سرویس سیاسی «فردا»؛ « وحدت و ائتلاف را قبول نمی کنیم اما وحدت شکن هم نیستیم.» این فهوای کلام اعضای گروه پایداری در برابر طرح وحدت اصولگرایی است که ازحدود یکسال گذشته پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 در این جریان مطرح شده است. اعضای پایداری بیان می کنند که با وحدت و ائتلاف مخالف نیستند اما همیشه بحث بر سر مصادیق بوجود میآید و همین مصادیق نیز ملاک عمل آنهاست. یعنی اگر مصادیق روشن کند که فردی انقلابی است آنها به حمایت از او می پردازند و اگر مصادیق مشخص کند که آن فرد انقلابی نیست به طبع حمایت نمیکنند. در این میان نیز استراتژی خود را بعد از عدم موفقیت در انتخابات سال 92 بر « نابسازی اصولگرایی» متمرکز کردهاند و این اصطلاحی است که به دنبال استراتژی شکست خورده «رقابت درون گفتمانی» در این گروه مطرح شده است. استراتژی که با این تحلیل و فرضیه غلط که رقیب سنتی دیگر از پا افتاده و یارای رقابت با اصولگرایان را ندارد، در گروه پایداری رسوخ کرد و باعث شکست اصولگرایان شد.
جالب اینجاست که اعضای گروه پایداری نماد نابسازی را نیز اشخاصی چون آیت الله مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی معرفی می کنند، این در شرایطی است که در انتخابات سال 92 پایداریها به توصیههای آیت الله مهدوی کنی توجه نکردند و مرحوم عسگر اولادی نیز در ماجرای برائت سران فتنه که با هدف اتمام حجت نظام با این افراد صورت گرفت و البته عملی نشد از سوی اعضای پایداری شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت. حال پایداریها به شیوه مالوف خود روی آورده اند و به بحث وحدت بی توجهی میکنند. درگذشته اتخاذ چنین سیاستی از سوی این گروه برای بالابردن وزن سیاسی در جریان اصولگرایی صورت می گرفت و در حال حاضر نیز به نظر نمی رسد سیاستهای این گروه سیاسی تغییر چندانی نکرده است. به نظر می آید در این روند بازهم موضوع سهم خواهی با چاشنی وحدت مطرح است. اصولگرایان مکررا از پایداریها خواسته اند که تابع جامعتین باشند اما به طور عکس پایداریها در این روند سعی کردهاند راه مستقلی را در پیش بگیرند. بسیای از کارشناسان و شخصیت های برجسته اصولگرایی وحدت و ائتلاف در این جریان را با توجه به رفتار خاص سیاسی پایداریها چالش برانگیز توصیف می کنند اما در این میان
مطرح می شود که جدایی پایداریها سبب عدم پایداری این جریان سیاسی است. مواضع غلط این گروه سیاسی حتی به موضوعات مهمی چون بازگشت احمدینژاد و سرمایه گذاری دوباره اصولگرایان بر روی وی نیز کشیده است. در این میان اما اصولگرایان نسبت به بازگشت دوباره احمدینژاد موضعی کاملا مخالف دارند چه اینکه در زمان ریاست جمهوری وی اختلافات سیاسی میان اصولگرایان و احمدینژاد بسیار بالا گرفت و از سوی دیگر احمدینژاد خود بیان کرد که اصلا اصولگرا نیست و این درحالی است که اصلاحطلبان برای ورود دوباره احمدینژاد به سیاست برنامه دارند و این مساله برای آنها محرز شده که احمدینژاد پتانسیل خوبی برای برهم زدن بازی اصولگرایان است؛ مسالهای که با سیاست پایداری ها با عنوان انتخاب اصلح که بر روی آن بسیار تاکید دارند نیز همخوانی ندارد. در این میان سیاستهای غلط و یکجانبهگرایانه پایداری سبب تشتت آرا در میان اصوگرایان شده و در نهایت به این جریان سیاسی ضربه وارد کرده است. موضع غیرمسئولانهای که عملا در حال تکرار است. در این میان هنوز تفکرات پیشین پایداری در انتخابات مجلس نیز خیمه زده است. پایداریها از انتخاب اصلح سخن می گویند و خود را مامور
به تکلیف می دانند اما اصولگرایان در این میان بیان می کنند که «رصد نتیجه، اصولا بخشی از تکلیف است» و البته در این شرایط تکلیف اصولگرایی وحدت و ائتلاف برای ورود به انتخابات مجلس آینده است. موضوعی که از آن به عنوان خطای محاسباتی یاد میشود. کلیه مواضعی که سیاستمداران اتخاذ می کنند برای صیانت از منافع اساسی ملت، بر اساس محاسباتی است و این محاسبات حرف اول را می زند. اگر محاسبات دقیق و درست باشد می تواند حافظ منافع اساسی ملت باشد و اگر محاسبات دقیق نباشد قطعا چنین نتیجه ای حاصل نمی شود. مساله ای که در عمق جریان تکلیفگرایی باید مورد نظر قرار گیرد. اما گروه سیاسی پایداری همواره در تحلیل های خود دچار خطای محاسباتی شده و همواره برای رقیب بازی کرده است. به عنوان مثال خطای محاسباتی که در زمینه برگزاری همایشهای دلواپسیم از سوی این جریان سیاسی تکرارشد از جمله این موارد است. جالب اینجاست که همین خطای محاسباتی در درون دو قطبی اعتدال و افراط جناح رقیب صورت گرفت و جناح رقیب با برچسب زنی سعی کرد خود را معتدل و اصولگرایان را افراطی جلوه دهد. این درحالی است که لیبرالها در جریان حوادث پس از انتخابات سال 88 نیاز مبرمی به
معتدل نشان دادن خود برای ترمیم وجهه از دست رفتهشان دارند. با این اوصاف به نظر میرسد با توجه به شرایطی که اصولگرایان در آن قرار داد آنچه گروه پایداری عمل کرده و بدان اصرار دارد، «تکلیف و وظیفه» نبود؛ بلکه «تفرقه و منیت و خود مطلوب پنداری» است و به زعم کارشناسان سیاسی پافشاری بر این سیاست در نهایت حاصلی جز تشتت آرای و ضربه دیگری با جریان اصولگرایی نیست.
دیدگاه تان را بنویسید