سرویس سیاسی «فردا»- امير حمزه نژاد : ترکیه پس از افشای فساد مالی در این کشور دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده است. اولین موج این تغییر و تحولات شامل حال وزرای دولت این کشور شد و رجب طیب اردوغان مجبور شد تا برای خروج
از تنگنایی که در آن دچار شده است، دست به ترمیم کابینه خود بزند و در این روند به جز احمد داود اوغلو که به عنوان استراتژيست و مهره کلیدی دولت ترکیه به شمار می آید، سایر وزرای دولت خود را تغییر دهد. اگرچه فساد مالی در دولت ترکیه قابل انکار نیست اما احزاب سیاسی چپ ملی و سکولار که بیش از 10 سال در انتظار چنین موقعیتی بودند وارد عمل شدند و با بزرگ نمایی این فساد مالی بر آتش بحران ترکیه دمیدند. از سوی دیگر اردوغان اعتقاد دارد که آمریکا در پس تحولات ترکیه قرار دارد وبا هدایت برخی از گروه های اسلام گرای معتدل در این کشور به طور غیر مستقیم برای براندازی دولت وی برنامه ریزی کرده است. از این رو به نظر می رسد که تحولات اخیر ترکیه را نباید تنها ازبعد داخلی و مربوط به یک فساد مالی دانست و باید
نگاهی عمیق تر به این حوادث انداخت. در همین راستا خبرنگار «فردا» برای آگاهی بیشتر مخاطبین به سراغ دکتر مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل خارجی رفته است و گفت وگویی را با این استاد علوم سیاسی انجام داده است که در ادامه شرح آن می آید. تحولات ترکیه در فضایی انجام می شود که دولت اردوغان بعد از موج بیداری اسلامی در صحنه بین الملل با افول روبرو بوده است. فساد مالی در ترکیه نیز به روند رو به افول دولت این کشور افزوده است. با توجه به نقش آفرینی «فتح الله گولن» در این تحولات کارشناسان بین الملل نقش جریانات خارجی را در این زمینه پررنگ می بینند. به نظر می رسد تحولات اخیر ترکیه بر اثر یک فعل و انفعالات پیچیده سیاسی میان نیروهای داخلی و قدرت های منطقه ای و بین المللی علیه دولت این کشور صورت گرفته است. نظرشما در این زمینه چیست؟ آنچه كه در باب مسائل مربوط به تركيه بايد مورد توجه قرار گيرد، جايگاه حزب عدالت و توسعه - يا به طور مخفف AKP که AK نیز آنرا می خوانند، به معني روشن و پاك - در بافت موقعيتي گذار اين حزب در دهه دوم قدرتمندي خويش در صحنه سياسي تركيه است. اگر به علامت و نماد حزب عدالت و توسعه كه يك لامپ روشنايي بخش است،
توجه كنيم، اين حزب اساسا تلاش داشته خود را روشن بخش و از سويي ديگر پاك از بسياري از مسائل فساد اخلاقي، سياسي و اقتصادي نشان دهد. لذا هم اكنون تلاش در بافت موقعيتي كنوني منطقه و همچنين تلاش در بافت داخلي تركيه بر آن است كه حيات سياسي حزب عدالت و توسعه را به طور جدی زیر سئوال ببرد كه به هر تقدير این مساله براي كشورهاي منطقه خاورميانه نیز پيش آمد. اگر دقت كنيم شكاف طبقاتي، فقر و بيكاري، چپاول بيت المال به وسيله حاكمان و طيف برگزيده حاكميت، تسلط نظاميان بر شاهرگهاي اقتصادي كشورها، تورمهاي دو رقمي و چند رقمي از جمله مولفههايي است كه تا حدود زيادي زمينه ساز و زمينه پرور ايجاد شكافهای عمده در ميان ملت ها و دولت های كشورهای خاورميانه شده است. به نکات ديگري اشاره می كنم تا سپس بتوانم در تحليلی که ارائه می دهم از آنها استفاده كنم. تهديد و تحقير ملت به صورت پيوسته و سازمانيافته توسط سيستمهاي پليسي و سازمانهاي امنيتي اين كشورها، سانسور كتاب، مطبوعات و آثار هنري ، محدود كردن و سركوب كردن فعاليتهاي احزاب فکر و اندیشه و بستن احزاب سياسي متنفذ، تضييع حقوق مدني، دستگيري، شكنجه و آزار دگرانديشان نسبت به محوريت
حكومت ها، ناديده گرفتن حقوق شهروندي، عدم توزيع حكومت سياسي، عدم آزادي مطبوعات و رسانههاي غير دولتي، برگزاري انتخابات فرمايشي پارلماني در بسياري از اين كشورها و موج ايستادگي و تحركات سياسي عليه اين حكومت ها را ما در اين ايام عليه اين كشورها شاهد بوديم. در اين ميان بود كه حزب عدالت و توسعه توانست در داخل كشور تركيه در دهه گذشته از گلوگاه ها و چالش ها تا حدود زيادي عبور كند و به عنوان يك حزب موفق و ايجاد كننده فضاي مثبت براي توسعه فضاي اقتصادي و سياسي در تركيه وارد عمل شود و دست نظاميان را از حوزه سياست كوتاه كند و تا حدود زيادي راه را براي ايجاد يك فضاي كودتاگرايانه بر عليه دولت ملي و ناشي از راي مردم در تركيه ببندد. در همين احوال بود كه ما در خاورميانه شاهد ايجاد يك نوع تحركات موجگونهي موسوم به بيداري عرب که در كشور ما با نام بيداري اسلامي شناخته می شود، بوديم كه تا حدود زيادي تركيه در آن بيشتر مطرح شد و اين كشور به عنوان يك الگوي عملياتي از سوي غنوشي در تونس و اخوانالمسلمين در مصر پذيرفته شد و همين جنبه ها بود كه تركيه را در صحنه منطقهاي و بينالمللي بيش از گذشته مطرح كرد و آنكار را در چهارراه اصلي
ديپلماسي منطقه قرار داد، به گونه اي كه حتي كشور ايران كه نوعي الگوي بيداري اسلامي را در منطقه تكوين ميكرد در اين زمينه كمكم به سوي تركيه عنايت پيدا كرد و ديديم كه حتي نشستهای مربوط به پرونده هستهای ايران نیز در تركيه و استانبول برگزار شد. از اين جهت ميبينيم كه تركيه به سرعت در دهه اخير در داخل و خارج از كشور با حزب عدالت و توسعه يا AK توانست اوج گيرد و به گونهاي چراغ حزب عدالت و توسعه روشن شد كه توانست ابعاد منطقهاي به خود بگيرد. در اين چارچوب اين پرسش پيش ميآيد كه در اين بافت موقعيتي كه حزب عدالت و توسعه وارد دهه دوم تعريف عملياتي از قدرت خود ميشود، چگونه ميتواند با چالش های آینده روبرو شود؟ بي ترديد نيروهاي قديمي نظامي اعم از ارتش تركيه و پليس انتظامي اين كشور در درون مخالفاني را عليه حركت محبوبسازندهي حزب عدالت و توسعه داشتهاند و در بعد منطقهاي نيز ورود تركيه به مسائل منطقه بويژه در سوريه فضاي مخالفت و مقاومت در برابر حزب عدالت و توسعه را ايجاد کرده است. اين در حالي بود كه در لايه سوم نيز در مسائل بين المللي رجب طيب اردوغان با احساس قدرتي كه داشت در برابر غرب نيز صفآرايي كرد. به بيان
ديگر ما شاهد آن بوديم كه در مساله بحران سوريه و درجرياناتي كه در مصر پيش آمد و اخوان مصري نزديك به طرز تفكرات تركيه با شكست روبرو شد، اين رجب طيب اردوغان بود كه به طور صريح غرب را به زير سئوال جدي برد و اعلام كرد « آنهايي كه به دنبال دمكراسي بودند و شعار دمكراسي ميدادند، هم اكنون در وضعيتي قرار گرفته اند كه به جاي دفاع از روند دمكراتيك در كشور سوريه خواهان حفظ وضع موجود و به جا ماندن بشار اسد هستند» و ما در این روند بوديم كه امريكا در يك مقطعي به رهبري اوباما تلاش كرد رهبري تحركات منطقهاي در ارتباط با بحران سوريه را از اردوغان گرفته و به ملك عبدالله پادشاه عربستان بسپارد؛ چراكه تركيه در حال شکل دادن و محتوا بخشیدن به یک جايگاه معنادار مدرن در اسلامگرايي متعادل بود كه ميتوانست به عنوان يك عنصر پيوسته به غرب و نه وابسته به غرب وارد عمل شود. لذا به باور من در هر سه لايه، حزب عدالت و توسعه با عملكردهاي خود چه مثبت و چه منفي و كنش هايي كه به هر تقدير ميتوانيم بگوييم كه ناشي از اشتباهات این حزب بوده، موجب شده است كه لايههاي به هم پيوسته و جديی از مخالفان اردوغان و حزب عدالت و توسعه ايجاد شود؛ به گونهاي
