سرویس سیاسی «فردا»؛ اصلاحطلبان این روزها بیش از هر چیز به ترمیم ساختار سیاسی خود میاندیشند. آنان که طی چندین سال از صحنه سیاست دور بوده اند اینک نیز با استفاده از مهره غیر خودی به صحنه سیاست بازگش
ته اند و این موضوع عناصر این جریان سیاسی را رازی نمی کند. این موضوع که احمدی نژاد حاصل هشت سال کار اصلاح طلبان بود شاید نقطه عزیمتی برای ترمیم این ساختار سیاسی باشد. اما به گفته محمدرضاعارف هنوز این نکته در جبهه اصلاحات جا نیفتاده است که انتخاب احمدی نژاد نتیجه عملکرد اصلاح طلبان بود. وی در این باره ادامه می دهد: « نباید این طور باشد که بگوییم ما در انتخابات شکست خوردیم و تا لحظه آخر در انتخابات بعد ندانیم که قصد آمدن داریم یا خیر. این برای یک جریان سیاسی معنی ندارد. اگر قرار است تاثیر گذار باشیم باید برنامه ی درازمدت ما مشخص باشد.» کسانی که با جنس سخنان عارف و آنچه بر او در این جریان گذشته آشنا هستند، می دادند که تلویحا او به سیاستهای چه کسی انتقاد می کند. به هر جهت سخنان عارف ناظر بر نارضایتی او
ازتصمیمات سران این جریان است که حال با کارگزاران و خاصه هاشمی رفسنجانی گره خوردهاند و کسانی چون عارف بیش از پیش در این وادی به حاشیه رفته اند و از این جهت است که با ایجاد بنیاد امید ایرانیان از این جریان منشعب شده اند. تاجیک: در فکر نو اصلاح گرایی هستم اما فارغ از این سخنان، موضوع ترمیم ساختار این جریان سیاسی این روزها وارد فاز جدیدی شده است. برخی از شخصیتهای مطرح این جناح از ترمیم این ساختار با عنوان «نو اصلاح طلبی» سخن می گویند. محمد رضا تاجیک از چهرههای شناخته شده است که نقدی بر ساختار سیاسی این جریان دارد. او پیش از این مشاور خاتمی بوده و به خوبی به نقاط ضعف و قوت این جریان سیاسی آگاه است. تاجیک به «نو اصلاحگرایی» تاکید دارد و در این باره میگوید: «من این روزها سخت دل مشغول تئوریزه کردن نوعی «نو اصلاح گرایی» هستم. این روزها بسیاری از خود میپرسند نیروهای اصلاحطلبان اکنون در کدام مرحله سیاسی قرار دارند؟ اقتضای نظری و عملی این مرحله چیست؟ در این شرایط کدامین گفتمان از استعداد و امکان استعاری و هژمونیک شدن برخوردار است؟ در مسیر یافتن پاسخی برای این پرسشها عجالتا به این نتیجه رسیدهام که صرفا پس از
ارائه تصویری مشخص از مرحله عمل سیاسی کنونی میتوان در پرتو «تحلیل مشخص از شرایط مشخص ذهنی و عینی، داخلی و خارجی» به پیرایش و آرایش گفتمان خود همت گمارد و گامی به پیش در جهت تحقق اهداف و آرمانهای اصلاحی برداشت.» یونسی: نواصلاح طلبی را نه می پسندم نه جدی میگیرم اما کسانی چون حجت الاسلام علی یونسی، دستیار ویژه در امور اقوام و اقلیت های دینی نسبت به این نوع طرز فکر انتقاد دارد. او که در جمع کارگزاران سخن می گفت در این باره می گوید: « من «نواصلاحطلبی» را نه میپسندم و نه جدی تلقی میکنم چرا که ما اصلاً نواصلاحطلبی نداریم.شاید منظور از نو اصلاح طلبی این باشد که این جریان نیز مانند هر جریان سیاسی دیگری خود را همواره اصلاح، نقاط ضعف و اشکال خود را شناسایی کند بنابراین هر جریان سیاسی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب مدام باید در جهت شناخت آسیبهای خود گام بردارند.» حجاریان: اصلاح طلبی برای اصلاحات جا دارد برای نو شدن نه سعید حجاریان یکی دیگر از مخالفین اصلاح طلبی نو است چنانکه مطرح میکند « اصلاحطلبی برای اصلاح جا دارد نه برای نو شدن.» وی در این باره ادامه می دهد : « معتقدم اصلاحطلبی ادامه مشروطه خواهی است. ببینید
