سرویس سیاسی « فردا »- یکی از مهمترین شعارها و اعتراضاتی که حسن روحانی پیش از برگزاری انتخابات و در گفتگوها و مناظره های تلویزیونی به سیاست اصولگرایان طی 8 سال گذشته به خصوص در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد داشت بحث تغییرات گسترده و جابه جایی هایی بود که با پایان یافتن کار دولت اصلاحات از سوی جریان اصولگرایی به راه افتاده بود. حسن روحانی و محمد رضا عارف دو منتقد اصلی جریان اصولگرایی در مباحث پیش از انتخابات بودند و از این موضوع انتقاد داشتند که چرا با در سال 84 با روی کار آمدن اصولگرایان به یکباره تمام مدیران و مسئولان دولتی تغییر یافتند. اما حالا با گذشت نزدیک به شش ماه از آغاز فعالیت دولت یازدهم، هنوز روند عزل و نصب ها در این دولت ادامه دارد و برخلاف شعاری که دولت و حامیان آن پیش از برگزاری انتخابات مطرح می کردند و "زنده با مخالف من" سر می دادند، این روزها تغییرات در زیر مجموعه های دولت به حدی زیاد شده که هر روز چند خبر از جابه جایی ها و تغییرات در آن به گوش می رسد. از همین رو شنیده می شود دولت یازدهم با برکناری بیش از سه هزار نفر از مدیران دستگاههای دولتی طی شش ماه نخست فعالیت خود، رکورد
جدیدی به جای گذاشته است. در این بین حتی برخی حامیان دولت، در شرایطی در توجیه ناکامی در اجرای طرح توزیع سبد کالا، ادعای سنگاندازی مدیران مخالف دولت در بدنه دستگاههای اجرایی را مطرح کردهاند که آمار برکناری بیش از 3 هزار نفر از مدیران کشور در شش ماه اخیر، این ادعا را رد میکند. با توجه به روند عزل و نصب ها در دولت یازدهم، تاکنون که شش ماه و یک هفته از روی کارآمدن دولت جدید میگذرد، به طور میانگین هر روز 16 مدیر برکنار شده است. همچنین نگاهی به جداول عزل و نصبها نشان میدهد اکثر افرادی که از سوی دولت در شش ماه اخیر به مناصب و پستهای مدیریتی منصوب شدهاند، وابسته به جریان اصلاحات هستند. این تغییرات دولتی ها البته مختص به مدیران و وزرا و مسئولان نیست و در تمام زیر مجموعه های دولت به وضوح مشاهده می شود. از یک سو در دانشگاه ها تغییرات گسترده ای در حال انجام است و از سوی دیگر حتی در رسانه ها و مجموعه های خبری مرتبط با دولت نیز این تفکر در حال اجرا است. در این بین شاید برکناری رئیس دانشگاه تهران از سوی وزیر علوم و تحقیقات یکی از مهمترین تغییراتی باشد که در این وزارتخانه انجام شد، چراکه از مدت ها پیش شایعاتی
پیرامون تغییرات احتمالی در دانشگاه تهران و برکناری رئیس این دانشگاه مطرح شده بود.
پشت پرده برکناری فرهاد رهبر موضوع بركناری فرهاد رهبر از دانشگاه تهران آنقدر پر فراز و نشيب بوده كه میتوان رگههای آن را در دولت پيشين نيز جستجو كرد. از همین رو باید گفت اهمیت دانشگاه تهران سبب شده همواره تغییر ریاست این دانشگاه با چالش هایی روبرو شود. در این خصوص حتی محمود احمدی نژاد نیز در ماه های پایانی دولت دهم طی نامه ای به وزیر علوم درخواست کرد که رئیس دانشگاه تهران را تغییر دهد. این نامه اما از سوی وزیر علوم چندان جدی گرفته نشد تا فرهاد رهبر همچنان رئیس دانشگاه تهران بماند و پای به دولت یازدهم بگذارد. اما با توجه به خصوصیاتی که فرهاد رهبر داشت، بعید به نظر می رسید که اهالی دولت یازدهم به خصوص تفکر حاکم بر وزارت علوم بتواند حضور وی را در این دانشگاه تحمل کند. چراکه روند حرکتی وزارت علوم نشان داده که این وزارتخانه سعی دارد بستر دانشگاه ها را برای فعالیت های سیاسی آن هم برای جریان هایی خاص آماده کند. این در حالی بود که فرهاد رهبر در طول دوران ریاست خود در دانشگاه تهران نشان داد که از تمام طیف های سیاسی بهره گرفته و این دانشگاه پراهمیت را معطوف به یک جریان خاص نکرده است. در این راستا ماجرای 16
