شورش به نام دمکراسی علیه دمکراسی / اصلاحات واقعی به چه معناست؟

کد خبر: 325760

مكراسي تعريف و چارچوب مشخصي دارد. برگزاري انتخابات سازوكار تغيير قدرت در نظام‌هاي دمكراتيك است اما در اين روند معترضان با حضور در خيابان‌ها و ميدان هاي شهر نسبت به وضعيت موجود اعتراض مي كنند و در نهايت تغيير قدرت به صورت تظاهرات خياباني انجام مي‌پذيرد. گرچه ممكن است در اين راستا انتخاباتي نيز برگزار شود اما با توجه به فضاي حاكم اين انتخابات نيز بسيار تحت تاثير انقلاب است و بيشتر يك انتخابات فرمايشي و هيجاني است تا يك انتخابات واقعي.

شورش به نام دمکراسی علیه دمکراسی / اصلاحات واقعی به چه معناست؟
سرويس سياسي «فردا»- امير حمزه ن‍ژاد؛ انقلابات رنگي در چند سال گذشته در كشورهاي مختلف به وقوع پيوسته است. پديده‌ نوظهور كه در جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته رخ مي‌دهد و در پس آن طراحي‌هاي خارجي نيز وجود دارد. به طوري كه تئوريسين‌هاي غربي صاحب نظري در اين زمينه به تحقيق و پژوهش پرداخته اند و چارچوب و قواعد خاصي براي آن طراحي كرده‌اند. البته بايد نگا هي واقع بينانه‌تري نسبت به اين پديده سياسي داشت و در اين واكاوي به اين نتيجه رسيد كه آيا انقلاب‌هاي رنگي پديده‌ مثبتي هستند يا خير. چند سالي كه پديده انقلابات رنگي و نرم در جمهوري هاي تازه استقلال يافته بروز كرده است و به عنوان شيوه تغيير قدرت سياسي در اين كشورها متدوال شده است. اما آيا با اين شيوه مي‌توان آينده نويد بخشي را براي جامعه متصور بود؟! اوکراین، تایلند، ونزوئلا و بوسنی در حال حاضر با این موضوع دست و پنجه نرم می‌کنند و ممكن است اين مساله به كشورهاي ديگري نيز سرايت كند. واقعيت اين است كه انقلابات مخملي گرچه در چارچوب دمكراسي تعريف مي‌شوند اما دست قدرت هاي بزرگ در پس آنها به وضوح ديده مي‌شود. در اين زمينه مي‌توان به تحولات اخير اوكراين كه ديروز در اين كشور كه پس از فروپاشي شوروي استقلال يافته، اشاره كرد. البته خشونت در اوكراين با توجه به مقاومت رئيس جمهور فراري اين كشور مضاعف شد و اين در حالي بود كه بيش از اين اعتراضات آرامتر در اين كشور دنبال مي‌شد. در اين زمينه نمي‌توان جنگ قدرت كرملين و كاخ سفيد را ناديده گرفت. اما در پس همه اين موارد حقيقت ديگري نهفته است. ساقط شدن اينچنيني دولت و تغيير آن يك نوع شورش عليه دمكراسي نيز هست. دمكراسي تعريف و چارچوب مشخصي دارد. برگزاري انتخابات سازوكار تغيير قدرت در نظام‌هاي دمكراتيك است اما در اين روند معترضان با حضور در خيابان‌ها و ميدان‌هاي شهر نسبت به وضعيت موجود اعتراض مي كنند و در نهايت تغيير قدرت به صورت تظاهرات خياباني انجام مي‌پذيرد. گرچه ممكن است در اين راستا انتخاباتي نيز برگزار شود اما با توجه به فضاي حاكم اين انتخابات نيز بسيار تحت تاثير انقلاب نرم است و بيشتر يك انتخابات فرمايشي و هيجاني است تا يك انتخابات واقعي. بي‌اعتنايي به « نظام انتخاباتي»‌ شاخصه اصلي اين انقلابات است. آستانه صبر و تحمل مردم در اين موارد بسيار