مشروطه خواهی چه میخواست، مشروطهخواهان دنبال عدالتخانه بودند، دنبال اصلاحات اساسی و رفع تبعیض بودند. اینها شعارهای مشروطه بود. به نوعی میتوان گفت اصلاحطلبی نو، مشروطهخواهی است پس اینطور نیست بگوییم نو اصلاحطلبی بلکه باید بگوییم اصلاحطلبی نو به نحوی مشروطه خواهی است. ببینید شاید بتوانیم بگوییم نوافلاطونی یا نوارسطویی اما نمیگوییم نو نو ارسطویی یا نو نو افلاطونی اما اصلاحطلبی به چه خاطر نو بود؟به نظر میرسد به خاطر اینکه شعارهای مشروطه خواهی الیتیسی بود و اصلا جنبش مشروطه خواهی الیتیسی بود.» خرازی: اصلاحات چارهای جز بازنگری و پوست اندازی ندارد اما سید محمد صادق خرازی مشاور ارشد رئیس دولت اصلاحات در گفتوگویی با یکی از روزنامه های اصلاح طلب به نو اصلاحطلبی و یا به تعبیری دیگر به بازتعریف اصلاحات پرداخته است. وی معتقد است اگر قرار باشد که اصلاحات در صحنه اجتماعی و سیاسی کشور باقی بماند، چارهای ندارد که رفتار خود را بازنگری و پوستاندازی کند، بنابراین اصلاحطلبان باید از موقعیت خودشان و اصلاحات، بازتعریف جدیدی داشته باشند. خرازی ادامه داد: نمیتوانیم از یک طرف مدعی دین و دولت باشیم و از یک طرف با
تمام مظاهر دین دولت مبارزه کنیم، مردم ما باهوش هستند، چراکه اگر اصلاحطلبان به آنها وعده دروغ ندهند، مردم نیز به سمت آنها خواهند رفت. به گفته این فعال سیاسی اصلاحطلب شکلگیری انتخابات ریاست جمهوری دور نهم (۸۴) محصول درگیر بودن اصلاحطلبان با یکدیگر و صادق نبودن آنها با مردم بوده است، بنابراین اصلاحات نیاز به بازخوانی دارد و باید رفتار گذشته خود را اصلاح کند. خرازی با تأکید بر اینکه اصلاحطلبان از اشتباهات و اختلافات گذشته درس بگیرند، گفت: اصلاحات اشتباهات زیادی داشته است و همین امر ایجاب میکند که اصلاحات را از نو و مجددا تعریف کنیم و بر این باورم که بزرگان اصلاحات باید تعریف مجددی از نقشآفرینی اصلاحات ارائه کنند و این نقشآفرینی در برهه جدید باید کمککننده به رئیسجمهور، دولت یازدهم و دولتمردان باشد. به هر جهت به نظر می رسد که موضوع نو اصلاحطلبی به عنوان سوژه ای جدید در این جریان مطرح شده است. اما شاید نقد جدی که بر این مساله وارد باشد در خود مضمون اصلاحات نهفته است. گرچه در سخنان سعید حجاریان که اصلاحات را ادامه مشروطه خواهی می داند می توان شک کرد چراکه آنگونه که این جریان پیش رفته است بیشتر در
مدار ارزشهای لیبرالی چرخیده تا مشروطه خواهی و قانون گرایی که افرادی چون «ملک الشعرای بهار» و «فرخی یزدی» از مشروطه خواهان بنام در اشعار خود بر آن تاکید داشته اند اما به هر جهت موضوع اصلاح اصلاحات که خود یک مفهوم سیالی است و بایستی همواره برای ترمیم خود کوشا باشد نکته قابل تاملی است. از سوی دیگر طرح این موضوع با وجود مخالفان و موافقان این جریان به نظر می رسد با توجه به ساختاری که در این جناح سیاسی وجود دارد چندان به صورت کلی مورد توجه قرار نگیرد. چه اینکه افرادی چون تاجیک در این ساختار سیاسی آنچنان مطرح نیستند که بتوانند در این زمینه اثرگذار باشند و از سوی دیگر افرادی چون سعید حجاریان بیش از اینکه تئورسین باشند، تکنسین جنگ های روانی هستند و نمی توانند در این زمینه تغییر تازه ای ایجاد کنند؛ این موضوعی است که با توجه به تزهای عاریه ای وی از جمله سلطانیسم و ... می توان دریافت. به هر جهت قرائت های موافقان از جمله تاجیک و حق شناس و خرازی نیز قرائت های نزدیک به همی نیست و به نظر نمی رسد چندان وفاق و همراهی برای ایجاد تغییر در این زمینه صورت گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید