سرویس سیاسی «فردا»-امیر حمزه نژاد؛ چندی پیش بود که محمدرضا تاجیک، یکی از مشاوران محمد خاتمی و تئورسینهای دولت اصلاحات با یکی از روزنامههای لیبرال مصاحبهای انجام داد و طی این گفتگو به لزوم ترمیم این جریان سیاسی اشاره کرد. وی در این گفتگو کلمهای به کار برد که اینک برای جریان لیبرال به یک دردسر بزرگ تبدیل شده است. « نواصلاحطلبی» همان واژه دردسرساز است. تاجیک در توضیح این اصطلاح بیان داشت که « نواصلاحگرایی همان اصلاحگرایی است اما با زبان و بیان شرایط و زمانه خود. بیتردید «ما»ی اصلاحطلب با هویت اصلاحی زاده نشده، بلکه این «ما» در فرآیندهای زیستن خویش دائم در حال خلق شدن یا به تعبیر مولانا، «نو نو شدن» است. سخن امروز من این است که تاریخ اکنون این «ما» دستخوش کمبود دهشتناک همین «نو نو شدن» است.»
حامیان این رویکرد بر ضرورت اصلاح اصلاحات تاکید می کنند. اصلاحاتی که با بهره گیری از تئوری «بازگشت به نقطه صفر تاریخی» میشل فوکو مطرح شده است و قصد عزیمت به نقطه صفر اصلاحات را کرده تا با ایستادن در این نقطه، یک بار دیگر
پاسخی برای این پرسشها بیابد که: ۱- جنبش اصلاحات چگونه شکل گرفت؟ ۲- کارهای ناکرده و اشتباهات اصلاحطلبان چه بوده است؟ ۳- تندرویها و کندرویها چه بوده و چه آثاری در تضعیف جنبش داشته است؟ ۴- عوامل درونی و بیرونی سقوط اصلاحطلبی چه بود. طرفداران این مساله با قلم فرسایی در رسانههای این جریان تاکید می کنند که « اصلاحطلبان فاقد گفتمان منسجم و حاوی تشتت هستند، مقبولیت اجتماعی گذشته را از دست دادهاند و حتی پس از دراختیار گرفتن فرمان ماشین دولت از سوی حسن روحانی مصایب بسیاری دارند. » اما نواصلاح طلبی از همان ابتدا با واکنش منفی کسانی چون سعید حجاریان و علی یونسی روبرو شد و علی یونسی این واژه را نفی کرد و بیان داشت که اصلاحات همواره باید خود را ترمیم کند و احتیاجی به ساخت اصطلاحاتی چون نواصلاح طلبی نیست. حجاریان نیز بیان داشت که اصلاح برای اصلاح جا دارد نه نو شدن. بعد از این فعل و انفعالات و تکذیب و تایید نواصلاحطلبی بود که گروهی از اصلاحطلبان با پرچم نواصلاحطلبی برای تشکیل یک تشکل تازه در این جریان اقدام کردند و آن را «ندا» ( نسل دوم اصلاحطلب) نامیدند. در این زمینه یکی از اعضای شورای مرکزی این تشکل، تشکل
ندا را متشکل از ۱۲ نفر به عنوان هسته مرکزی اعلام کرد. تشکیل این جریان با انتقاد از رویکرد گذشته اصلاحطلبان نسل اولی آغاز شد. رضا شریفی فعال این جریان درباره آینده نواصلاح طلبی و رابطه آن با شکل سنتی لیبرالها در روزنامه اعتماد نوشت: «پوستاندازي اصلاحات و تولد يك جريان جديد اصلاحطلب خواهد توانست تا حدودي از فشار به جريان اصلاحطلبي جلوگیری کند و در عین حال ضمن مرور تجربه نسل اول تلاش ميكنند تا اشتباهات آنها را تكرار نكند.» وی جلب اعتماد نظام، جلب اعتماد نسل اول اصلاح طلب و جلب اعتماد مردم را سه رویکرد اصلی نواصلاحطلبی میداند و معتقد است که سیطره تفکرات چپگرایانه این جریان اجازه نداد تا اصلاحات در کشور رشد کند. صادق خرازی که گمان میرود یکی از مهرههای کلیدی تشکل نو اصلاح طلبی باشد ضرورت تولد این جریان را در همایش انتظار و امید در استان همدان اینطور معرفی میکند: «بیائید تعارف را کنار بگذاریم. صراحتاً باید گفت جریان اصلاح طلبی نیاز به پوست اندازی دارد. چارچوب های کهنه ی دیروز، زخم های التیام نیافته تاریخی و تاکتیک های مستعمل گذشته جوابگوی دور جدید اصلاح طلبی نیست. ما باید وارد فاز دوم اصلاح طلبی
شویم. اصول اصلاح طلبی مشخص و روشن است. هویت اصلاح طلبی ما تغییری نکرده است. آنچه باید تغییر کند روندهای سوءتفاهم آفرین گذشته است.» رسانه های لیبرال در برابر این انتقادات بنیادین تحملشان را از دست دادند و در همین روند بود که یکی از روزنامههای تابلودار در این جریان با عصبانیت به نواصلاحطلبی تاخت. روزنامه آرمان در این باره در مطلبی بسیار تند و زاویه دار با انتقاد از یکی از اعضای این طیف جدید اصلاحطلب نوشت: « هادی حیدری این را هم گفت که قابل تامل بود: «ما هیچگاه با صندوق رای قهر نمیکنیم، ما اهل تحریم انتخابات نیستیم و صندوقهای رای را تنها راه دستیابی به دموکراسی میدانیم. ما همچنین با حاکمیت در عین حفظ هویت اصلاحطلبی خود تعامل میکنیم و هر جا در اقدامات خود با تضادی از سوی ارکان نظام مواجه شویم تا زمانی که نظام را متقاعد نکنیم آن اقدامات خود را مسکوت میگذاریم.» این اظهارات به چه معناست؟ کدام تشکل و جناح سیاسی خلاف این موارد را قبول دارد که حیدری در معرفی تشکل ندا بر آن تاکید دارد؟ وااسفا به این رویکرد خام و ناپخته جوانان ندا!» اين تشكيلات را ميتوان از دو سو رقيب «داخلي» و «مهم» براي خود اصلاح طلبان
