سرويس سياسي «فردا»؛ وحدت اصولگرايان موضوعي است كه به عنوان يكي از مسائل اصلي جريان اصولگرايي مطرح است؛ جرياني كه در انتخابات از همين زاويه ضربه خورد و نتوانست موفق شود. اما اين مساله چقدر در گروههاي سياسي، فعالان و چهرههاي شاخص اين جريان سياسي به عنوان يك نياز جدي مورد توجه قرار گرفته است؟
واقعيت اين است كه تا به امروز در اين زمينه حركت و فعلايت چنداني ديده نشده است. گرچه گروههاي سياسي در قالب خود به اين موضوع بحث پرداخته اند و در جلسات مختلفي كه برخي از آنها با حضور رسانهها برگزار شده است به آسيب شناسي دروني جريان اصولگرايي پرداخته اند اما اين حركات چندان به طور رسمي و با همگرايي گروه هاي مختلف انجام نشده است. محسن کوهکن، نایبرئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری يكي از فعالان جريان اصولگراست كه سابقه نمايندگي مجلس را در كارنامه كاري خود دارد. وي نيز با اشاره به اينكه وحدت اصولگرايان به عنوان نياز مبرم در درون اين جريان مطرح است، بيان مي كند كه بايد اين نياز به باور مشترك سلائق و گروه هاي جريان اصولگرايي بدل شود تا اقدامات رسمي و برنامه
ريزي شدهاي در اين راستا صورت گيرد. خبرنگار سياسي «فردا» با وي در خصوص وحدت اصولگرايان و سازوكار و پيش زمينه هاي اين موضوع به گفتوگو نشسته است كه در ادامه مي توانيد خوانند اين گفتوگو باشيد: در حال حاضر مساله وحدت اصولگرايان به عنوان يكي از موضوعات اصلي اين جريان مطرح است. اخباري در اين زمينه به گوش مي رسد كه آقاي محمد رضا باهنر اقداماتي در اين زمينه انجام صورت داده است. اين اقدامات چقدر جدي است و آيا به ايشان يا فرد ديگري ماموريتي در اين زمينه داده شده است؟ معمولا بعد از هر انتخاباتي اين يك رويه بوده است كه جريانات سياسي يك بازنگري رفتاري در خصوص عملكردشان در انتخابات دارند زيرا اوج فعاليتهاي تشكلهاي سياسي انتخابات است. لذا بعد از انتخابات رياست جمهوري جبهه پيروان كه خود متشكل از 15 الي 17 تشكل است، اين كار را به عنوان يك آسيبشناسي و بازنگري رفتاري در دستور كار خود قرار داد و بررسي زيادي نيز صورت گرفت و جلساتي نيز برگزار شد و يك آسيب شناسي داخلي روي خود تشكلهاي جبهه پيروان صورت گرفت. اينكه از 15 الي 17 تشكل نام ميبرم به اين دليل است كه 15 تشكل عضو جبهه پيروان هستند و 2 تشكل نيز عضو ناظر هستند كه
جمعا 17 تشكل را تشكيل ميدهند. بعد از بحث داخلي در جبهه پيروان نهايتا ديدارهايي در اين زمينه صورت گرفت اما اينكه ماموريت خاصي را به فرد خاصي داده باشند، نبود؛ بلكه براساس همان احساس تكليف و وظيفهاي بود كه خودشان داشتند، اين مساله صورت گرفت و گفتوگوهايي در اين زمينه با ساير سلائق جريان اصولگرايي كه شامل اشخاص حقيقي و حقوقي بودند، به نوعي شروع كردند. اين گفتوگوها نيز بيشتر گپ و گفتهاي دو جانبه و چند جانبه ايستاده و پشت ميزي بوده است و مذاكرات رسمي نبود كه فرد خاصي را براي اين كار انتخاب كنند و صحبتي در اين زمينه صورت گيرد و دستور كاري مشخص شود. اما طبيعي است كه هر اقدام تعاملي كه بخواهد انجام گيرد بايد از يك جايي شروع شود. معمولا هم هميشه اينطور بوده كه مقدمات امر را افراد مثل آقاي باهنر و دوستان ديگر از جمله روحانيت معظم شروع مي كردند و طرح موضوع صورت مي گرفت و آنچه كه از اين صحبتهاي دو نفره اشخاص در تمامي سلائق مختلف حاصل شد، اين بود كه همه آنها همگرايي، بازنگري و آسيب شناسي كه نتيجه آن رفتن به سوي اتحاد و وحدت باشد را مد نظر قرار داده و بر آن تاكيد دارند. از اينجا اين مساله شروع شده است و اميدواريم
كه بعد از لابيها و صحبتهاي اينچنيني اين مساله به سمت و سوي صحبتهاي ميان تشكلها برود و انشالله نتيجه آن همگرايي بيشتري ميان اصولگرايان باشد. اين به اين معناست كه هنوز برنامه ريزي خاصي در زمينه وحدت اصولگرايان صورت نگرفته است؟ برنامه ريزي خاص به صورت طبيعي هميشه اينگونه بوده است كه افرادي به نوعي طرح موضوع مي كردند و نظرات را ميگرفتند و اين نظرات غير رسمي كه گرفته مي شده و نهايتا به يك جمع بندي مشترك و يك نتيجه خاص مي رسيدند. در نهايت بر اساس اين تعامل و همگرايي تشكلها و سليقههاي مختلف بايد به يك نوعي همه به اين باور مشترك آنهم در يك چارچوب اقناعي كه ميانشان مطرح است، برسند. زيرا كسي نميتواند به يكباره بيايد و با شعار اتحاد بگويد كه پرچم اتحاد و وحدت را بر مي دارم و سايرين بايد زير اين پرچم من بيايند. اين روش جوابگو نيست. تشكل ها و گروه ها نهايتا بايد احساس كنند كه خودشان از ب بسم الله تا به انتها در صحنه هستند و نظراتي كه دارند مطرح و به آنها توجه مي شود. به نظر من اين روش هم جواب ميدهد و به همين خاطر به صورت طبيعي بايد از گفتوگوهاي يكي دو نفره شروع بشود تا انشالله به جايي كه مد نظرمان است، ختم
شود. اين گفتوگوهايي كه انجام شده به چه صورت بوده و مبناي حرفها چه بوده است؟ اين ديدارها همانطور كه عرض كردم ، ديدارهاي رسمي نبوده است و بيشتر گپهاي دونفره بوده كه در جاهاي مختلف مثل مجلس و ... انجام شده است و در ميان سليقههاي مختلف اصولگرايي بحث شده و اصولگرايان هم كه يكديگر را مي شناسند و صحبتهايي انجام شده و بيشتر طرح موضوع شده است و به نوعي هم پاسخ مثبت گرفته اند از اين نظر كه بله بايد يك كاري انجام داد و همه بر اينكه به وحدت رسيدن مساله مطلوبي است و بايد اين موضوع را پيگيري كرد، اتفاق نظر دارند. اينها مطالبي بوده كه مطرح شده است. در بحث آسيب شناسي كه اشاره كرديد، چه مسائلي مطرح شده است؟ آسيبهايي كه اصولگرايان خودشان به آن واقف هستند چه چيزهايي است؟ مساله آسيبشناسي مربوط به خود تشكلهاي جبهه پيروان بوده است و مد نظر بنده ديگر سليقه هاي اصولگرا نيست. به احتمال زياد حتما آنها هم دست به يك سري آسيب شناسيهايي زدهاند. با توجه به سلائق مختلفي كه در اصولگرايي بوجود آمده است و گروه هاي مختلفي كه به مسائل مربوط به خودشان تاكيد دارند، آيا اساسا بحث وحدت اصولگرايي امكان پذير است؟ به عنوان اتحاد و
همگرايي امكانپذير است.اگر چنانچه محور و چارچوب اتحاد مباني باشد و به سمت و سوي سليقه ها نيايد امكان وحدت وجود دارد. زيرا گروه هاي اصولگرايي به اندازه كافي مشتركاتي دارند. اگر بر روي اين مشتركاتشان متمركز شوند، وحدت عملي مي شود. آيا اين گروهها هم اينطور فكر مي كنند. گروهي مثل گروه پايداري كه نگرش خاص خودشان را دارند، وضعيتشان در اين روند چگونه خواهد شد؟ آنچه از مصاحبههاي بعضي از افراد در جريان پايداري به ذهن مي رسد، اين است كه اينها هم متوجه شده اند كه اگر در صحنه سياسي در حد خودشان ميخواهند موفق باشند، بايد از مسير وحدت با ديگران حركت كنند و اين موضوع با تفرقه و تك روي امكان پذير نيست و موفقيت از راه اتحاد وهمگرايي عملي مي شود. بر اساس استنباطي كه از صحبتهاي اعضاي اين گروه دارم فكر مي كنم آنها به اين نتيجه رسيده باشند. سازوكاري كه اين وحدت بايد داشته باشد، چيست؟ سازو كار اين است كه همه احساس كنند كه بايد همگرايي و اتحاد بوجود بياييد. اين نكته اول است. نكته دوم اين است كه بايد در سلائق مختلف به باور مشترك در خصوص همگراي و وحدت برسند و آن را ضرورت بدانند. نكته ديگر هم اين است كه محور صحبتهايي كه در
اين زمينه انجام مي دهند، مشتركاتشان باشد. نبايد در اين زمينه روي اختلاف نظرهايشان كه عمدتا هم اين اختلافات روي مسائل رفتاري است و در مبناي فكري بسيار كمتر است، تكيه كنند. شما به عنوان يك فعال سياسي در جريان اصولگرايي از نزديك با رفتار اصولگرايان و نقطه نظرات آنها آشنا هستيد. به نظر شما آيا ارادهاي براي رسيدن به وحدت در ميان اصولگرايان وجود دارد؟ من فكر مي كنم كه اين اراده براي رفتن به سمت و سوي وحدت وجود دارد؛ منتها آن سازوكاري كه انتخاب مي كنند بايد به گونه اي باشد كه همه سليقهها در آن حضور داشته باشند و نظرات همه در اين زمينه مطرح شود. اگر اين مساله رعايت شود، وحدت نيز مي تواند، شكل بگيرد. زيرا من حداقل از سليقههاي اصولگرايي نشنيدهام كه اتحاد و همگرايي چيز خوبي نيست و بايد به همين رويه كه داريم، ادامه بدهيم. اصلا اين موضوع عقلاني هم نيست. اما در ميان اصولگرايان حركت جدي در اين زمينه نمي بينيم؟ معمولا شروع اين حركات خيلي بازتاب رسانه اي و نمود بيروني ندارد و اين امر هم طبيعي است. وقتي اين مسائل به سمت يك نتايج اوليه پيش برود و به نتيجه برسد، منعكس و رسانه اي مي شود. در پايان پيش بيني شما براي آينده
اصولگرايان چيست؟ افراد و گروهي كه اصولگرايي را براي خودشان انتخاب كردهاند بايد بدانند كه اصل براي آنها انقلاب است و تحزب و حزب گرايي يك مساله فرعي است. فعاليت تشكيلاتي و حزبي را هم براي رسيدن به اين هدف مقدس بايد مورد استفاده قرار دهند. اگر به همين ويژگي توجه كنيم و پايبند به آن باشيم قدرت تعامل ،گذشت و همراهي در اين جريان بالا مي رود و خود همين موضوع بستر ساز همگرايي حداكثري در اصولگرايي را فراهم مي كند.
دیدگاه تان را بنویسید