كه برخي از آنها در لايه هاي سكولار و لائیك موجود در تركيه و ميراثداران كمال آتاتورك خواهان فروپاشي دولت اردوغان هستند و گروهي ديگر خواهان آن هستند كه قدرت و تحركات منطقه اي و بين المللي حزب عدالت و توسعه را تا حدودي محدود سازند. به نظر می رسد در این قسمت این لایه هایی که از آنها نام بردید بیشتر در نیروهای امنیتی ترکیه رسوخ کرده اند که توانسته اند به مدت 16 ماه عملیاتی را علیه دولت ترکیه و بدون اطلاع آن هدایت کنند؟ اساسا در كشورهاي جهان سوم با وجود رهبران قدرتمند در اين كشورها و نياز اين رهبران قدرتمند اقتدارگرا به نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي چه در لايهها و پوستههاي دمكراتيك آن و چه در پوستههاي غير دمكراتيك و مركزيت محور آن و در مسير اعتماد و اتكاي زياد به اين نيروها بر اساس نياز موجود موجب ميشود كه در اين دولت ها نوعي دولت پنهان و قدرتمند از نيروهاي اطلاعاتي امنيتي بوجود بيايد كه در درون اين سيستمها ساختار سياسي رسمي قدرتمندی که از قدرت رسمي پنهاني برخوردارند، در لايه هاي گوناگون تاثيرات بسزايي را به جا ميگذارند و هر گاه مركزيت رسمي قدرت با مركزيت قدرت رسمي در اين ساختار قدرت در گير شوند اين سيستم
هاي اطلاعاتي و رسمي هستند كه تلاش ميكنند نفس موجوديت و هويت سالم رژيمهاي حاكم خود را كه قدرت رسمي هستند را از درون فروبپاشند. در این زمینه باید توجه شود که مركزيت رسمي قدرت با مركزيت قدرت رسمي با يكديگر تفاوت دارند. اين اقدامي بود كه هم اكنون در تركيه از سوي سيستم اطلاعاتي- امنيتي و نيروهاي وابسته به آن صورت گرفته تا بتواند تا حدود زيادي اردوغان و حزب عدالت و توسعه را كنترل كنند. حال آيا اين نيروي امنيتي و مجموعه اين نيروهاي امنيتي كه قدرت رسمي را دارا هستند، خواهند توانست رسميت قدرت اردوغان را با چالش روبرو كنند؟ این نكته ای است كه باید در آينده بر اساس سيگنالهای موجود مورد توجه قرار داد. آیا این نیروها به دنبال براندازی دولت هستند یا تنها در صدد ضربه زدن به آنند؟ من بر اين باور هستم كه اين قدرت درونساختاري پنهان در نهايت با قدرت اصلي و با رسميت قدرت كنار خواهد آمد و اگر اردوغان از مواضع تند خود و تكبر ناشي از يك دهه رهبري به نسبت موفق حزب عدالت و توسعه دست بردارد و بتواند در يك بازي سياسي در جايگاه رسميت قدرت، قدرت رسمي دروني خود را به رسميت بشناسد و با ايجاد يك فضاي مناسب در جهت كنترل آنها حركت
كند، خواهد توانست اين تونل و چالش را نيز پشت سر بگذارد. آیا این ضربه زدن سبب تضعیف دولت اردوغان دربلند مدت نمی شود؟ بي ترديد آنچه كه هم اكنون رخ داده جریانی است که می خواهد با زير سئوال بردن آن لامپ روشنايي بخش و پاكي كه حزب عدالت و توسعه مدعي آن است، زمينههاي محدود كردن قدرت حزب عدالت و توسعه در داخل و همچنین در حوزه منطقه ای را فراهم و از دور آن را كنترل كند. حال اين پرسش بوجود ميآيد كه آن نيروي رسمي قدرتي كه در رسميت قدرت شكل گرفته، به كجا وابسته است؟ آيا افكاري منافي افكار حزب عدالت و توسعه دارد و يا این تفکر از جنس انديشههاي سياسي دیگر رهبران حزبي تركيه است؟به هر ترتيب اينها يا درون اين طرز تفكر هستند كه به هر تقدير تفكري در مسير تفكرات حزب عدالت و توسعه است و تا حدودي نزديك به آن كه رفتار و اقدامات حزب عدالت و توسعه را از منظر عملياتي زير سئوال ميبرد یا از سوی تفکرات بین المللی و منطقه ای درداخل این کشور تزریق شده است. لذا بايد بگوييم كه آنچه هم اكنون در تركيه رخ داده ناشي از مقاومت در هم تنيدهاي است كه سه لايه داخلي، منطقهاي و بينالمللي برابر تركيه صفآرايي کرده است اما اين مقاومت در پي