پايين است و در اين زمينه براي رسيدن به اهداف خود تظاهرات را مفيدتر از برگزاري انتخابات مي‌بينند؛ پديده‌ سياسي كه در اوكراين به وضوح مشاهده شد. وقع ننهادن به نظام انتخاباتی، سبب می‌شود که از درون اعتراضات، نه یک حزب سر برآورد و نه حتی کاندیدایی که معترضان پس از تحمل این همه مشقت، بتوانند به او تکیه کنند. درواقع انقلابات رنگي سبب مي‌شود كه رقيب از صحنه به كلي حذف شود و از اين روست كه برگزاري انتخابات نيز پس از آن معنا و مفهومي ندارد و از اين رو جامعه با يك نظام تك قطبي داخلي مواجه است كه در انتها سبب انحصار و اقدامات يكسويه در دولت مي‌شود. در اين جهت به نظر مي‌رسد كه بايد به مساله عدم كارايي نخبگان نيز اشاره كرد. نخبگان در يك جامعه بايد نسبت به اصلاح جامعه اقدام كنند. نظام يكسويه درواقع پديده آوردنده نخبگان بادمجان دور قاب چين است. در اين كشورها مردم ياد نگرفته اند كه به جاي براندازي به رفورم و اصلاحات البته به معناي واقعي فكر كنند و فقط در يك فضاي هيجاني سعي دارند رقيب را كه با تبليغات به عنوان يك غول بي شاخ و دم تعبير مي شود، از ميان بردارند. در اين زمينه است كه جنگ قدرت و نه اصلاحات واقعي پديد مي‌آيد. درواقع اگر بخواهيم مثال ملموسي در اين زمينه بزنيم بايد بگوييم كه اصلاحات واقعي به معناي هرس كردن درخت و تامين فضاي مناسب براي ثمر بخشي بيشتر آن است اما انقلاب‌هاي مخملي به معناي قطع كردن آن درخت و كاشتن نهال جواني است كه زمان زيادتري براي ثمربخشي آن بايد سپري شود. اين نكته اي است كه فيلسوفان و سياستمدران برجسته بدان اشراف دارند كه بايد ملتي ساخت كه با آرامش و حفظ هويت خود در جهت اعتلاي كشور در يك فضاي عقلاني و نه هيجاني گام بردارند. جامعه بايد در اين زمينه به «رنسانس» و «نوزايي» فكر كند نه فقط ساقط كردن براي تغيير قدرت. اشتباه بزرگ بسياري از مردم جمهوري هاي تازه استقلال يافته اين است كه فكر مي‌كنند با كنار رفتن افراد و متوسل شدن به افرد ديگر مي‌شود در جهت اصلاح جامعه گام برداشت اما مهمترين مساله‌اي كه در اين زمينه پنهان مي‌ماند نهادسازي و سيستم سازي درست است؛ چراكه با قرار گرفتن افراد متبحر و كاردان در سازمان‌هاي آشفته نيز اين افراد دچار آشفتگي و ناكارآمدي مي‌شوند. از همين رو بايد به ضعف نخبگان سياسي در جا انداختن و دروني كردن اين مفهوم در ذهن توده مردم در اين كشورها اشاره كرد. طرفداران تيموشنكو، بانوي نارنجي اوكراين شايد به اين نتيجه رسيده اند كه بايد بر اساس مدل انقلابات مخملي به خواسته خود برسند گرچه اين موضوع در كوتاه مدت براي آنان يك شادي كاذب بوجود مي‌آورد اما در نهايت بايد متحمل سختي هاي بيشتري براي احياي دوباره يك دولت شوند. اينكه يك كشور دو بار پديده اي مانند انقلاب مخملي را تجربه مي كند نيز جاي سئوال دارد. البته پاسخ دم دستي در چنين مسائلي عادت جامعه به مدل انقلاب مخملي است اما اين عادت هر چه باشد در بلند مدت و حتي كوتاه مدت ناقض دمكراسي و توسعه است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت