سجاد نوروزی: با تاخیری خاص ارگان لیبرالهای وطنی به حساسیت ها پیرامون سخنان اخیر دکتر سریع القلم واکنش نشان داد. واکنشی که مشابه فعالیت های رسانه ای مشابه این جریان بیشتر در پی «پروژه سازی» از بدیهیات سیاسی است و می کوشد واکنش های مدنی و خودانگیخته در عرصه عمومی را با داستانسرایی های متوهمانه پروژه ای کلان جلوه دهد که از جایی «هماهنگ» شده است و... البته با توجه به خاستگاه ذاتا آریستوکراتیک لیبرالیسم ایران و منفک بودن آن از بنیان های حیات مدنی در ایران چنین مواضعی غریب و خاص به نظر نمی آیند. چرا که به دلیل همین فهم انتزاعی و غیر مدنی است که یک نقد رسانهای طبیعی «پروپاگاندای سیاه» نامیده می شود و می توان برای دلجویی و احیانا دیده شدن توسط مشاور رییس جمهور، آداب فعالیت حرفه ای ژورنالیستی را از یاد برد و در مقام یک «وکیل مدافع سفارشی» سیاهه ای نوشت و دعوت به «انصاف» کرد!
انصافی که در چارچوب ایده ای لیبرالیسم ایرانی صرفا مفهومی اشرافی و محدود به شناسایی قشری فرادست به عنوان «روشنفکر» یا «نخبه»- آن هم صرفا از نوع لیبرال- و تایید کورکورانه آراء آنهاست. بنابراین اساسا تعجبی ندارد که نشریه آریستوکرات های وطنی توان تحلیل و فهم یک کنش رسانه ای «طبیعی» را نداشته باشد و در نوشته ای بیگانه با روح آگاهی بخشی، «پروژه تحسین» به راه اندازد و متملقانه چندین بار الفاظ «استاد» و «معلم سیاست» برای کسی که نقد شده به کار برد تا نقد او گناهی نابخشودنی جلوه کند! شاید همین جاست که مفهوم پارادوکسیکال «مقدسات عرفی» برای لیبرال های وطنی صدق می کند. به هر روی باید به این بلبلان شاخسار طرب که ردای ژورنالیسم به تن کرده اند یادآور شد در عرصه حیات مدنی معمولا سخنان خاص با واکنش و نقد مواجه می شوند و اساسا این مقوله در جوامع انسانی امری بدیهی است و خرق عادت محسوب نمی شوند. نخبگان آراء یکدیگر را نقد می کنند و رسانه ها به عنوان دیده بان عرصه مدنی نیز ممکن است در باب این آراء به نقادی و ارائه نظر بپردازد. بنابراین نقادی، جرح «استاد» و «معلم سیاست» نیست، نقد زمانه و احوالات و سخنان است و لاجرم
«پروپاگاندای سیاه» هم نیست، بلکه نشان از زندگی و حیات پویای اجتماعی دارد. این امری است که برای لیبرال ها گویا چندان قابل فهم نیست که اگر قابل فهم بود...
دیدگاه تان را بنویسید