نابودسازي رجب طيب اردوغان و حزب عدالت و توسعه نيست؛ بلكه در پي كنترل آن ميباشد، مگر در لايههاي دروني لائیك و سكولاري كه اساسا از ابتدای روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه و اردوغان، این حزب را مخالف اساسي تفكرات خود ميداند. اين لايه به ويژه به دنبال فضاي براندازي حزب عدالت و توسعه در مركز قدرت آنكارا و تضعيف آن پس از جريانات مصر ميباشد. پیامدهای بحران اخیر ترکیه را بخصوص درمیان افکار عمومی این کشور در برابر دولت اردوغان چگونه ارزیابی می کنید؟ يك اصطلاحي در ميان لايههاي گوناگون مقاومت در برابر اردوغان از منظر پوپوليستي و توده گرايانه وجود دارد كه بر اين باور است كه اساسا روي اردوغان بايد كم شود. اين جمله اساسا ماهيت اصلي پیوند مخالفت هاي موجود در داخل تركيه، منطقه و نظام بينالملل را تشکیل می دهد و پل پيوند دهنده ميان نيروهاي مخالف در لايههاي گوناگون است كه در اين جمله بسيار ساده خلاصه مي شود. « روي اردوغان بايد كم شود.» لذا من باور دارم كه با توجه به شخصيتي كه اردوغان در پي پردازش آن در سالهاي اخير بوده و سعي كرده به عنوان يك رهبر كاريزماتيك خود را حتي در داخل حزب عدالت و توسعه به نمايش بگذارد،
بيشترين ضربه را از اطرافيان خود در اين مسير خورده است و نخستين پيامد آن ايجاد شكاف ميان اردوغان و ديگر همراهانش در حزب عدالت و توسعه است و بايد اين تحولات اخير را بيش از آنكه متوجه دولت حاكم بر آنكارا و حتي حزب عدالت و توسعه بدانيم، بیشتر متوجه عملكردهاي تكبرآميزانه اردوغان و تلاش او براي ساخته و پرداخته كردن يك شخصيت كاريزماتيك از خود در داخل حزب عدالت و توسعه به حساب آوریم. زماني كه خالد مشعل به تركيه رفت و در نشست سالانه حزب عدالت و توسعه اعلام كرد كه «اردوغان رهبر جهان اسلام است»، اوج اين كاريزماتيك سازي بروز و ظهور پيدا كرد. اگر دقت كنيم در همان روز ما شاهد مخالفتهاي درون حزبي به طور پنهان و در عين حال مخالفتهاي داخلي و فرصتيابي احزاب سكولار و لائيك برای انتقاد از حزب عدالت و توسعه هستيم. اين ضربه درواقع يك ضربه محتوايي به آن چيزي است كه اردوغان مدعي آن است؛ يعني همان پاكي و روشنايي و نماد و سنبل سازی در حزب عدالت و توسعه كه او خود را تبديل به آن سنبل كرده است. من معتقدم نخستين پيامد آن اين است كه ضربهاي به رجب طيب اردوغان در توده هاي مردم وارد شود و اين ترديد بر اردوغان و جناح او بوجود بیاید كه
علي رغم اينكه اردوغان خود و دوستانش را مبرا از فسادهاي مالي مي داند، طيف وسيعی از فسادها در حزب او وجود دارد و اين موضوع ميتواند مهلكترين ضربه به اردوغان از جهت حيثيت كاريزماساز او در سالهاي اخير باشد. درعين حال حزب عدالت و توسعه نيز با توجه به اين مطلب مجبور به يك خانه تكاني شديد خواهد بود تا بتواند در آينده تحركات خود را مديريت كند. از طرف ديگر اين مساله مي تواند براي حزب عدالت و توسعه يك فرصت درخشان براي پاكسازي نيروها و در عين حال محدود كردن نيروي انتظامي يعني پليس پس از ارتش باشد. لذا من معتقدم اردوغان تلاش خواهد كرد از اين ترديد به عنوان یک فرصت استفاده كند و زماني خواهد توانست كه اين فرصت را بوجود بياورد كه از رفتارهاي مركزيت طلبانه شخصيتي خود در حزب عدالت و توسعه دوري بجويد.
دیدگاه تان را بنویسید