فارس: هنوز دقیقا روشن نیست که آیا جمهوری اسلامی ایران به کنفرانس صلح سوریه، موسوم به ژنو 2، دعوت میشود یا نه؟ آنچه تا لحظه نگاری این گزارش روشن است، این واقعیت است که تاکنون نامی از ایران در فهرست مدعوین نیست. بیبیسی در یکی از گزارشهای خود چنین تیتری را برگزیده است: «مقدم ایران به ژنو 2 گرامی داشته نمیشود!» جن ساکی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده نیز میگوید که همچنان بحث و بررسی در این خصوص جریان خواهد داشت. کمتر کسی در خاورمیانه به این موضوع واقف نیست که محور مقاومت در مساله سوریه از فاکتورهای مهم تاثیرگذار است و ایران به عنوان بزرگترین کشور این محور با ایستادگی در برابر متحد سوری خود مانع پیروزی تروریستهایی شده که نشان دادهاند نه به اصول انسانی پایبند هستند و نه به منافع کشور سوریه. تروریستهای سوریه اعم از تروریستهای سکولار و تروریستهای سلفی، کشوری را ویران کردهاند که خود مدعای حکومت برآن را دارند. این که ایران به ژنو 2 دعوت شود یا نه، آنقدرها هم مهم نیست. تمام آنهایی که در ژنو2 حضور خواهند داشت میدانند که حل بحران سوریه بدون دخالت ایران محال است. بنابراین اگر در دعوت ایران به ژنو
بنابر ملاحظاتی تردید دارند اما در استمداد از ایران به طرق و وسایل مختلف، تردید ندارند. با این حال عدم دعوت از ایران به کنفرانس مزبور تا به این لحظه و تبدیل این مساله به یک بازی تبلیغاتی با این محور که «ایران باشد یا ایران نباشد؟»، هم توهینآمیز است و هم تناقضآلود. توهینآمیز از آن جهت که میخواهد در افکار عمومی از اهمیت و قدرت و نفوذ منطقهای ایران بکاهد و تناقضآلود از آن جهت که کشورهایی به این کنفرانس دعوت شدهاند که بیشترین تاثیر را در توسعه فتنه سوریه و بحرانیتر کردن شرایط در این کشور داشتهاند. سوال اینجاست که رژیم سعودی به نمایندگی از چه کسی در مذاکرات شرکت میکند؟ به نمایندگی از داعش، النصره و دیگر گروههای تروریستی سلفی؟ نگاهی به عملکرد رژیم سعودی پس از انقلابهای عربی نشان از نقش مخرب این رژیم در خاورمیانه دارد. سعودیها در مصر از ابتدا با انقلاب مردمی بر ضد مبارک مخالفت کردند و پس از سرنگونی مبارک نیز نقش یاور ضدانقلاب را در مصر در دست داشتند. پس از شبهکودتای پوپولیستی السیسی نیز عربستان بیشترین کمک را به نظامیان حاکم کرد. بد نیست نگاهی به این واقعیت شود که پس از قدرت گرفتن متحدین عربستان در
مصر چه بر سر مردم این کشور آمده است و سرمایههای انقلاب آنان چگونه از دست رفته است؟ در یمن، رژیم آلسعود هرچه میتوانست از دیکتاتور این کشور، علی عبدالله صالح حمایت کرد و سرانجام نیز همان ساختار سابق را به نوعی دیگر حفظ کرد. اکنون نیز مردم شمال یمن شاهد شیطنتهای رژیم سعودی با تحریک برخی قبایل برای عملیات نظامی علیه شیعیان حوثی هستند. در بحرین، هنوز مردم توسط رژیم تحت حمایت آلسعود سرکوب میشوند. هنوز آنکه آلخلیفه را در یمن بر سر کار نگه داشته، آلسعود است. در لیبی، سعودیها از پایههای اصلی اقدام نظامی با هدف سرنگونی قذافی بودند. بنابر آنچه «پهپه اسکوبار»، تحلیلگر روزنامه آسیاتایمز فاش کرد، سعودیها با دریافت مجوز دخالت نظامی در بحرین از واشنگتن، در اتحادیه عرب تمام تلاششان را کردند که طرح تجاوز نظامی به لیبی با مخالفت اعراب روبهرو نشود. در سعودیها تنها رژیمی بودند که حاضر شدند، به زینالعابدین بنعلی، رئیسجمهور مخلوع تونس پناه بدهند، آن هم در شرایطی که حتی دوستان غربی بنعلی تنهایش گذاشته بودند. حتی ترکیه، متحد عربستان در فتنه سوریه نیز از شیطنتهای ریاض بینصیب نیست. برخی شنیدهها حاکی از
ارتباطات «فتحالله گولن»، عامل اصلی بلوای اخیر ترکیه با سعودیها حکایت دارد. وی یک مروج عقاید افراطی است که با تفکر وهابی بیرابطه نیست. رژیم سعودی در میان کشورهای اسلامی - عربی، تنها رژیمی است که از حل و فصل موضوع هستهای ایران در جلسات خصوصی با مقامات آمریکایی ابراز نگرانی میکند. این در حالی است که تنشزدایی از پرونده هستهای ایران بهنفع تمام کشورهای منطقه است. اکنون، مضحک است که چنین کشوری به کنفرانس صلح سوریه دعوت شده اما از ایران فعلا در فهرست مدعوین خبری نیست. چنین کنفرانسی هرچه برای سوریها به بار آورد، صلح به بار نخواهد آورد. نماینده تروریستهای آدمخوار سلفی نمیتواند پرچم صلح را در ژنو به نفع مردم سوریه برافرازد. از دیگرسو، اگرچه ممکن است ایران به کنفرانس صلح سوریه دعوت شود اما بازیهای اخیر آمریکاییها بر سر دعوت یا عدم دعوت ایران و تبدیل ژنو 2 به ابزار احتمالی تلاش برای امتیازگیری از کشورمان، لکه سیاهی در کارنامه واشنگتن باقی میگذارد که ممکن است به این راحتیها پاک نشود.
دیدگاه تان را بنویسید