سرویس فرهنگی «فردا»: سُلَيم بن قيس هلالي کوفي (م حدود 80 ق) را يکي از صحاب بزرگ اميرالمؤمنين (ع) و از ياران امام حسن (ع), امام حسين (ع) و امام سجاد (ع) به شمار آوردهاند. شهرت سليم بيشتر به دليل کتابي است که از او به يادگار مانده و در طول قرون متمادي بحثهاي گوناگوني را برانگيخته است.امّا اهميت تاريخي آن بيشتر مرهون گزارشي است که از حوادث پس از وفات پيامبر (ص) و دوران حکومت حضرت امير (ع) به دست ميدهد.يکي از ويژگيهاي برجسته کتاب، نقل حوادثي است که همواره ميان شيعه و سنّي محلّ اختلاف و کشمکش بوده است. تأکيد پيامبر اکرم بر مسأل امامت و ولايت, هجوم و آتش زدن خان فاطمه زهرا (س)، ماجراي صحيف ملعونه و اصحاب عقبه از جمله اين حوادث است. تا آنجا که ميدانيم اين حوادث در کمتر منبعي از منابع کهن تا بدين پايه مورد تأکيد قرار گرفته است. درباره کتاب سلیم داوری ها بسیاری صورت گرفته و علمای بسیاری آن را تایید و بسیاری از علما هم آن را رد کرده اند. نظر به اهمینت مباحث در باب این کتاب درسگفتاری از آیت الله فاضل لنکرانی تقدیم می شود که ایشان در آن به بررسی جامعی درباره سندیت یا عدم سندیت این کتاب پرداخته اند . این متن حاصل
درسگفتار ایشان در 1387/2/1 است؛
******************
...بر حسب آنچه در كتاب موقف الرافضه آمده که از كتاب سقيفه سليم بن قيس هلالي نقل كرده است رواياتي را كه ظهور و بلكه تصريح دارد به اينكه در قرآن كريم تحرف واقع شده است؛ دو رو
ايت نقل كرده كه آنها را خوانديم؛ بعد ميگويد: ففي هذين الخبرين و غيرهما من الاخبار الكثيرة التي رواها سليم بن قيس في كتاب هذا التصريح بوقوع التحريف في القرآن الكريم در اين روايات تصريح شده كه در قرآن كريم تحريف واقع شده است. حالا ما باشيم و اين دو روايتي كه خوانديم و اين شخص مجهول العنوان نقل كرده است، سؤال اين است که كجاي اين دو روايت تصريح به وقوع تحريف در قرآن كريم دارد؟. مضمون هر دو روايت اين بوده است كه در نزد اميرالمؤمنين(ع) قرآني بوده که آن حضرت بعد از وفات پيامبر اکرم(ص) جمعآوري کرده و آنها را به خليفه اول ودوم عرضه كرده است. كجاي اين روايات تصريح به اين دارد كه در قر آن كريم تحريفواقع شده است؟ نكته قابل تأمّل اين است که اگر واقعاً در قرآن، در زمان خودصحابه، بعد از پيامبر، اميرالمؤمنين اضافهاي فرموده بود يا از قرآن چيزي را کم کرده
بود، چطور مي آيد به ابا بكر و عمر ميفرمايد اين قرآني است كه من جمع كردم؟.بنابراين، معلوم ميشود که اين قرآن از نظر اصل قرآن بودن، تفاوتي با قرآنهاي موجود و در اختيار ديگران نداشته است؛ که اگر واقعاً تفاوت داشت، بايد ابوبكر و عمر ميگفتند اين قرآن غير از قرآني است كه بر پيامبر نازل شده است؛ در حاليكه عمر در جواب گفت: آنچه نزد خود ما هست، ما را از قرآن تو بينياز ميكند؛ يعني مي خواهد بگويد از نظر اصل آيات قرآن، با آيات قرآن شما فرقي ندارد. اين يك نكتهي بسيار مهمي است كه اگر خود اينها دقت در آنكنند، ميفهمند که تحريفي در آن قرآن نبوده است. بعد ميگويد: وهو ما يؤكد أنه يقول بتحريف القرآن الكريم كه بطلان اين مطلبش روشن شد و عرض كرديم.
تحقيقي نسبت به رد و قبول کتاب سليم
اما نكتهي مهم اين است كه اين شخص مراجعه نكرده، ببيند آيا كتاب سليم بن قيس هلالي از نظر اماميه مورد قبول است يا نه؟ برقي در مورد سليم بن قيس هلالي نوشته است من الأولياء من أصحاب أميرالمؤمنين(ع) وإمام الحسن وإمام الحسين وإمام السجاد وإمام الباقر(ع) اولاً روي كلمه «اولياء» در رجال بحث است که آيا دلالت بر تعديل دارد يا نه؟ بسياري از علما ميگويند که اين تعبير دلالت بر تعديل ندارد؛ فوقش اين است که فقط بر مدح دلالت ميکند؛ اگر راوي امامي باشد, خبر, خبر قوي ميشود, و اگر راوي غير امامي باشد, خبر, حسن ميشود. پس در اين که خود سليم بن قيس ممدوح است, بحثي نيست و ترديدي وجودندارد؛ اما همه حرف در كتاب اوست که آيا مورد قبول علماي اماميه هست يا نه؟
نظرات علما در مورد کتاب سليم بن قيس
ابن غضائري ميگويد والكتاب موضوع لا مرية فيه اين كتاب مجعول است و دو شاهد براي آن ذکر ميکند؛ شاهد اول اينكه در اين كتاب نوشته محمد بن ابي بكر وقتي كه ابو بكر در حال احتضار و و فاتبود, رفت پدرش را موعظه كرد؛ در حالي كه محمد بن ابيبكر در آن زمان سه سال بيشتر نداشت؛ چطور يك بچه سه ساله ميتواند برود موعظه بكند؛ و شاهد دوم آن که در اين کتاب نوشته شده است که ائمه سيزده نفر هستند و نه دوازده نفر. اين دو را شاهد گرفته است بر اين كه اين كتاب مجعول است. مرحوم شيخ مفيد در كتاب تصحيح الاعتقاد ميگويد ان هذا الكتاب غير موثوق به اين كتاب مورد اعتماد ما نيست، وقد حصل فيه تخليط وتدليس در آن تخليط و تدليس وجود دارد. سابق بر اين نيز عرض کردم که در زمان ما به خاطر وجود چاپ, امکان تدليس کمتر است؛ اما در زمان قديم, اينطور نبوده و كسي كه ميخواسته كتاب سليم را داشته باشد, ميرفت کتاب را از كسي كه داشت ميگرفت و آن را استنساخ ميکرد و از روي آن مينوشت. مرحوم شيخ مفيددر ادامه ميگويد: فينبغي للمتدين ان يجتنب العمل بكل ما فيه و لا يعول علي جملته آدم متدين نبايد به همه آنچه كه در اين كتاب آمده است, عمل و اعتماد كند والتقليد
لرواته نبايد هر حديثي كه در اين كتاب آمده است را نقل كند واليفزع الي العلماء فيما تضمنه من الاحاديث و شخص بايد پناه ببرد به علماء نسبت به احاديثي كه اين كتاب وجود دارد ليوقفوه علي الصحيح منها والفاسد تا اينكه آنها آگاهش كنندكه كدام حديث صحيح و كدام فاسد است. در مقابل نظريه ابن غضائري و شيخ مفيد دو نظر ديگروجود دارد؛ يكي نظر مرحوم نعماني در كتاب الغيبة , که درست در مقابل اينها ميگويد: ان كتاب سليم بن قيس هلالي اصل من اكبر كتب الاصول التي رواها اهل العلم حملة حديث اهل البيت)ع) واقدمها وأن جميع ما اشتمل عليه هذا الاصل انما هو عن رسول الله(ص) واميرالمؤمنين(ع) والمقداد والسلمان واباذر ومن جري مجراهم فمن شهد رسول الله واميرالمؤمنين وسمع منهما وهو من اصول التي ترجع الي الشيعه و تعول اليها . مرحوم صاحب وسائل الشيعه نيز در خاتمه كتاب وسائل در فائده چهارم, راجع به كتاب سليم بن قيس ميگويد: من الكتب المعتمدة التي قامت القرائن علي ثبوتها وتواترت عن مؤلفيها او علمت صحت نسبتها اليه بحيث لم يبق فيه شك صاحب وسائل نيز همانند نظر نعماني ميگويد كتاب سليم از كتب معتمده است و بر ثبوت آن قرائني قائم شده است و نسبت به صحت
اين كتاب به مؤلفش علم داريم و هيچ ترديدي نداريم. با توجه به مطالب بالا و تعارض شهاداتي که هم راجع به مجعول بودن و هم راجع به صحيح بودن آن هست, نکتهاي که مطرح ميشود اين است که بعد از تعارض آيا تساقط ميکنند و در نتيجه براي ما ثابت نميشود که كتاب سليم بن قيس كتاب صحيحي باشد. احتمال ديگر اين است که نسخه موجود در دست ابن غضائري با نسخهاي كه نزد صاحب وسائل بوده, مختلف بود. همچنين آن نسخه كه دست شيخ مفيد بوده با نسخهاي كه دست نعماني بوده, فرق داشته است؛ و اين احتمال خيلي قوي است كه در بعضي از نسخ كتاب سليم تدليس هايي شده است؛ مخصوصاً در آن زمانکه معاندت با شيعه بسيار زياد بوده است؛ و دنبال اين بودند كه بالاخره يكي از كتب شيعه را پيدا كنند و چيزهايي در آن داخل كنند و آن را از اعتبار ساقط كنند؛ اما نسخهاي كه امروز در دست ماست, آيا همان نسخهاي است كه از سليم رسيده يا نه, مشكوك است؛ و لذا نميشود بر آن اعتمادكرد. پس, اولاً به نظر ما بر اين كتاب نميشود اعتماد کرد هر چند که بگوييم مجعول نيست؛ اما اسنادي كه در طريقاين كتاب به ما هستند, در آن افراد ضعيفي هستند؛ شيخ طوسي به دو سند اين كتاب را نقل ميكند كه
در هر دو سندش محمد بن علي صيرفي مكنّي به اباسمينه هست كه رجاليين گفتند ضعيف و كذاب است. لذا مجموعاً اصلاً نميشود به اين كتاب اعتماد كرد. پس, خود سليم من اولياء اميرالمؤمنين، من اصحاب امام حسن و امام حسين و امام سجاد و امام باقر هم بوده, بحثي نيست؛ در وثاقت خودش ترديدي نيست, اما در اين كه اين كتاب مال او هست يا نه؟ باز بعضي نقل كردندكه حجاج دنبال سليم فرستاد و ميخواست سليم را بكشد که او فراركرد و به خانه پسر برادرش به نام ابان بن ابيعياش رفت و در لحظات آخر زندگياش گفت تو يك حق بزرگي بر من پيدا كردي و من را پناه دادي؛ من هم كتابي كه رواياتي كه ازپيامبر و اميرالمؤمنين و ائمه بعد تا امام باقر شنيده ام و در آن نوشته ام را در اختيار تو ميگذارم. و اين شخص ابان بن ابيعياش مورد تضعيف قرار گرفته است. پس, کتاب او معلوم نيست که چگونه است؛ بر فرض هم که اين كتاب ثابت باشد, در طريق سندش افرادي هستند كه موردتضعيف اهل رجال قرار گرفتهاند؛ به احاديث چنين کتابي چگونه ميتوان اعتماد کرد؟ از كجا معلوم که اين حديث را خود سليم آورده است و ديگري آن را در کتاب داخل نكرده باشدكه ما بياييم اينطور نسبت دهيم؟!. پس, نتيجه
بحث در مورد کتاب سليم اين ميشود که بر فرض هم روايت را با تمام اوصاف فوق قبول کنيم, اما کجاي روايت دلالت بر تحريف دارد؟ و اصلاً آيا اميرالمؤمنين با وجود هزاران نفر افرادي كه قرآن را شنيده اند و در سينههايشان ضبط كردند, ميتوانستند در آن زمان قرآني بياورد که در آن کم و زياد شده باشد؛ اصلاً براي اميرالمؤمنين اعتباري باقي نمي ماند. اين راجع به كتاب سليم و حرفي كه اين شخص در اينجا ذكر كرده است.
دیدگاه تان را بنویسید