سرویس سیاسی «فردا»؛ اسرائيل به طور جدي قصد دارد با تغيير جغرافياي سياسي آسيا به سود خود، جهان عرب را در انزوا قرار دهد. اگر اين جريان، به همين نحو فعلي ادامه پيدا كند، روابط فزاينده اقتصادي و سياسي اسرائيل و كشورهاي آسيايي باعث ميشود كه كشورهاي عربي در محاصره قرار بگيرند. بدين وسيله اسرائيل به راحتي توانسته نزاع اعراب-اسرائيل را به نفع خود خنثي كرده و از تهديد بالقوه كشورهاي عربي براي امنيت اش براي هميشه راحت شود. نيكولا ناصر تحليل گر پايگاه تحليلي گلوبال ريسرچ در مقاله اي به بررسي اهداف استراتژيك اسرائيل در اين باره پرداخته است:
ديدار رسمي بنيامين نتانياهو از ژاپن در هفته آينده، تجديدي است بر روابط محكم اسرائيل و ژاپن كه از سال 1952شروع شده و تاكنون با گرمي هر چه تمام ادامه دارد. از سوي ديگر اسرائيل به شدت به دنبال عادي سازي روابط خود با تركيه است. تركيه نخستين كشور مسلمان بود كه موجوديت دولت اسرائيل را در 1942 به رسميت شناخت. اسرائيل ميكوشد موقعيت خود را در آسيا تقويت كند و تركيه و ژاپن، دو نمونه از تلاش هاي اين كشور براي
فراتر رفتن از موقعيت جغرافيايي خويش در آسيا است. اينگونه اسرائيل ميتواند در نزاع خود با اعراب، حمايت كشورهاي آسيايي را هم داشته باشد. در سال 2014 حجم مبادلات تجاري اسرائيل با كشورهاي آسيايي، از حجم مبادلات اين كشور با آمريكا فزوني گرفت. بدين گونه آسيا جاي دوم را در مبادلات با اسرائيل گرفت.(بزرگترين شريك تجاري اسرائيل اروپا است) در عين حال به گفته وزير اقتصاد اسرائيل، اين كشور برخي از مراكز و مبادي تجاري خود در اتريش، مجارستان، فنلاند و سوئد را بست. علت اصلي اين اقدام به گفته وزير اقتصاد، تلاش اسرائيل براي سرمايه گذاري جديد در اقتصاد كشورهاي نوظهور است. اسرائيل راه هاي اقتصادي تازه اي براي تجارت با چين و هند باز كرده است. در حالي كه آمريكا ميكوشد با متحد كردن كشورهاي آسيايي با خود، جلوي نفوذ هر چه بيشتر چين در آسيا و منطقه را بگيرد(وديدار ماه گذشته اوباما از كشورهاي آسيايي در همين چهارچوب ارزيابي ميشود)، اسرائيل در حال گسترش روابط اقتصادي خود با چين است. حجم مبادلات اقتصادي اسرائيل و چين در سال گذشته ميلادي به چيزي حدود 8 ميليارد دلار رسيد. روابط نظامي و تكنولوژيك چين و اسرائيل بار ديگر باعث ايجاد تنش در
روابط آمريكا و اسرائيل شده است. كشورهاي آسيايي مطلقا درباره وضعيت سياسي اسرائيل و مناقشه آن ها با فلسطينيان اظهار نظر نميكنند. آن ها صرفا در انديشه بيشينه كردن سود در تجارت با اسرائيل هستند. هند قراردادهاي كلاني با اسرائيل براي خريد سامانه هاي موشكي هوا به هوا و رادار هاي اطلاعاتي بسته است. اين مبادلات، موقعيت كشورهاي عرب و مسلمان مخالف اسرائيل در منطقه را تضعيف ميكند. اين مبادلات سبب ميشود كه فشارهاي سياسي بر روي اسرائيل براي احقاق حقوق مردم فلسطين به جايي نرسد. تحليل هاي مناقشه برانگيز برخي تحليل گران شروع به گمانه زني هايي درباره علت نزديكي اسرائيل به كشورهاي آسيايي كرده اند. جوزف كوربل استاد روابط بين الملل در دانشگاه دنور در مقاله اي در اين باره چنين مينويسد: از نظر تاريخي هيچ سابقه اي از يهود ستيزي در كشورهاي آسيايي وجود ندارد. اسرائيل مانند بسياري از كشورهاي آسيايي، در نتيجه تحولات ناشي از پايان جنگ جهاني دوم، توسط دولت انگلستان به وجود آمده است. از نظر جغرافيايي، اسرائيل در غرب آسيا قرار گرفته و فاصله هوايي اش با هند، تنها 4 ساعت و با چين 11 ساعت است. از نظر اقتصادي، اسرائيل در سالهاي اخير رشد
اقتصادي مشابهي با چين، هند و چهار ببر آسيايي(هنگ كنگ، كره جنوبي، سنگاپور و تايوان) را تجربه كرده است. كشورهاي آسيايي، يكي از مشتريان اصلي خريد تجهيزات نظامي از اسرائيل هستند. علاوه بر آن رشد فزاينده خطر گروه هاي تكفيري باعث شده است كه كشورهاي آسيايي تا آنجايي كه امكان دارد خود را از نظر سياسي به اسرائيل نزديك كنند. به نظر ميرسد كه اهداف اين مقاله اصلا علمي نباشد. بلكه هدف اصلي نوشتن مقالاتي از اين دست، فروختن يكپارچه كشورهاي آسيايي به اسرائيل باشد. داده ها و تحليل هاي موجود در مقالاتي از اين دست به شدت مغشوش و گمراه كننده هستند. در اين مقاله به هچ عنوان به كمك هاي همه جانبه آمريكا به اسرائيل با عنوان پر طمطراق تنها دموكراسي خاورميانه اشاره اي نميشود. فرايند ايجاد اسرائيل كاملا متفاوت با پيدايش ساير كشورهاي آسيايي بعد از جنگ جهاني دوم است. اين كشور نتيجه اشغال سرزميني توسط مردمي بيگانه است. سامانه هاي موشكي اسرائيل هيچ كمكي به موفقيت اسرائيل در جنگ اين كشور با حزب الله لبنان و حماس در نوار غزه نكرد. از نظر سياسي، كاملا واضح است كه اسرائيل به صورت همه جانبه از گروه هاي تكفيري و جهادي براي اعمال تغييرات
مد نظر خود در منطقه استفاده ميكند. حمايت همه جانبه اسرائيل از گروه هاي تكفيري نشان ميدهد كه اين كشور در خط مقدم حمايت از اين تروريست ها است. جهت گيري اشتباه جمعيت مسلمانان در آسيا تقريبا دو برابر جمعيت كشورهاي عربي است. اين ارتباط فرهنگي-يعني اسلام- ميتواند هم چون پلي كشورهاي عرب را به كشورهاي آسيايي متصل كند. اما اين امر جنبه هاي منفي اي هم دارد. گروه هاي افراطي جهادي نیز به خوبي ميتوانند از اين پل به سود خود بهره برداري كند. اين اسرائيل است كه بهتر از هر كسي از اين رخنه به سود خود استفاده كرده است. تهديد گروه هاي تكفيري و سلفي بهترين فرصت براي اسرائيل است تا آنجا كه امكان دارد روابط امنيتي-اطلاعاتي خود را با كشورهاي آسيايي تقويت كند. نكته جالب در اين ميان اين است كه تا كنون همه فعاليت هاي گروه هاي تكفيري در كشورهاي عربي بوده است و آن ها تا كنون اقدامي عليه اسرائيل و امنيت اين كشور انجام نداده اند. لذا به تعبيري ميتوان گفت دشمن گروه هاي تكفيري كشورهاي عربي هستند و نه اسرائيل. ديگر كشورهاي آسيايي به هيچ عنوان مايل نيستند كه با دخالت در سركوب گروه هاي تكفيري پاي آنان را به سرزمين خود وارد كنند. اما
اگر كشورهاي آسيايي تصور ميكنند كه با نزديك شدن به اسرائيل خواهند توانست خود را از شر اين گروه ها نجات داده و جلوي بحران در كشورشان را بگيرند دجار استباه فاحشي شده اند. تجربه كشورهاي عربي در مقابله با گروه هاي تكفيري چيزي است كه كشورهاي آسيايي به هيج عنوان نبايد آن را دست كم بگيرند.
دیدگاه تان را بنویسید