اصولگرایان بیدار میشوند؟
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری کام اصولگرایان را شیرین نکرد. هر چند برخی از آنها خواستند پیروزی 24 خرداد 92 را به نام خود سند بزنند اما واقعیت روشنتر از آن بود که افکار عمومی و فضای سیاسی باورش کنند. بخش دیرباور اصولگرایان نیز که راه نیافتن محمدرضا عارف به ساختمان ریاست جمهوری را به معنای پیروزی جناح خود دانسته بودند، چند ماه دیرتر سرانجام پذیرفتند که وجود چند فرد اصولگرا در کابینه روحانی فقط کفه اعتدال دولت یازدهم را سنگین کرده و از طرفی جریان اصولگرای خردورز را به دولت روحانی نزدیکتر کرده و این بدان معنا نیست که اصلاحطلبان همانند سالهای 84 و 88 شکست خوردهاند.
تدارک برای مجلس آینده
پس از انتخابات ریاست جمهوری و استقرار دولت یازدهم، اصلاحطلبان در اظهارنظرهای گاه و بیگاه خود، از زین کردن اسبشان برای انتخابات مجلس دهم خبر دادند و بعضاً به رجزخوانی هم پرداختند. حتی ریاست مجلس بعدی را نیز به محمدرضا عارف پیشکش کردند.
هنوز معلوم نیست اصولگرایان، تحرک سیاسی رقیب خود را چقدر جدی گرفتهاند اما برخی از آنها در اظهارنظرهایشان، بحث کردن درباره انتخابات مجلس بعدی را زودهنگام دانستهاند. آیا واقعاً جریان اصولگرایی، زمان کافی برای تجهیز و تدارک خود دارد؟ و در زمان مناسب میتواند به خط بزند؟
خوشبینیهای اصولگرایان
اصولگرایان به تجربه دریافتهاند که برای ضربه فنی کردن اصلاحطلبان باید به آنها فرصت داد. بخش مهم جریان اصلاحطلبی به طور مشخص در دورههای سوم و ششم مجلس و نیز در دوران دولت خاتمی به سرعت در سرازیری افراط قرار گرفتند و کارآمدی خود را از دست دادند. به همین دلیل بخشی از اصولگرایان خوشبینانه منتظرند تا اتفاقات سیاسی سالهای قبل دوباره رخ بنمایاند تا بتوانند از نقاط ضعف آنان، برای خود سکوی پرتاب بسازند.
با این حال اما اصلاحطلبان در 6، 7 ماه گذشته سیگنالهایی را ارسال نکردهاند که نشان دهد قصد دارند تندرویهای گذشته را تکرار کنند.دولت روحانی هم دست جریان افراطی اصلاحطلب را برای فعالیت گسترده باز نگذاشته است. این دو فرآیند، اصلاً برای آن بخش از جریان اصولگرایی که مترصد است از افراطیهای رقیب بهانه بگیرد، خوشایند نیست.
رقبای درون تشکیلاتی اصولگرایان
اصولگرایی به مثابه یک طیف سیاسی، گرایشهای متعدد و گاه متناقضی را در خود جای داده است. از تندروترین چهرهها و گرایشها تا معتدلترین و خردورزترین را به راحتی میتوان در میان آنها سراغ کرد. گو اینکه تندروها به لحاظ عددی پرشمار نیستند اما هم پر سر و صدا هستند و هم از اسپانسرهای قوی برخوردارند. این اسپانسرها موقعیت افراطیها را مستحکمتر میکند و گاه بدنه اصولگرایی را به صرافت میاندازد که از آنها به عنوان بولدوزر استفاده کند. سکوت نسبی ماههای گذشته برخی چهرههای اصولگرا در موضوعات مختلف (از جمله مذاکرات هستهای) و جلو انداختن چهرههای تندرو، شاهدی بر استفاده ابزاری از افراطیهاست.
با این حال، جریان تندرو آنقدرها هم کمهوش نیست که فقط سرویس بدهد و سهم نخواهد. آنها هرگاه احساس خطر کردهاند، با تیغ کشیدن علیه اصولگرایان معتدل، آنها را به اتهامات مختلفی متّصف کردهاند و به این ترتیب ظرفیت خود را به رخ کشیدهاند و سهم خود را ستانده اند.
کار سخت اصولگرایان با جریان خودی
جریان اصولگرایی، ارزیابی نسبتاً دقیقی از زیانهای جریان افراطی منتسب به خود دارد. بنابراین برای کاهش هزینههایی که از این رهگذر به او تحمیل میشود، چارهای جز مهار کردن آن در یک پروسه زمانی نه چندان کوتاه ندارد. از سویی اصولگرایان ناگزیرند در جبهه بیرونی، رفتارهای اصلاحطلبان را نیز رصد کنند. اصلاحطلبانی که منتظرند کوچکترین اشتباهات تندروهای اصولگرا را به حساب کل جریان اصولگرایی بگذارند و علیه رقیب فضاسازی کنند.
با وجود چنین فضایی، زمان برای اصولگرایان به منظور کلید زدن انتخابات مجلس دهم نه تنها زود نیست که شاید دیر هم شده باشد.جنگیدن در دوجبهه درون و بیرون، هم انرژی می برد، هم زمان.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید