تسنیم: ناظران سیاسی پیش بینی میکنند که لبنان و سوریه شاهد تشدید بیسابقه اوضاع به منظور بر هم خوردن معادلات و شکل گیری معادلات جدید بر اساس طرح مشترک عربستان سعودی و فرانسه باشند که با حمایت اردن در حال اجرا در منطقه است. به گزارش پایگاه خبری مرآه الجزیره، هر کس مراسم تشییع جنازه «محمد شطح»، مهره پنتاگون در لبنان را دنبال کرده باشد، از مشاهده وضعیتی که گروه «آزادی، حاکمیت و استقلال» به آنجا رسیده است، تعجب میکند. در این مراسم، غیر اعضای خانواده و تعدادی از نمایندگان جریان «المستقبل» و نیز تعداد کمی از نمایندگان گروه 14 مارس، جمع کثیری از اصحاب مطبوعات و نیروهای امنیتی نیز حضور داشتند. اما مساله جالب توجه، حضور یک اتوبوس حامل گروهی از جوانان طرابلسی بود که پرچمهای سازمان تروریستی القاعده و تصاویر «اشرف الریفی»، رئیس سابق سازمان امنیت داخلی لبنان را در دست داشتند و در واقع پیام این صحنهها این بود که دوران گروه 14 مارس به سر آمده است و اکنون نوبت ظهور گروه «جبهه النصره» در لبنان است. این مساله به نوبه خود نشان میدهد که برای اولین بار پیش بینی «سعد الحریری»، رئیس جریان 14 مارس که جنبش «حزب الله» را
تهدید کرده و گفته است: «اگر شما داعش و جبهه النصره را به جریان میانه رو ترجیح میدهید، این خواسته شما محقق خواهد شد»، در حال تحقق است. ما امروز در عمل میتوانیم بگوییم که سعد الحریری درست گفته است و هر چند که خود آدم دروغگویی است، اما این بار پیش بینی وی درست از آب درآمده است. در این مراسم سعد الحریری به تقلید از «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا کتش را درآورد و با لحن یک رهبر مخلص و مدافع طرح «آزادی، حاکمیت و استقلال» لبنان برای مردم سخن میگفت، اما دیگر لبنانیها حرفهای این تجار سیاسی و دلالان خون مردم را قبول ندارند و همه میدانند که جریان مستقبل و هم پیمانان آنها در 14 مارس، یک عده آدمهای خونریز و فرصت طلب هستند که حتی نزدیکترین مردم به خط فکری آنها نیز حرفهای آنها را قبول ندارند. فتنه دامن فتنهگران را میگیرد سخنران دیگر مراسم تشییع جنازه، «فواد سنیوره»، نخست وزیر اسبق لبنان و رییس فراکسیون جریان المستقبل در مجلس نمایندگان این کشور بود که البته هیچ کس در میان خبرنگاران و جمعیت تشییع کننده که با شعارهای «لا إله إلا الله حزب الله دشمن خداست» سخنان وی را قطع میکردند، به حرفهایش توجه نمیکرد و
کسی هم معنای این شعار را نفهمید که چطور ممکن است، حزبی که معتقد به خدا باشد و در مسیر هدایت و نور الهی قدم بردارد، اما دشمن خدا باشد؟ مطمئنا جز انسانهای احمق و نادان که جمعیت آنها در جریان مستقبل کم نیست، این حرف را قبول نمیکند. اما مساله خطرناک حادثهای بود که در مسجد «القاشقچی» روی داد و وقتی شیخ «قبانی»، مفتی جمهوری لبنان بر خلاف میل جریان المستقبل در مراسم ترحیم حاضر شد، گروهی از عناصر تکفیری وابسته به جریان مستقبل وی را محاصره کرده و به سمت وی کفش و لیوان پرتاب کردند و رکیکترین فحشها و ناسزاها را نثار وی نمودند. این برخورد وحشیانه نشانگر ورشکستگی سیاسی و تنزل اخلاقی جریان سعد الحریری است که به یکی از شخصیتهای برجسته دینی در لبنان حمله میکند و تنها دلیل آن این است که شیخ قبانی حاضر به پذیرش گفتمان مذهبی - تکفیری که عربستان سعی در حاکم کردن آن در لبنان است، نشده است. عربستان سعودی با این اقدامات سعی در دامن زدن به فتنه مذهبی سنی ـ شیعی در لبنان دارد، اما از آنجایی که طایفه بزرگوار سنی لبنان نیز با چنین اقدامات وحشیانهای از سوی جریان المستقبل و اتباع آن مخالف است، اگر یگان ویژه نیروهای امنیتی
لبنان مداخله نمیکردند و جان شیخ قبانی را نجات نمیدادند، نزدیک بود این حادثه به فتنه سنی ـ سنی تبدیل شود. بازی فراتر از جریان مستقبل و 14 مارس این ماجراها به وضوح دلیل ترور «محمد شطح» به دستور شاهزاده «بندر بن سلطان»، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی که قبلا تهدید کرده بود، تمامی مهرههای پنتاگون در لبنان را ترور خواهد کرد، را آشکار و نمایان میکند. این موضع شاهزاده بندر بن سلطان ناشی از مخالفت پنتاگون با حمله به سوریه بود و گفته میشود، وزیر محمد شطح نیز در اتخاذ این تصمیم نقش داشته است. صهیونیستها، نومحافظه کاران و سازمان اطلاعات آمریکا در واشنگتن و شاهزادگان رمال و سفاک و فرصت طلب سعودی از این تصمیم به شدت ناراضی بودند و از همین رو، شاهزاده بندر تصمیم به انتقام گیری از عناصر و مهرههای پنتاگون در لبنان را داشت. گفتهها حاکی از این است که سازمان تروریستی القاعده و شاید هم گروه تروریستی «گردانهای عبد الله عزام» در پشت پرده این ترور قرار دارند؛ یعنی همان طرفی که عملیات انفجار در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، پایتخت لبنان را هم اجرا کرده بود. گفته میشود که طرح اخیر برای ترور شاهزاده بندر
با سم، در راستای همان جنگ میان نهادهای درگیر واشنگتن طراحی شده بود. گروه معتاد به خونریزی با پیدا شدن برخی سرنخهای این توطئه، نقشه جریان مستقبل برای استفاده از این حادثه در راستای منازعه سیاسی با جنبش حزب الله و متهم کردن این جنبش و نظام سوریه به دست داشتن در حادثه مذکور شکست خورد. این جریان در حادثه ترور «رفیق الحریری»، نخست وزیر اسبق لبنان نیز همین نقشه را پیاده کرده بود و با فرصت طلبی محض، دولت و کشور لبنان را به کنترل خود درآورده بود، اما دیگر این حنای المستقبل رنگی برای ملت لبنان ندارد و همه متوجه شدهاند که آزادی و حاکمیت و استقلال با غارت و مصادره و سوء استفاده از خون افراد و امید بستن به عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی محقق نمیشود. مردم خیلی زود متوجه شدند که هدف اصلی این توطئه سرقت برق آسای کشور از سوی جریان مستقبل و هم پیمانان آنها در جریان 14 مارس است و آنها قصد دارند تا این کشور را به سمت پرتگاه هلاکت سوق دهند و در همین راستا، قبل از اینکه خون محمد شطح خشک و جسد وی به خاک سپرده شود، به جنبش حزب الله و هم پیمانان آن اعلام کردند که «دولت را به ما بدهید تا از گناه شما بگذریم». آنها تلاش داشتند
که حادثه بین المللی ترور رفیق الحریری را به این حادثه گره بزنند، اما هیچ عقل و منطقی این مساله را قبول نمیکند و در واقع، آنها به شدت دچار گمراهی و سرگردانی در بیراهه شدهاند و میخواهند به قیمت ریخته شدن خون رهبرانشان، طرفهای دیگر را متهم کنند. اما نقشه آنها برای تحریک مردم و تبدیل مراسم تشییع جنازه شطح به فرصتی سیاسی برای تحقق اهدافشان ناکام ماند و این ناکامی بر روی گروه 14 مارس و جریان مستقبل تاثیر منفی گذاشت و اکنون همه میدانند که این جریان هیچ آیندهای در لبنان ندارد و رژیم آل سعود قواعد بازی سیاسی و معادلات قدرت را تغییر داده است و امروز بیش از این که به عرصه سیاسی چشم داشته باشد، بر روی انفجارها و ترورها و درگیری ها مسلحانه و فتنه های مذهبی تمرکز کرده است. اعتراف اعضای جریان المستقبل مساله جالب توجه اظهارات «معین مرعبی»، نماینده جریان المستقبل در گفتوگو با یک خبرگزاری لبنان است که گفته است:« این گروه (14 مارس) تنها بر سر خون با هم وحدت پیدا میکنند و اکنون باید دیدگاه کلی خود را اعلام کرده و ضمن ترسیم نقشه راه برای مردم لبنان، خود نیز به اصول آن پایبند باشند. این قابل قبول نیست که هیچ گروهی در
راستای سازش گام بردارد و هر کس هم میخواهد میتواند از جریان 14 مارس جدا شود». وی افزوده است: «به نظر میرسد که سیاست جریان 14 مارس از زمان ترور رفیق الحریری تا به امروز شکست خورده است و امروز باید نهضتی در داخل این گروه صورت گیرد تا جریان 14 مارس جدیدی شکل گیرد و این پیامی برای تمامی طرفها است». مرعبی خاطر نشان کرد که «کوتاهی دیگر کافی است؛ چرا که ادامه دروغگویی و فریب خود و ملت لبنان فایدهای ندارد و رهبران کنونی شکست خورده و ناکارآمد هستند». امروز تصویر کاملا آشکار شده است و از همین رو، میتوانیم بگوییم که مخالفت جریان 14 مارس با قانون انتخابات جدید و فرار آن از برگزاری انتخابات پارلمانی در موعد تعیین شده ناشی از پی بردن این گروه منافق به این واقعیت است که دیگر پایگاه مردمی ندارد و در صورت شرکت در انتخابات؛ نه تنها تعداد زیادی از کرسی های پارلمان را از دست خواهد داد، بلکه حتی رویای نمایندگی طایفه سنی را نیز بر باد رفته خواهد دید؛ چرا که اهل تسنن لبنان دیگر آن را قبول ندارند؛ به ویژه پس از آن که در نگهداری از میراث رفیق الحریری کوتاهی کرده و مشخص شده است که آن را در معرض حراج سیاسی گذاشته و حاضر شده
است، در قبال مشارکت در دولت از این پرونده دست بکشد. اما وقتی با مخالفت جنبش حزب الله و هم پیمانان آن مواجه شد، حالت جنون به این گروه دست داد و پای سازمان تروریستی القاعده و گروههای هم فکر آن را به لبنان کشید تا به خیال آن، موازنه قدرت را تغییر دهند، اما در نهایت، هم جایگاه و هویت خود و هم آینده جریان سیاسیاش را بر باد داده است. برنامههای عربستان سعودی در لبنان و منطقه لذا میتوان گفت که جسد محمد شطح پرده از روی شکاف عمیق موجود میان جریان المستقبل و گروه 14 مارس برداشت. البته این مساله ارتباطی به شعار آزادی، حاکمیت و استقلال ندارد، بلکه بیشتر به دولت و ریاست جمهوری مرتبط است؛ به طوری که نماینده فراری به آن سوی آبها، سعی در کاندیدا کردن «سمیر جعجع»، رئیس حزب غربگرای «نیروهای لبنانی» برای تصدی سمت ریاست جمهوری در صورت عدم تمدید ریاست جمهوری میشل سلیمان را داشت. قبل از آن نیز رژیم آل سعود دستور تشکیل دولت «واقعیت موجود» قبل از برگزاری کنفرانس «ژنو 2» در خصوص بحران سوریه و واگذاری پستهای امنیتی مانند وزارت دفاع و کشور به سمیر جعجع را داده بود تا «حکیم» بتواند وارد «نبرد آزاد سازی» علیه جنبش حزب الله به
عنوان سپر جمهوری اسلامی ایران در لبنان شود. بنابراین، این مرحله مستلزم تمدید دوره ریاست جمهوری و عدم ورود به بحث انتخاب رئیس جمهوری جدید است؛ چرا که عربستان سعودی به شدت نگران تصدی این سمت از سوی ژنرال «میشل عون»، رئیس جریان آزاد ملی لبنان به عنوان هم پیمان جنبش حزب الله و در نتیجه رشته شدن همه بافتههایش است. برخی بر این باور هستند که با توجه به اظهارات دو روز قبل رئیس دومای روسیه، احتمال تعویق زمان برگزاری کنفرانس ژنو 2 وجود دارد؛ چرا که عربستان سعودی با تعلل و مانع تراشیهای خود مانع از اعلان موضع نهایی مخالفان سوری برای شرکت در این کنفرانس می شود و چشم به راه به ثمر نشستن نقشههای شوم خود در لبنان و سوریه است تا «عدنان منصور»، وزیر خارجه وابسته به گروه جریان 8 مارس در این کنفرانس شرکت نکند و ترکیب نمایندگان مخالفان سوری که قرار است در کنفرانس «جبهه اسلامی» شرکت کنند، تغییر کند و آنها منافع عربستان سعودی در سوریه بدون «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه را حفظ کنند؛ حتی اگر این مساله منجر به شکست کنفرانس و تداوم درگیریهای میدانی شود. از همین رو، مراجع تصمیم گیری نزدیک به غرب معتقد هستند که عدم گفتوگوی
ایران و عربستان سعودی منجر به شکست هر گونه راه حل سیاسی در سوریه، لبنان، عراق، یمن و بحرین خواهد شد؛ اما مشکل به ایران مربوط نمیشود، بلکه بیشتر ناشی از موضع سرسختانه عربستان سعودی است که هر گونه نزدیکی مواضع با ایران را رد میکند و سعی دارد، از طریق جنگهای بیهوده و بینتیجه از طریق طرفهای دیگر اوضاع را به نفع خود رقم بزند. به موازات این طرح سیاسی شوم، ریاض نقشه به مراتب خطرناک تری را هم در سر دارد و پس از نشستهای محرمانه با میشل سلیمان، رئیس جمهور لبنان و تماسهای مشکوک با فرمانده ارتش لبنان، تصمیم به تجهیز ارتش این کشور به تجهیزات لازم از طریق خرید آنها از فرانسه گرفته است. اما قرار نیست ارتش لبنان وارد جنگ با ارتش صهیونیستی در جنوب این کشور شود، بلکه هدف از خرید این تسلیحات نظامی برای ارتش لبنان، تغییر دکترین آن است که هم پیمان جنبش حزب الله به شمار میرود و به عبارت دیگر، عربستان سعودی قصد دارد تا آن را در خط مقدم مقابله با حزب الله قرار دهد. در همین راستا، میشل سلیمان رئیس، جمهوری لبنان نیز از کمک مالی 3 میلیارد دلاری عربستان سعودی به منظور تجهیز ارتش لبنان به تسلیحات مورد نیاز تمجید کرد، اما
واقعیت این است که سلیمان تنها نوک این کوه یخی را دیده است و هنوز از بدنه و دامنه های آن خبر ندارد. دلیل اصرار «فرانسوا اولاند»، رئیس جمهور فرانسه بر تمدید دوره ریاست جمهوری میشل سلیمان و سفر وی به عربستان سعودی و دیدار با مسئولان بلند پایه این کشور به منظور بررسی جزئیات طرح مشترک فرانسه و عربستان در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و نظامی نیز در همین نکته نهفته است و به عبارت دیگر، پاریس سعی در بازگشت به مستعمرههای قدیمی خود از دروازه لبنان را دارد تا به عربستان سعودی برای تحقق اهداف شومش کمک کند. حال سوالی که اینجا مطرح میشود، این است که دلیل مخالفت لبنان با طرح پیشنهادی تهران برای تامین تجهیزات مورد نیاز ارتش لبنان و تبدیل آن به ارتش ملی قوی به منظور مقابله با رژیم صهیونیستی است و این در حالی است که امروز با تجهیز ارتش لبنان از سوی فرانسه به منظور تبدیل آن به خط مقدم مقابله با جنبش حزب الله موافقت کرده است؟ چه طور میتوان حسن نیت عربستان سعودی را قبول کرد؛ در حالی که ریاض عامل اصلی تحریک رژیم صهیونیستی علیه حزب الله و تخریب لبنان در جریان جنگ ژوئیه سال 2006 بود؟ چرا به طور مشخص فرانسه برای این کار انتخاب
شده است و نه روسیه و چین که اهل دخالت در امور داخلی کشورها نیستند؟ عربستان سعودی به عنوان هم پیمان و حامی منافع و موجودیت رژیم صهیونیستی، چه وقت علاقه مند به لبنان و منافع ملت لبنان بوده است و این در حالی است که این کشور به توطئه علیه عربها و مسلمانان شهره است و سابقه نداشته است که حتی با اعطای یک گلوله، از جنبشهای مقاومت در فلسطین حمایت کند؟ میشل سلیمان میتواند از سوی خود و محور توطئه که وی نماینده آن است، از عربستان سعودی تشکر و قدردانی کند، اما نمیتواند چیزی را به لبنان تحمیل کند که به صلاح منافع ارتش و اهداف ملت این کشور نیست و یا نمیتواند به نمایندگی از نهادهای دولتی لبنان، گزینههایی را انتخاب کند که لبنان را به سمت فاجعه پیش ببرد؛ به ویژه در صورتی که فرانسه صهیونیست خبیث وارد این بازی سیاسی و امنیتی در لبنان شود. این بازی هیچ نفعی برای ریاض و پاریس ندارد؛ پس باید دنبال بازی دیگری باشند. طرح دو جانبه طرح مذکور به طور کلی دو ضلع اساسی دارد: ضلع سیاسی که در راستای آن باید دولت «واقعیت موجود» تشکیل شود تا کنفرانس ژنو 2 در خصوص بحران سوریه را به شکست بکشاند و لبنان را به حیات خلوت تسلیحات و
تروریستها تبدیل کند و به جنگ در سوریه تا زمان براندازی نظام این کشور دامن بزند و در صورتی که در این راه شکست خورد، دولت لبنان از جامعه بین المللی میخواهد که قطعنامههای بین المللی مربوطه را به مرحله اجرا درآورد تا با استقرار نیروهای بین المللی مانند یونیفیل در طول مرزهای سوریه، از کشیده شدن آتش جنگ به لبنان جلوگیری شود. البته هدف اصلی این اقدام قطع ارتباط حزب الله با سوریه به عنوان منبع اصلی تامین سلاح و حمله به حزب الله صرف نظر از سقوط یا عدم سقوط نظام سوریه است. چنین دولتی در صورت تشکیل میتواند، پرونده جنایتهای صورت گرفته در لبنان را به دادگاه کیفری بین المللی بفرستد تا حزب الله گرفتار کابوس بیحد و حصر تحریک افکار عمومی جهان عرب و جامعه بین المللی علیه آن و در نهایت معرفی این جنبش به عنوان سازمانی تروریستی در لبنان و منطقه شود که برنامههای ایران شیعی را علیه مسلمانان اهل سنت اجرا میکند. اما جنبه نظامی این طرح تحقق شعار «خلع سلاح حزب الله» است که جریان المستقبل و هم پیمانان آن در جریان 14 مارس طی سالهای متمادی آن را مطرح کردهاند. در مقابل، ارتش لبنان نیز باید توسط کارشناسان فرانسوی آموزش داده
شده و تجهیز شود. در همین حال، عربستان سعودی هم تلاش خواهد کرد که برخی فرماندهان برجسته ارتش لبنان را با مال حرام تطمیع کند تا دکترین جدیدی در ارتش شکل گیرد که مبتنی بر خلع سلاح گروههای شبه نظامی غیر قانونی و از جمله مقاومت باشد؛ چرا که در کشوری که قرار است «آزادی، حاکمیت و استقلال» از یک سو و «قانون اساسی» از سوی دیگر برقرار باشد، هیچ کس حق ندارد که سلاح به دست بگیرد، بلکه این حق تنها مختص موسسات و نهادهای حکومتی و دولتی است و آزاد سازی باید از رهگذر دیپلماسی و امضای توافقنامه با رژیم صهیونیستی محقق شود. اصل و اساس توطئه طراحی شده همین است و به نظر میرسد که هدف اصلی پیاده کردن طرح صهیونیستی حاکم شدن فرانسه بر اوضاع لبنان با استفاده از مشروعیت بین المللی است. این همان طرحی است که عربستان با حمایت از ارتش مصر و تجهیز آن به تسلیحات مورد نیاز در مصر پیاده کرد و ضمن مصادره انقلاب این کشور، تحت شعار جنگ علیه تروریسم ملت را به سمت حمایت از دستگاه نظامی به عنوان تنها راه نجات این کشور و برقراری امنیت و آرامش سوق داد. حال سلیمان همان مساله را تکرار میکند و میگوید که لبنانیها باید از ارتش لبنان حمایت کنند. وی
با این سخنان خود سعی در تغییر عقیده مردم و ترویج خلع سلاح مشروع مقاومت و تحریک افکار عمومی لبنان علیه آن را دارد. به این ترتیب مشخص میشود که رئیس جمهور لبنان به شدت در باتلاق توطئه علیه مقاومت گرفتار شده است. اما به راستی، آنها از کدام مقاومت دم میزنند؟ آیا حزب الله بر اساس دسته بندیهای آمریکا، اروپا و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس جزو سازمانهای تروریستی نیست؟ سید «حسن نصر الله»، دبیرکل حزب الله لبنان با اشاره به همین توطئه از وقوع حوادث و تحولات خطرناک علیه موجودیت جنبش حزب الله خبر داده بود. ناظران سیاسی نیز پیش بینی میکنند که لبنان و سوریه شاهد تشدید بی سابقه اوضاع به منظور بر هم خوردن معادلات و شکل گیری معادلات جدید بر اساس طرح مشترک عربستان سعودی و فرانسه باشند که با حمایت اردن صورت می گیرد. سازمان اطلاعات اردن باز مثل همیشه نقش برجستهای در انفجارهای لبنان و انتقال تروریستها و تسلیحات مرگ بار به سوریه دارد و این همان چیزی است که «بان کی مون»، دبیرکل سازمان ملل متحد در این اواخر نسبت به آن هشدار داده بود. روزنامه انگلیسی «ایندپندنت» نیز به نوبه خود تاکید کرده است که عربستان سعودی و هم پیمانان آن
سعی در دامن زدن به جنگ میان شیعه و سنی در منطقه دارد و با استفاده از شبکههای ماهوارهای و پایگاههای اینترنتی و نیز یوتیوب و غیره تلاش میکند تا گفتمان کینه توزی انزجار و خونریزی را ترویج کند و میلیاردها دلار در این راه هزینه میکند. حال این سوال مطرح میشود که وقتی طرفی به صورت شبانه روزی سعی در دامن زدن به جنگ میان مسلمانان است، میتواند به فکر تجهیز ارتش لبنان علیه رژیم صهیونیستی باشد؟ بودن یا نبودن تا زمانی که افسار عربستان سعودی کشیده نشود، جنگ همچنان ادامه خواهد داشت و به نظر میرسد که حل بحرانهای منطقه جز با مهار ریاض و بلوکه کردن اموال انباشته شده آن در بانکهای غربی ممکن نیست. این اموال آن قدر زیاد و هنگفت است که در صورت بلوکه شدن آنها از سوی دولت آمریکا، مشکلات اقتصادی ناشی از جنگهای بوش پایان مییابد. از سوی دیگر، این اقدام میتواند خاورمیانه، اروپا و کل جهان را از شر تروریسم نجات دهد. اگر باراک اوباما دست به چنین اقدام تاریخی بزند، نامش به عنوان رهبر مبارزه با منابع تروریسم و شکننده شاخ شیطان سعودی و مسئول انفجارهای 11 سپتامبر 2001 در تاریخ ثبت میشود. کاخ سفید میتواند از این فرصت طلایی
برای اجرای حکم دادگاه تجدید نظر این کشور که در تاریخ 15 دسامبر 2013 صادر شده است، استفاده کند و دادخواست خانوادههای قربانیان حملات 11 سپتامبر علیه عربستان سعودی را به جریان بیاندازد. سازمان اطلاعات آمریکا همچنین گزارشهای موثقی از اموال اعطایی عربستان سعودی به گروههای تروریستی در عراق، سوریه، لبنان، یمن، پاکستان و افغانستان دارد و همگان از نقش جنایتکاری مانند شاهزاد «بندر بن سلطان» در ریختن خون افراد بیگناه و بر هم زدن امنیت و آرامش در سراسر جهان خبر دارند و در همین حال، سوریه نیز از رژیم آل سعود به شورای امنیت شکایت کرده است. اما آیا باراک اوباما دست به چنین کاری میزند؟ نه، چرا که خود او شریک جرم است و تاریخ از او به عنوان رئیس جمهور ضعیف، شکست خورده و دو رو یاد خواهد کرد. در نتیجه، این امت برای نجات از خطر بزرگی که موجودیت و آیندهاش را تهدید میکند، چارهای جز حمایت از مقاومت و تبعیت از سید حسن نصر الله ندارد؛ چرا که ما امروز علامتهای سوال بزرگی بر سر موجودیت یا عدم موجودیت خود میبینیم.
دیدگاه تان را بنویسید