آذرماه سال جاری نیز یکی دیگر از دلایلی بود که سبب شد وزارت علومی ها بر برکناری فرهاد رهبر پافشاری کنند. ماجرا نیز از این قرار بود که فشارهایی بر رئیس دانشگاه تهران مبنی بر سخنرانی سید محمد خاتمی در روز 16 آذرماه در دانشگاه تهران صورت گرفته بود و فرهاد رهبر در برابر فشار این جریان ها ایستادگی کرده و اجازه سخنرانی سید محمد خاتمی و برهم خوردن جو دانشگاه را نداد. از همین رو از همان روزهای منتهی به 16 آذرماه بود که شایعاتی مبنی بر خواست وزیر علوم برای برکناری فرهاد رهبر مطرح شد. منش اعتدالي فرهاد رهبر در دانشگاه تهران همواره مورد تاييد بسياري از كارشناسان و اساتيد اين دانشگاه بوده است. به گونهاي كه حتي صادق زيبا كلام، استاد علوم سياسي اين دانشگاه كه منش سياسي مشخصي دارد نيز به اين موضوع تاكيد كرده است. اما به هر شكل به نظر ميرسد مساله تغييرات در دانشگاهها يك مساله مهم است كه بايد نسبت به تبعات آن هوشيار بود. مساله سياسي شدن دانشگاهها كه بايد به طور علمي و آكادميك اداره شوند از جمله مباحثي است كه با اين تغيير و تحولات ممكن است دامنگير دانشگاهها شود. روایت زیباکلام از مساعدت رهبر من روز سه شنبه ۱۵ بهمن هم
رسماً احضاریه دادسرای انقلاب را دریافت کردم و هم تلفنی به هم اطلاع داده شد که سه روز وقت دارم که بایستی خود را به دادسرای فرهنگ و رسانه معرفی نمایم. همان فردایش صبح اول وقت رفتم. بازپرسیام در حدود ۵ ساعت به درازا کشید که داستان آن را جداگانه خواهم گفت. شاکی من نه روزنامه کیهان است و نه جناب آقای شریعتمداری. بلکه مدعیالعموم یا همان دادستان انقلاب است؛ اما مبنای شکایت، نامه سرگشادهای است که بنده در پاسخ به نامه آقای شریعتمداری خطاب به ایشان نوشته بودم. مشخصاً هم دادستان محترم بر روی دو نکته از آن نامه دست گذاردهاند. نکته اول انتقاد بنده به نحوه دادرسی متهمین پرونده معروف به اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی میباشد. مقوله دوم در خصوص انتقادم به فعالیتهای هستهای است و اینکه گفتهام هستهای کمکی به پیشرفت و رشد و توسعه اقتصادی کشور نکرده. این دو اظهار نظرِ بنده را دادستان محترم انقلاب توهین و افتراء به دستگاه قضا و قضات، تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام دانستهاند. در پایان بازپرسی هم جناب بازپرس شعبه آقای شفیعی که رفتارشان انصافاً با بنده محترمانه بود این اتهامات را به اصطلاح به بنده تفهیم کردند و
فرمودند با قرار کفالت ۵۰ میلیون تومانی می توانی بروی تا مراحل بعدی پرونده؛ به عبارت دیگر بنده آزاد هستم تا یکی از این روزها برایم احضاریه بیاید که در فلان روز و فلان ساعت در فلان شعبه دادگاه انقلاب میبایستی حضور پیدا کنم. ممکن هم هست که دادستان اتهامات را خیلی سنگین ندانسته و قرار منع تعقیب صادر نمایند. این کل ماجرای آن روز بود. اما در خصوص حوادث و ماجراهای پشت پرده آن روز هم چند نکته را بگویم. حدود ساعت یک درحالیکه بازپرسی همچنان ادامه داشت، آقای شفیعی بازپرسم گفتند که بازپرسی دارد تمام میشود و تا صدور کیفرخواست شما آزاد هستید اما یک نفر که کارمند رسمی دولت باشد با فیش حقوق و حکم رسمی میبایستی بیاید دادسرا و ضامن شما بشود. مبلغ ضمانت هم ۵۰ میلیون تومان در نظر گرفتهشده. من با استفاده از تلفن بازپرس با دانشکده حقوق تماس گرفتم و تنها کسی که پیدا کردم خانم رحمانی کارشناس مرکز مطالعات بینالمللی دانشکده بود؛ اما ایشان خرید خدمتی بودند و ازشان خواستم که یکی از همکاران که رسمی است را پیدا کنند و از ایشان خواهش کنند بیاید ضامن من بشود. چون از ایشان خبری نشد نگران شدم و تلفن زدم به دفتر رئیس دانشگاه آقای
دکتر فرهاد رهبر. صورت مسئله را به آقای اسماعیل نژاد رئیس دفتر دکتر رهبر گفتم. باورم نمیشد وقتی دکتر فرهاد رهبر گفت خودش میخواهد بیاید و ضامن شود. گفتم نیازی نیست خودتان بیایید و نهایتاً با دستور رئیس دانشگاه، آقای دکتر کاظمی مدیر کل حقوقی دانشگاه با سه تن دیگر از همکاران آمدند. در ضمن خانم سنگتراش به همراه آقای صالحی مسئول امور آموزشی دانشکده به همراه خانم رحمانی هم آمدند. یک جورایی جلوی کارکنان دادستانی احساس مطبوعی به من دست داد. وقتی برگشتیم دانشگاه یکراست رفتم دفتر دکتر رهبر. او را بوسیدم و گفتم بچههای تهرون یک اصطلاح دارند به نام «مرام» انصافاً با اینکه از نظر سیاسی در دو قطب مخالف همدیگر هستیم اما آدم بامرامی هستی. گفت من به خاطر شما نکردم، به خاطر حفظ حرمت استاد دانشگاه تهران میخواستم بیایم.
دیدگاه تان را بنویسید