معرفي كرد. يك سر طيف اصلاحطلبي اعضاي تندتر مشاركت و مجاهدين است و سر ديگر طيف عارف. در انتخابات سال 92 بود که شکاف میان این جریان و عارف هویدا شد. عارف که با سودای نامزدی اصلاحطلبان به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وارد شد با مخالفت شدید این طیف روبرو شد. از این رو بود که سایت کلمه در خبری جالب توجه عارف را دست پخت نهادهای امنیتی نظام معرفی کرد و این طیف او را « اصلاح طلب امنیتی» نامیدند. در این زمینه مطرح شد که مقامهای امنیتی رده بالا به اصلاح طلبان پیشنهاد کرده اند که به فکر شرکت نکردن در انتخابات یا نامزد کردن کسی همچون سید محمد خاتمی نباشند و در عوض از دکتر عارف حمایت کنند که حضور خود را قطعی کرده و رهبری هم حاضر است با او کار کند. نکته جالب توجه در این زمینه این است که مشارکتیها غیر خود را اصلاحطلب نمی دانند و این رویکرد سبب شده است که کسانی چون عارف که « اصلاح طلب بدلی» نامیده شده است، کم کم از خیر ائتلاف با این طیف بگذرند و راه مستقلی را در پیش بگیرند. در این میان اما حضور نو اصلاح طلبان به عنوان طیف سوم بسیار جالب توجه است. در این میان عارف سعی کرده است که ارتباطان خود را ولو اندک با طیف سنتی
حفظ کند و همین عامل سبب شد تا وی از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری کناره گیری کند اما طیف سوم با رویکرد انتقادی نسبت به جریان سنتی روی کار آمده است و سبب شده است که این جریان خود را در چالشی جدید با نسل دوم احساس کند. چالشی که انتقادات بنیادین نسل دوم را در بر داشته است و در برخورد اول سبب درگیری میان این دو نسل شده است تا جایی که رسانههای این طیف با حمله به اعضای نسل دوم آنها را نیروی نفوذی رقیب یعنی اصولگرایان قلمداد کردهاند. در اقدامي مهم تشكيلات ندا، در شرايطي كه هنوز خبري رسمي، از تشكيلات خود منتشر نكرده بودند، به مراسم روز عيدفطر در بيت رهبري رفتند. اقدامي كه انتقادات زيادي از بين طيف اصلاحطلبان را به همراه داشت. آنطور كه سجاد سالك كه حالا مشخص شده از اعضاي اصلي اين تشكيلات است از آن خبر ميدهد اين حضور يك «تصميم فردي» نبود. اين عضو شوراي مركزي تشكيلات ندا يك هفته بعد از حضور در بيت رهبري با انتقادات زيادي از بين اصلاحطلبان روبه رو مي شود. او مجبور ميشود تا در جوابيهاي كه در صفحه شخصياش منتشر شده به اين انتقادات پاسخ دهد. سالك به روشني در اين جوابيه از يك تصميم تشكيلاتي سخن ميگويد: «حضور
در بیت رهبری یک اتفاق نبود، یک تصمیم فردی هم نبود. بلکه حاصل مجموعه تاملات و بررسی های فراوان در باره شکل سیاست ورزی با جمعی از دوستان و در واقع یک رویکرد بود. رویکرد جمعی که به این نتیجه رسیده یکی از کاستی های اصلاح طلبان در سال های گذشته دور شدن از رهبری و نادیده گرفتن اقتدار نهادهای مختلف نظام بوده است.» موضوعی که اعضای طیف ندا آن را در میان سه انتقاد بنیادین از جریان سنتی لیبرال تحت عناوین « پررنگ شدن تفکرات چپ گرایانه»، «از دست رفتن اعتماد مردم» و « دوری از نظام» مطرح می کنند و حالا این موضوع و انتقادات جریان لیبرال موتور محرک جریان ندا شده است. با این اوصاف به نظر می رسد که انشعابات صورت گرفته در این جریان سبب ایجاد تغییرات جدی در آن شود. تغییراتی که ممکن است نسل دوم یعنی نسلی که خود را در ساختار قدرت احساس نمی کند و سیاست های گذشته را نادرست می داند بوجود بیاورد البته اگر به سن و سال این نسل نگاهی بندازیم متوجه می شویم که آنچنان که این طیف خود را جوان نامیده جوان نیست و برخی از اعضای این جریان در حال ورود به دوره میانسالی هستند اما هنوز نتوانسته اند با وجود حصارهای قدرتی که در این جریان ایجاد شده
است خود را در این عرصه عرضه کنند و اینک به دنبال انشعاب از این جریان هستند و علم دیگری در این میان برافراشته اند.
دیدگاه تان را بنویسید