ایجاد زمینه استفاده صحیح مردم از این فناوریها انجام دهند. حتی در مواردی دیده شده است که خود این افراد بالعکس ادعاهایی که مطرح میکنند در بحث فیلترینگ و مقابله با آسیبهای اجتماعی برخورد دارند مانند فیلتر کردن برخی سایتهای خبری به بهانه نداشتن مجوز در هفتههای گذشته.
ثانیا تفکر پوپولیستی حاکم بر جریان لیبرال کشور که از هر موضوعی بهانهای در جهت اهداف سیاسی خود دست و پا میکند و با سوء استفاده از مطالبات مردم تلاش میکند تا سبد رای خود را تقویت کند اما در عمل هیچ کمکی به خیل عظیمی از کارشناسان که بدنبال حل معضل فناوریهای ارتباطی جدید هستند نمیکند.
محسن رضایی در کتاب "رویارویی سوم و جھاداقتصادی" مینویسد که در دولت سازندگی فضای نقد و انتقاد کاملا بسته بود. نزدیکان ھاشمی بر این عقیده بودند که اگر دولت بخواھد کشور را به سمت سازندگی ھدایت کند، باید دستش آزاد باشد؛ فلذا رسانهھا باید انتقادات خود را تعطیل کنند و یا به صورت خصوصی بدون اینکه انعکاس بیرونی داشته باشد، مسائل را با مسئولین در میان بگذارند.
با این حال واکنش ھاشمی رفسنجانی به انتقاداتی که از او میشد، مصداق بارز افراط در برخورد با منتقد بود. بخشی از خاطره مرحوم «عزتالله سحابی» درباره عملکردآیت الله ھاشمی رفسنجانی شاید مصداقی باشد برای اینگونه رفتارھا؛ ماجرا از این قرار است که حدود 19 سال قبل یعنی در 23 خرداد 23 ،69 نفر از اعضای نھضت آزادی و افراد موسوم به ملی مذھبیھا به دلیل انتقاد از سیاستھای اقتصادی دولت آقای ھاشمی رفسنجانی و به دستور ایشان بازداشت شدند. سحابی که یکی از بازداشت شدگان سال 69 است میگوید: «ما به آقای ھاشمی نامه اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای ھاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاست خارجی ما به گونهای است که ما در انزوای کامل قرار گرفتهایم و ھمه دنیا با ما مخالف ھستند. در رابطه با این نامه، 23 نفر را بازداشت کردند که یکی از آن ھا من بودم... بعد از دستگیریھا، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا میشناختند به آقای ھاشمی اعتراض کردند که چرا عزت الله سحابی را گرفتی؟ آقای ھاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، میخواستیم رویش را کم کنیم.»
خوب است که افراد برجستهای چون آقای هاشمی به جای تکرار سناریوی انتقاد، انتقاد و انتقاد جلسات مشاورهای را به وزرای دولت که اکثرا از افراد نزدیک به جریان سیاسی کارگزاران هستند ارائه دهند و بدنبال راهحل عملی باشند نه اینکه در زمانی که دولت مورد حمایت وی اهرم مدیریت اجرایی کشور را برعهده دارد باز با قرار گرفتن در موضع اپوزوسیون انتقاد نسبت به ناکجاآباد را در دستور کار قرار دهد.
دیدگاه تان را بنویسید